ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 46

در یه حالت بی حسی و سرمستی رو زمین ولو شده بودم ریزش و برگشت آب کیر از کوس و کونمو حس می کردم اونی که رفته بود تو دهنمو همه شو خورده بودم دمر افتاده بودم رو کف سالن . سمت راست صورتم رو زمین قرار داشت و به جمعیتی نگاه می کردم که شاداب و پر نشاط در حال سکس و عشقبازی با هم بودند . چه دنیایی داشتند . دیگه رابطه ها اهمیتی نداشت و این ضابطه ها بود که تعیین کننده بود و ارزش داشت . کاش من خودمو خسته نمی کردم و از این محفل گرم و دوستانه لذت بیشتری می بردم . حس کردم که دو تا دست داره کونمو می ماله و دو تا دست دیگه رو کمرم قرار گرفته . ظاهرا یه روغن های مخصوص ماساژ آورده و ریختند رو بدنم و دستای قدرتمند مردونه ای که در حال مالوندن من بودند . چقدر خوشم و خوابم میومد . دیگه بی خیال اون همه سر و صدا و هیاهو شده بودم .فط یه لحظه دیدم دو تا خواهر با دو تا برادر در حال حال کردنند و بهداد داشت بهی رو می گایید و بردیا هم با بهنوش طرف شده بود . سر و صداشون سالنو پر کرده بود . خواهرا و برادرا چه لذتی از سکس با هم می بردند . یه لحظه سرموبر گردوندم . سهیل و سهراب داماد های خونواده رو دیدم که اومدن رو من . انگار امروز همه دوست داشتن دسته جمعی منو بگان و چه حرصی هم داشتند . سهراب که دستشو گذاشته بود رو کون روغنی من .. طوری هوسمو زیاد کرد که خود من دستمو رسوندم به یکی از قاچای کونم و اونو به طرف بیرون بازش کردم تا سوراخای کوس و کونم بیشتر تو دید متقاضیان قرار بگیره واونا رو به هوس بیاره و سهراب هم یه جورایی بجنبه . کف دستشو گذاشت لای پام .. خیسی هوس و روغن و پس مونده های آب کیرهایی که از من خارج شده بود همه درتماس با دست من طوری منو به لرزه و هوس آورده بودند که دلم می خواست زودتر یه کیر دیگه بفرستند تو سوراخم . شده بود میدان جنگ . شمشیر ها یکی پس از دیگری به اونجا هایی که می خواست فرود بیاد فرود میومد . سهیل با زانوهاش رو به زمین نشست و کیرشو گرفت طرف دهن من . مجبور شدم یه خورده سرمو بیارم بالا و کیرشو گرفتم تو دستم و ساک زدنو شروع کردم . گردنم درد می گرفت ولی چاره چی بود . اینجوری از تماس دست یا کیر به قسمت لاپام می تونستم بیشتر کیف کنم . سهیل به خوبی حس کرده بود که من گردنم درد می گیره واسه همین خودشو پایین تر کشید و دستشو گذاشت دور کیرش و اونو به طرف دهنم هدایت کرد . این جوری فقط چند سانت اول کیر سهیلو می تونستم تو دهنم جا بدم . در عوض از عقب بدن بیشتر حال می کردم . بالاخره سهراب رحم کرد و کیرشو فرستاد تو کوسم . سرم افتاد روی زمین و کیر از دهنم خارج شد . دیگه نمی تونستم چشامو باز کنم . در همین لحظه صداهای گفتگوی بین دو نفرو به خوبی می شنیدم که داشتند در مورد من صحبت می کردند . یکی از اون صدا ها به نظرم خیلی آشنا میومد . هرچی فکر می کردم نمی تونستم به یاد بیارم که اونو کجا شنیدم . تا این که سهراب گفت بابا جون بفرمایید مادر مقابل شما صاحب این خوش بدن خوشگل نیستیم . بفرمایید این کوس ناب و منحصر به فرد که امشب چشم همه کیر ها رو خیره کرده در اختیار شماست . دیگه متوجه شدم که این جنابی که با حسرت بالا سرم وایساده و منتظره که نوبتش بشه کسی نیست جز بهادر خان کیر شلیان که امیدوارم واسه کوسی مثل من بتونه خوب شق کنه و یه حالی هم به من بده . سهراب کیرشو از تو کوسم بیرون کشید و سهیل هم به احترام پدر زنش کیرشو از تو دهنم در آورد . بهادر خان رو من سوار شد . حس کردم که اگه بخوام به همین صورت رو زمین دراز کش باشم شاید بهادر نتونه کیرشو به خوبی تو کوسم فرو کنه و اگه هم بره اون داخل ممکنه بیاد بیرون .. چه هن هنی می کرد . نفس نفس زنان رو من سوار شده بود . کیرشو که به وسطای کونم زد و قاچا رو از وسط باز کرد تا با اندازه گیری سوراخ تیرشو بزنه به هدف . من در جا  بلند شده و به طرفش قمبل کردم . طوری از این حرکت من به وجد اومده بود و انگاری که اونو از یه چیز سخت خلاص کرده باشم مدام ازم تشکر می کرد . لب و دهنشو گذاشته بود رو کونم و اونو مرتب ماچ می کرد . -خوشگل خانوم خیلی نازی .. کیرم دیروز خیلی کلفت و دراز بود نمی دونم چرا امروز این قدر آب رفته .. خنده ام گرفته بود -خب از شانس ماست حاج آقا -به من نگین حاج آقا حس می کنم خیلی پیر شدم بهم بگین بهادر -فدای کیرتون بهادر خان -من غلام شمام -شما سرور منین .. خیلی از این تعارفات و حرفای بی سر و ته و عشوه های الکی خوشم میومد . بهادر کیرشو کرد توی کوسم . خیلی راحت تا ته رفت . شبیه کیر جلق زده ها شده بود . -خوشگله باید ببخشید اگه یه کیر خیار شوری دارم . -عیبی نداره بهادر جون در عوض روی کوس منم به اندازه یه حبه سیره .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر