ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان ! خاله ! زشته 4

هرکدوم از اونا با یه برش کونم در تماس بوده و باهاش حال می کردند . نرم نرم گازش می گرفتند و منم با هوس برگشته خودم رفتم تو خماری . بذار هر کاری دلشون می خواد باهام بکنن . ظاهرا وقتی که داشتن باهام حال می کردند با خودشون هم حال می کردند . فرشیده جون دوست داشت یه جورایی لیاقت خودشو به دخترش نشون بده واسه همین با دو تا دستاش یه ماساژحسابی رو رو کون و کمرم پیاده کرد . مامان رو من سوار بود و مشغول فعالیت بود و اون جوری که بوش میومد خاله فرشته هم رو کون مامان قرار داشت و یه جورایی با اون حال می کرد . -آخخخخخخ نکن .. نکن فرشته بعدا می تونیم همدیگه رو بکنیم . بذار یه خورده به فرزانه جون حال بدم . اون تازه اومده به جمع ما . بذار متوجه شه که چقدر کیف داره و حال میده . -مامان اگه واسه من میگی عیبی نداره تو با خاله جون حالتو بکن هرجوری که عشقته حالتو بکن . فرشته جون کمر خواهرشو سست کرده بود . مامان طوری که بهم فشار نیاره از پهلو سرشو گذاشت رو کمرم و طوری قرار گرفت که کف دستش به کوسم برسه . از اون طرف هم خاله با بدن مامان ور می رفت . من و مامان صدای هوسمون در اومده بود . دستمالی کوس مادرم توسط خاله سبب شده بود که کف دست مامان روکوس من شل شه واسه همین من خودم از دستم کمک گرفته و با کوسم ور می رفتم تا این جوری یه حالی کرده باشم . واقعا این کار چه لذتی داشت و تا حالا نمی دونستم . مامان وقتی که دید من با اون وضعیت و شرایط دستمو رو کوسم قرار داده و هوسم زیاده گفت من بمیرم فرزانه جون .. فرشته منو ول کن بیا دوتایی فرزانه جونو در یابیم . هنوز داره حال می کنه . -دیدی فرزانه جون نگفتم ؟/؟ ! تو اگه زیر کیر شوهرت همون یه بار ارضا شی دیگه اون وارفته می شه و خودتم شاید میل زیادی نداشته باشی ولی این لز بین زنا  یه جور دیگه ای حال میده . اصلا خسته کننده نیست . حرکات تکراری زیاد داره ولی کوس همش میخواد آتیش بگیره . آتیش بگیره و جزغاله شه .. -اوووووفففففف مامان جون خاله گلم . منو آتیشم بزنین . جزغاله ام کنین . خواهش می کنم . -فرشیده بیکار نشین بجنب . بمب خوشه ای .. نارنجک رو بنداز تو کار .. از فن نارنجک استفاده کن -مامان من نمی دونم این چه  تکنیکیه که خاله داره میگه فقط منو منفجر کن از درون منو بپاشون . ناخنای بلند مامان و خاله هر دوتاشون گرفته شده بود . دستشو آورد جلو صورت من قرار داد و پنج تا انگشت دست راستشو بهم چسبوند و گفت : عزیزم این انگشتا الان گلوله میشه میره تو کوس تو . مثل یه نارنجک ولی لحظه ای عمل می کنه . برو که رفتیم . برو تو حس عزیزم . مچ دستشو فرو کرد تو کوسم و با انگشتاش با سرعتی عجیب و باور نکردنی اونو فرو می کرد تو کوسم و درش می آورد . بدون این که کوسم بسوزه و زخمی شه .. -مامان خاله من دیگه منفجر شدم . داغ شدم . مشتامو گره کرده می زدم به زمین . دستام درد گرفته ولی اصلا واسم اهمیتی نداشت . از سر کوس تا مغز سرم یه لذت خاصی رو حس می کرد . کوسم در کانون این لذت قرار داشت . یه لذتو به طرف پایین تا نوک انگشتای پام می فرستاد و لذت دیگه رو به فرق سرم -اوخخخخخ مامان مامان .. یه کاری بکن .. دوست دارم بازم آبم بیاد .. فرشته : این بار یه خورده سخت تره . هر لحظه فکر می کنی که به آخر خط رسیدی ولی بازم می بینی که تشنه ای . هرچی آب می خوری سیر نمیشی . -نهههههه .. خواهش می کنم .. یه کاری بکنین .انفجار خوشه ای . پنجه ها رو باز کنین  من تشنه ام . سیرابم کنین . آبم بدین . از اون آبایی که دیگه تا چند وقت تشنه ام نشه . -بهت قول نمیدیم فرشته جون ولی  فردا دوباره تشنه ات میشه . فرشیده این دخترت خیلی آتیشش تنده . اگه چند جلسه دیگه زیر نظر ما باشه از من و تو هم جلو می زنه . نمی دونم چی داشتن با هم زمزمه می کردند . شاید داشتن به هم می گفتن که اگه یه خورده روبراه تر شم و بیام تو خط می تونم بهشون حال بدم . همین قصد رو هم داشتم . به دستور رهبر معظم خاله فقیه خودم یه صد و هشتاد درجه ای بر گشته و از حالت دمری در حالت طاقبازی قرار گرفتم . -فرشیده حمله گاز انبری رو شروع می کنیم و تا پیروزی نهایی این حمله ادامه داره . درجا با همون حالت هوس آلوده خودم ندا دادم ببینم اگه شما پیروز شین حتما منم که دشمن فرضی شما هستم پیروز میشم دیگه ؟/؟  سه تایی مون با هم خندیدیم و دونفری با سرعتی بسیار افتادن روم . . یه جا بند نمی شدن . فرصت فکر کردن رو ازم گرفته بودن . دست می ذاشتن رو سینه .. یهو می پریدن رو کوس . نوک سینه هامو می مکیدن . مامان که دو سه دقیقه ای رو با کوسم مشغول بود . چند بار صدام زدن ولی جوابی ندادم . خاله به مامان گفت یه خورده بجنبی کارش تمومه . این جوری که بوش میاد ظاهرا جنگ داره تموم میشه . این خاله جون منم از اون کهنه کارا بود . راست می گفت .یه حالتایی در من به وجود اومده بود شبیه به حال و روز دو سه دقیقه قبل از ارگاسم . یه داغی شدید با لذتی فوق العاده و دورانی در قسمت بالای کوس و زیر سینه ها و نافم حس می کردم . ظاهرا بازم داشتم ارضا می شدم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر