ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 93

دختر شجاع آریایی . کوروش درخدمت توست . با نوارش کردن و بوسیدن سپیده سپید رو و زیبا حواسشو یه خورده به جای دیگه ای مشغول کرده طوری که خودمم متوجه نشده بودم که دو سانت دیگه پیشروی کردم . چون وقتی یه آخی گفت تازه فهمیدم که کجای کارم . کیرمو دیگه جلوتر نفرستادم . یه خورده می ترسیدم . دختره رنگ و روش یه جوری شده بود . این بار با سینه هاش ور رفتم -کوروش یکی کوسمو می بینی ببینی چه خبره ؟/؟راستش علاوه بر خیسی عادی کوسش یه چیزایی دیگه رو هم رو کیرم احساس می کردم . ظاهرا یه خون خفیفی هم از کوس نازش جاری شده بود . دور و برم دستمال کاغذی بود . وقتی کیرمو کشیدم بیرون اونو غرق خون دیدم . فوری یکی از دستمالا رو طوری که اون نفهمه گذاشتم دور کیرم و خونو پاکش کرده و انداختمش دور . یه دستمال دیگه رو هم گذاشتم دور کوسش و تمیزش کردم و اونو هم انداختم دور . -کوروش جونم خبری نبود .. من که کوسم می سوزه و یه خورده درد دارم . حس می کنم یه چیزی ازم ریخته . -دختر شجاع یه خون خفیفی اومده ولی از بس به خودت مسلط بودی زیاد متوجه نشدی . -پس حالا من دیگه خانوم شدم . -سپیده جان تو که همش خانوم بودی . حالا اون جوری خانوم شدی . -هنوزم دوستم داری ؟/؟ یا که دوست داشتی دختر بودم . -عزیزم مگه فرقی هم می کنه . اگه می خواستی تا آخر عمرت دختر باشی که نمی شد . باید همون سد رو اونجا محکم نگه می داشتی . من سپیده خوشگل و نجیب و مهربونو خیلی دوست دارم . -می دونی من از اون دخترایی نبودم که دنبال دوست پسر باشم و به هر کی توجه کنم ؟/؟ با هیچ پسری دوست نبودم . حتی یه سلام علیک معمولی هم نداشتم . -پس من به خودم می بالم که به من افتخار دادی  و خودتو در اختیار من گذاشتی . شروع کردم به نوازش کردن اون . واسش حرفای شیرین عاشقونه ای زدم که به درد همین لحظه ها می خورد . چون بعید می دونستم که دیگه فرصت دیگه ای هم باشه که بتونم باهاش باشم . کف دستمو گذاشتم رو کوس کوچولو و تنگ و تازه فعال شده این دختر خوشگل تا یه خورده خیس ترش کرده و فعالیت هورمونی اونو زیاد تر کنم و واسه دقایق بعدی آماده شه . یه لحظه فکرم رفت پیش این دو تا زنی که می دونستم از ناراحتی خوابشون نبرده . تا موقعی که دور و برشون بودم همین آش و همین کاسه بود و واقعا نمی دونستم با این دو تا شیطون چیکار کنم .ولی هر دو تاشونو با همه مردم آزاریهاشون دوست داشتم . کتی خواهر خوشگل و حساسمو که به من افتخار می کرد و می تونست پیش دوستاش سربلند کنه و افسانه ای که با شکم بار دار به خاطر من تو زندان کتک هم خورده بود .. -کوروش به چی فکر می کنی . من آماده ام . یادم اومد که بازم رسیدم به یکی دیگه .. وای شده بودم مثل راننده جاده ها . راهی بود که باید می رفتم و دیگه نمی دونستم تا کی باید به این رانندگی ام ادامه بدم و زمان باز نشستگی من کیه . عشقبازی ها برام شده بود تکرار و تکرار .. فقط وقتی که زنا رو در آغوش می کشیدم چهره اونا و حالت موهای سرشون  و .. یه تفاوتهایی داشت که رو هوسم تاثیر مثبت داشت . حتی نگاه اونا هم بیشتر شبیه به هم بود . سپیده خیلی زیبا بود . مثل خیلی های دیگه ای که با اونا بودم ولی اون در خنده هاش هم دنیایی حرف و راز داشت . -سپیده جون کوست که نمی سوزه .. -نه فقط دلم می سوزه که چرا این یه شب هزارشب نمیشه .. -ولی واسه من میشه -خب واسه تو آره چون هرشب با یکی هستی -عزیزم . خانوم خوشگله منظورم این نبود . منظورم این بود که ازبس بودن باتو و عشقبازی با تو به من لذت و هیجان میده که حس می کنم به اندازه هزار سکس از با تو بودن لذت می برم . -زبونتو در آرکوروش .. زبونمو گذاشت تو دهنش و با لبها و زبونش اونو با هوس می مکید . حالت میک زدن و خماری چشاش نشون می داد که فوق العاده از این کارش لذت می بره . دستم همچنان رو کوسش قرار داشت و کوس لحظه به لحظه خیس تر می شد و آماده این که کیرمو تو خودش جا بده . درآغوشش کشیدم و کیرمو گذاشتم رو کوسش . طوری که سر کیر رو به پایین بود و تنه و بقیه قسمتهاش زیر کوس قرار داشت . به موازات کوس و در تماس با اون کیرمو رو به پایین حرکت می دادم بدون این که بکنمش تو کوس .. -وااااااااهههههههه  کوروش کوسسسسسم .. ببین چقدر خیسسسسسه زود باش .. بفرستش بره اون داخل .. چقدر واسش صبر کنم .. تو فقط یه خورده گذاشتیش تو اونم واسه پاره کردن بکارتم .. حالا میخوامش . دستشو از زیر رسوند به کیرم .. چقدر از تماس دست لطیفش با کیر خودم خوشم میومد . اونو رو کوسش تنظیم کرد و سر کیر منو رو سر کوس خودش قرار داد و مثل دنده ماشین کیرمو این طرف و اون طرف می کرد -خانوم راننده بالاخره دنده رو خلاص کردی ؟/؟ - اوه ممتحن عزیز چقدر سخت می گیری من که نمی خوام وایسم . می خوام حرکت کنم . باید بذارم دنده یک . -اگه دوست داری از یک یهو بپر رو دنده های چهار و پنج .. دوست داشت خودش با دستای خودش آغاز گر یک سکس شیرین و مهیج باشه ... ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی . 

8 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم من کل داستانهارو خوندم همشون عالی بود ولی داستان دوستی یا عشق جریان شما با سارا خانمو نفهمیدم

ایرانی گفت...

سلام داداش دلفین ! این دوروزه چقدر غایب داشتیم . امیدوارم که حالت خوب باشه و روبراه روبراه باشی . جریان من و سارا خانوم محترم در خصوص اختلاف عقیده بر سر بدجنس بودن پسرا و دخترا بود . من با این که در بیشتر موارد تقصیر رو با پسرا می دونم ولی شرایطی یا مواردی رو هم در نظر می گیرم که یک پسر خوب و ایثار گر باشه می تونه دوستیهای سالمی هم با دختر داشته باشه ..ولی اون میگه اینا بیشتر رویا و افسانه هست و در هرحال عقیده همه برای ما قابل احترامه و نباید حساسیت به خرج بدیم منم داشتم یه خورده حساس می شدم که تموم شد . مهم خود ما هستیم که در محیطی دوستانه داریم مسائل اجتماعی و عشقی رو بر رسی و کارشناسی می کنیم . الان در مجلس به خاطر دفاع از حقوق ملت واسه هم لتگه کفش پرت می کنند یقه همو می گیرن همه از رو دلسوزیه .. ما هم یه اختلاف کوچولو در این مورد داشتیم که مسئله حل شد و اتفاقا سارای نازنین رکورد دار نظرات روز گذشته ما بود و اگه بیداری اون نبود من خوابم می گرفت . دلفین جان شاد شاد و سرحال و تندرست باشی ....ایرانی

sara گفت...

چیییییی؟؟؟؟؟؟؟؟آقای دلفین دیر اومدی زود هم میخوای بری بذار برسییی!!!ایرانی جان زیادی مثبت فکر میکنه,منم سعی داشتم نطرشو عوض کنم!

ایرانی گفت...

سارای عزیزوبا فرهنگ آخرای صبحت به خیر . ممنونم از پیام گرم و حمایت و تو ضیحات منطقی ات . دلفین دوست داشتنی و یار همیشگی ما هم یه سوالی واسش پیش اومده بودبراش تعجب هم داشت در هر حال این اختلاف نظر ها بازم ممکنه باشه و بین افراد مختلف دیگه ای ..البته سارا جان من می دونم تو هم آدم مثبتی هستی وواقع گرا و شاید هم حق با تو باشه وبا توجه به رویداد هایی که می بینیم همینم هست ولی میشه, میشه آدمایی رو هم پیدا کرد که پیرو باید ها باشند . منتظر پیامهای دلگرم کننده تو همراه محترم ودلفین عزیز هستم . شاد و سربلند باشی ...ایرانی

sara گفت...

سلام ایرانی جان من یه مدت نیستم باید به درسام برسم.دلم واست تنگ میشه:(شاد باشی

ایرانی گفت...

منم دلم واست تنگ میشه سارای گرامی ! دل به دل راه داره . ولی درس و آینده ات در درجه اول اهمیت قرار داره . امیدوارم موفق بشی . نتیجه هرچه باشه ما بهت افتخار می کنیم . به تو و اخلاق نجیبانه ات . درهرحال ما و این سایت رو که نظر دهندگانش معلوم نیست کجا هستند فراموش نکن . برای سربلندی و موفقیتت دعا می کنم . پیروز باشی ...ایرانی

دلفین گفت...

داداش گلم و سارا خانم محترم من حق رو به هردوی شما میدم ولی از این خوشحالم که بحثهای شما دو نفر دوستانست وامیدوارم هر دو عزیز همیشه شاد باشید

ایرانی گفت...

منم ازت سپاسگزارم دلفین مهربان و با فرهنگ که با دقت مسائل سایت را در نظر داشته و با حضور پر شور خودت گرمی دیگه ای به این مجموعه می بخشی . فعلا که جای سارای عزیز خالیه و امیدوارم با رفع مشکلات و رسیدگی به امورشخصی زودتر به جمع دوستان برگرده . سارا خانوم هرجا که هستی سالم و شاد باشی . همچنین تو دلفین خوب و گل من ...ایرانی

 

ابزار وبمستر