ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادرفداکار35

دوتایی شروع کرده بودن به حرفای سکسی زدن . حرفایی که با تمام وجود و هوسشون بین می کردند . -اوخ  الهام مراقب باش تموم نکنی . یه خورده واسه شوهرت بذاری . -توهم حواست باشه منم باید وقتی میرم پیش امیر یه چیزی از تن و بدنم مونده باشه . دوتایی شون می خندیدند و با هم حال می کردند . الناز از اینجا به بعدشو دیگه تو جریان نبود . فقط همینو می دونست که مادر و خاله گستاخش دارن با هم حال می کنند و تا چند روز دیگه هم پای شوهر خاله هیزش به خونه شون باز میشه . اون تصمیمشو گرفته بود . حتی به این قیمت که داداش امیر و کیرشو با مادرش قسمت کنه حاضر بود کاری کنه که تو طئه های الهام خنثی شه .  از اون طرف المیرا و الهام طوری با هم مشغول بودند و از هم لذت می بردند که بی شباهت به حال کردن یه زن و مرد با هم نبود . -الهام این جوری خیلی هم مزه میده . کاش بیشتر بهم می رسیدی و به بدنم انرژی می دادی . -خیلی به خودت سخت گرفتی المیرا . کاش زودتر از اینها وظیفه خواهری خودمو انجام می دادم -از این حرفا نزن وظیفه چیه خانومی خودتو اثبات کردی . حالا بیا به جای این حرفا دستتو بذار رو چاک کونم و با کوسم ور برو . انگشتتو بذار رو چوچوله ام بازی کن باهاش خواهش می کنم بازی کن .. الهام با انگشتاش یه قسمت از بالای کوس المیرا رو جمع کرد و اونو گذاشت تو دهنش و با میک زدن اون ناحیه کاری کرد که المیرا دو تا دستاشو بذاره جلو دهنش تا صداش به اتاقای دیگه نرسه . بااین که تا چند ساعتی رو با هم مشغول بودند ولی رویای شب جمعه و این که هرکدوم با طرف خودشون مشغولن طوری اونا رو به هیجان آورده بود که نتونستن به ارگاسم برسن ولی دوست داشتن تا ساعتها سکس کرده تو بغل هم باشند و به لحظه هایی که با مردشون خواهند بود فکر کنند . الناز موضوع رو با امیر در میون گذاشت . تا دقایقی بسیار امیر نتونست به خودش مسلط باشه . الناز هم زمانی این حرفو به داداشش زد که امیر در حال ور رفتن با خواهرش بود و در حال ریختن مقدمات یک سکس دیگه بودند . کیر امیر مثل یه باد کنکی که بادشو خالی کنن هم لاغر شد و هم کوچیک . فکرش رفت پیش مامانش . از این که تا حالا این قدر بی توجهی نسبت به اون داشته احساس شرم می کرد . الناز سرشو گذاشته بود رو سینه های داداشش و در حالی که با انگشتاش با سینه های امیر بازی می کرد بهش گفت من دوست ندارم داداشمو با کسی قسمت کنم ولی مامان فرق می کنه . اون به گردن ما حق داره . تو نباید بذاری مامان نیازشو از جای دیگه ای تامین کنه . اون خودشو فدای من و تو کرده . اون اگه نبود شاید منو تو امروز تا این حد با هم صمیمی نبودیم و راحت خیلی از مسائلو با هم حل نمی کردیم . راستی امیر یادم رفت یه موضوعی رو باهات در میون بذارم . تو با خاله الهام رابطه داری یا می خوای داشته باشی ؟/؟ بعضی حرفاشو خوب متوجه نشدم . نمی دونستم چه بر داشتی باید بکنم . واضح نمی گفت ولی انگاری انتظار داشت تو رختخواب تو رو داشته باشه و این تو باشی که موقع سکس بهش حال میدی .. -الناز خیلی ها خیلی فکرا می کنند ولی دلیل نمیشه که ما تابع اونا باشیم . من با خاله ام چیکار دارم . فکرشو نکن . اون خودش می بره و می دوزه بذار به همین چیزا خوش باشه . -نمی دونم داداش یه خورده مشکوک می زنی . حالا چه سر و سری بین تو و خاله بوده رو تصورشم واسم کشنده است ولی تحمل این که در آینده بخوای یه بر نامه ای با الهام داشته باشی برام کشنده تره . اگه سر سوزنی باهاش سکس داشته باشی من می دونم و تو . دیگه ازم انتظاری نداشته باش . نمی خوام به قبلش فکر کنم . می دونم داداش من ,  خواهرشو بیشتر از همه دوست داره ولی حواست جفت باشه . امیر حواسش که هیچ خودش هم جفت کرده بود . با این که کوس خواهرش از کیر رسش خارج بود ولی اونو با همون اندام دخترونه و ناز و خواستنی اش تر جیح می داد به زنایی که گاییده . اون سوراخ کون تنگ و چسبون الناز به دنیایی می ارزید . اون حال دادنها به خواهرش و این که به خاطر این کیف کردنهای دوطرفه دیگه هیشکدومشون به کس دیگه ای فکر نمی کنند . از حرفای الناز طوری بر میومد که اگه متوجه خلافی در گذشته امیر شه اونو می بخشه هر چند که خیلی ناراحت می شد ولی در مورد آینده بخششی وجود نداشت و حسابش هم همین بود . واسه همین اگه یه زمانی هم الهام می خواست واسش مایه بیاد و از رابطه خودش با اون پیش الناز صحبت کنه بازم نقشه اش که بین اون و خواهرش فاصله بندازه نقش بر آب بود . هرچند هیچوقت همچین کاری نمی کرد . ولی این چند روز مونده به شب جمعه بد جوری فکر امیر مشغول شده بود . باید از یه راههایی وارد شه که حالت تدریجی داشته باشه و یواش یواش رو مخ و جون و دل مادرش کار کنه . شاید اگه تا دو روز قبل می خواست با مادرش رابطه سکسی برقرار  کنه این کار واسه المیرا خیلی راحت بود ولی حالا که خودشو قانع کرده بود با دامادش سکس کنه احتمالا نسبت به امیر بی خیال تر شده بود . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

ناشناس گفت...

امیر جان داداش خیلی عالیه فقط این داستانو با داستان مامان تقسیم بر4 رو خیلی دیر آپ میکنی این دوتا داستان خیلی بهترن بیشتر بنویس اگه امکانش هست این داستان مادر فداکار اول به شوهر خواهرش بده امیر هم ببینه بعد به امیر بده خیلی جالب تر میشه
یکی از طرفدارای پروپاقرست
مرسی و ممنون

ایرانی گفت...

دوست آشنا و نازنینم سپاسگزارم از پیامت ! بعضی از داستانها مثل پرواز هوس و داستان مامان تقسیم بر 3 و همین مادر فداکار به سبکی نوشته شده که بهتر است اصالت مادر حفظ گردیده و مادر به غیر از پسرش با دیگری سکس نداشنه باشد . شاد و سر بلند باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

يواش يواش داره اوج اصلي رو ميگيره خسته نباشي
جيبر

ایرانی گفت...

شما هم خسته نباشی جیبر جان پرسپولیس با سایپا بازی داره . هافبک نداریم . بازی ساز نداریم . هرکی واسه خودش می دوه . این همه باخت دادیم بازم مربی رو عوض نکردند . بزرگترین و بهترین بازیکن فوتبال تاریخ ایران علی کریمی رو بیرونش کردند . اگه تیم شانسی هم ببره مربی و حامیانش پوست کلفت تر میشن . علی کریمی که دیگه نگفت ببازین . بی خاصیتی مربی رو می دید دلش به حال پرسپولیس می سوخت . آهای سردار ! پرسپولیسو نفرست سر دار! این همه زحمت می کشی و خرج می کنی .. نریزش توی دریا .. درست خرج کن ! هافبک بازی ساز نداریم مربی خوب نداریم . هر بازیکنی که میاد پرسپولیس خراب میشه .
تیم بیماره ..درهر حال بازم دعا می کنم برد و باخت های بعدی ما طوری باشه که به دسته پایین تر سقوط نکنیم . ..ایرانی

ناشناس گفت...

ايراني عزيز من كاملا باهات موافقم واقعا واسه اين تيم تاسف ميخورم
جيبر

ایرانی گفت...

سلامی دیگر به جیبر نازنین ! فعلا دقیقه 53 بازیه تازه دو سه دقیقه ایه که پرسپولیس داره حمله می کنه ولی تا دقیقه 50 که اثری از پرسپولیس نداشت . متشکرم از پیامت جیبر جان ...ایرانی

 

ابزار وبمستر