ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت چهلم

چی شده روشنک ! من که چیزی نگفتم . حقیقتو گفتم . حقیقت اینه که شما زنا بنده کیر هستین . تا این نباشه نمی تونین زندگی کنین . کله کیرشو به طرف من گرفت و گفت مغز شما تو همینه . با همین دارین فکر می کنین . اینو که گفت اگه یه درصد هم قصد ارفاق و بخشش اونو داشتم دیگه پشیمون شده بودم . -بهروز حالا می خوام بفهمم و بفهمیم که کی تو خماری می مونه من یا تو ... اون نمی دونست که من حالمو کردم و لذتمو بردم واین جوری دارم حالشو می گیرم . کیر کلفت و سنگینشو تو دستاش گرفته بود . نشون می داد که خیلی آبداره و هر لحظه منتظره که مورد عفو من قرار بگیره . خودشو آروم بهم نزدیک کرد -کور خوندی بهروز .. به حرفام توجهی نکرد منم از سلاح زنانه ام استفاده کردم . البته سیلی نذاشتم زیر گوشش ولی حالات حمله اش به طرف من طوری بود که مجبور شدم از پنجه هام استفاده کنم و شکم و بازوشو خراش دادم . یک قدم به عقب رفت -وحشی . فکر نکن منو تو خماری گذاشتی . من امروز حالمو کردم . بعد از ظهری شیلا رو هم از کون کردمش هم از کوس . فکر کردی کی هستی . تو نباشی یکی دیگه . آسمون که به زمین نیومده .. داشتم دیوونه می شدم ولی سعی می کردم کم نیارم درجا جواب دادم -منم نمیگم که کم اومده . قحطی زن و دختر که نیست . همین حرفیه که من دارم می زنم . من که خیالم نیست . از اولم دارم میگم برو دنبال یکی دیگه من آدم پست و نامردی مثل تو رو نمی خوام . شاید این جور حرف زدنات یه حکمتی بود که با چهره خبیث تو آشنا شدم . آدم دروغ گویی که تا حالا در مورد شیلا چند جور حرف زده بالاخره هم خودتو لودادی که غروبی باهاش بودی . مبارک باشه . چطوره بری بگیریش عروست بشه . -من اگه می خواستم هر کی رو که میگام عروس خودم بکنم که باید تا حالا به جای هتل حرمسرا راه انداخته بودم و هر اتاقی رو می دادم به یه زنم . -بهروز بهت میگم گمشو برو بیرون وگرنه خودم با همین هیکل پامیشم میرم بیرون یا هرکی از راه رسید منو میگاد یا این که در هتل تو رو تخته می کنن . بهروز که خیلی عصبانی به نظر می رسید و اطمینان داشتم از این در که بره بیرون جلق زدن رو شاخشه شروع کرد به هر متلک و بد و بیراهی که از دهنش در میومد رو گفتن . -بیچاره بد بخت ترشیده کی میاد تو رو بگاد . من داشتم بهت رحم می کردم . دختر قحطی اومد که باتو ترشیده حال کنم ؟/؟ -خودت که از هر گندی گند تری پس چند دقیقه پیش چه غلطی می کردی . لال شده بود و من ادامه دادم . هنوز درازی کیرت داره می گه که زیونت دروغ میگه . حرف کیرتو باور کنم یا زبونتو ؟/؟ اون و زبونشو کیر کرده و رفته بودم . فهمید که گیر بد حریفی افتاده و اگه بخواد همونجا بمونه ول کنش نیستم . کوهنوز؟/؟ واسش داشتم . ازمادر زاده نشده که بخواد روشنک رو اذیت کنه و قسر در بره . -حالتو می گیرم عوضی . اون کیر کثافتی رو که غروبی کرده بودی تو کوس کثیف شیلا میایی و می کنیش تو کوس من ؟/؟ نشونت میدم . داغ کوسمو به دلت میذارم . باید آهشو بکشی . صبر کن می بینیم . خونم به جوش اومده بود ولی سعی می کردم بر خودم مسلط باشم . یه بار ارگاسم شده بودم ودیگه همون برام کافی بود . از این نظر سر بهروز خانو شیره مالیده و اون حتما فکر می کرد که من چه زن خود ساخته ای هستم که تونستم بر هوسم غلبه کنم . .. هنوزم هوس داشتم و هنوز با همه این کشمکشها حس می کردم کوسم خیسه . چرا غرورمو شکستی دیوونه . چرا اون حرفا رو بهم زدی من فکر می کردم می تونم دوستت داشته باشم . ولی دنیای ما دنیای حال کردن شده ودور عشق و علاقه و وابستگی ها رو باید قلم گرفت . اون فقط می خواست کوس  های متنوعی رو زیر کیر خودش داشته باشه ومن حالیش می کنم که با کی طرفه ؟/؟ وقتی که بهروز گورشو گم کرد من رفتم یه سری به تاسیسات برقی هتل و پروژکتور و این آت و آشغالا زدم تا اگه گیر و مشکلی داشته باشه بتونم رفعش کنم و اگه روزا میرم یه دوری تو ساحل و شهر و این اطراف می زنم مشکل کاری نداشته باشم . واقعا سخته و اراده میخواد از زیر کیر یه جوون خوش تیپ اونم در بهترین شرایط سکس رها شدن . ولی می دونستم که این کار ضروریه . به خودم و اراده خودم آفرین گفته و خودمو تحسین می کردم ولی هنوز حشری بودم . بعد از این که بر گشتم سوئیتم خودمو بر هنه کرده و رفتم حموم دوش گرفتم و با همون وضع اومدم کنار پنجره .. دمر کرده و سرمو رو به بیرون گرفته و کوسمو به تشک روی تخت فشارش گرفته دستامو رو لبه های پنجره داشته و خودمو به عقب و جلو می کشیدم . با این کارم کوسم  لذت عجیبی می برد و تمام تنم در حال کیف کردن بود . یه لحظه از این کارم پشیمون شده و فوری دست از این کارم کشیدم . اون اگه از طریق دور بین مخفی منو ببینه که دارم خود ارضایی می کنم حتما به خودش می نازه . عجب مصیبتی حتی در ور رفتن با خودم آسایش و آزادی عمل ندارم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر