ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 48

دوتایی شون اومدن طرف من . خیلی خوش اندام و هیکل مند بودن . با این که کیرشونو از کوس های طرفشون بیرون کشیده بودند و می خواستند تو کوس من فرو کنند ولی زیاد نگران نبودم چون زنایی رو که اونا داشتند می گاییدند ظاهر تمیزی داشتند تازه خود من همچین دست نخورده دست نخورده نبودم . مثل حیوونای گرسنه افتادن رو تنم .. -آههههههه بچه ها بچه ها شما چقدر هات هستین .. -کریم اونو رو دستات نگه داشته باش . می خوام مدل هوایی بکنمش .. کریم منو بلند کرد رو دستاش گذاشت . درست به حالتی که رفته باشی اتوشویی لباستو روزنامه پیچ کرده باشن و داده باشن به دستت اون منو گذاشت رو دستش و جمشید هم  کیرشو کرد تو کوسم . کونم رو یه هوا بود و کوسم  رو دست کریم قرار داشت . اون با مالشهای خودش منو حشریم می کرد و جمشید هم با سرعت گاییدن خودش . دوتایی سنگ تموم گذاشته بودند و خیلی ها عین ندید بدید ها دست از کار کشیده بودند و در حال عکس گرفتن  و فیلم برداری بودند . منم خیالم نبود . چه بسیار قیافه های شبیه به من . با این حال فریاد می زدم بچه ها نکنه از صورت من فیلم بردارین .. ولی اونا هیجان زده بودند . نمی دونم چرا این صحنه معمولی اونا رو سر حالشون کرده بود . شاید از این انعطاف بدنی من تعجب می کردند و قدرت بدنی این کریم و جمشید . حالا که جمشید سیر سیر منو گاییده بود شونه هامو گرفت و منو بلند کرد و به حالت عمود برد هوا و حالا این کریم بود که از روبرو فرو کرد تو کوسم ولی خیلی زود منو گذاشت زمین . یه سری که صحنه از دستشون در رفته بود همه با هم دم گرفتند دوباره دوباره .. من دیگه شده بودم نقل مجلس و گرمی خاصی به این محفل بخشیده بودم . صحنه تکرار شد و حضار به اون چه که می خواستند رسیدند . دیگه کسی هم نمی پرسید که من کی هستم و از کدوم گروهم . واقعا چقدر خوبه که فرهنگ آدما بالا باشه و این قدر فضول نباشند . .دریه صحنه دیگه منو از پشت چسبوندند به دیوار و تا می تونستند به نوبت منو گاییدند . یه نفر دیگه به اونا اضافه شده بود یکیشون منو نگه داشته بود و دو تا دیگه به نوبت کارشونو می کردند . اونی هم که منو نگه داشته بود گاه میومد پشت من قرار می گرفت و با یکی از اونا جا عوض می کرد . اون قدر خوش گذشته بود که نفهمیدیم کی شب شد . موقع شام که شد رفتیم یه محوطه دیگه به اندازه چند برابر مهمونا غذا آماده بود . خودمو زیاد سیر نکردم .هرچند مردا بیشتر فعالیت می کردند تا زنا .. تلویزیون روشن بود و داشت زندگی معتادها رو نشون می داد .. مردایی که خونه زندگیشونو ول کرده بودند و بدنشون در حال از هم پاشیدن بود .. دخترایی که با گریه باباشونو می خواستند .. زنایی که نمی دونستن باید چیکار کنند . مادرایی که تنها پسرشونو به خاطر اعتیاد اونا از دست داده بودند ..معلوم نبود موقع این کارا چرا تلویزیون باید روشن باشه و ما این بر نامه ها رو ببینیم . عجیب روی من اثر گذاشته بود . از خودم بدم اومده بود که چرا با این نیرویی که دارم فقط به دنبال تفریح و حال کردن خودم هستم و نمیرم یه کمکی به جامعه خودم بکنم . به این که با این افیون و افیون صفت ها بجنگم .. یه صحنه ای رو نشون می داد که یک دختر جوون و خیلی خوشگل رو گرفته بودند که شیشه پخش می کرد .. دختری که زیر پاش یه پژو 206 بود . حقش بود که این دخترو اعدام کنند . وقتی که از این دختر می پرسیدند چرا این کارا رو می کنه با کمال پررویی جواب می داد که اگه من این کارو نکنم یکی دیگه هست که این کارو انجام میده .. اینم شد دلیل . یک عذر بد تر از گناه . شاید اون کسی که این قدرتو به من داده از من انتظار داشته اونو در راه خیر مصرف کنم . هرچند تا حالا به کسی ضرر نزدم ولی جز در یه مورد که به درد زنا رسیدم به درد کسی نخوردم . در همین افکار پریشان غوطه می خوردم که دیدم منو با همون صندلی که روش نشسته بودم بلندم کرده و بردن وسط پذیرایی . یا همون سر سرای بزرگ . دیگه حال و حوصله ای نداشتم ولی این بار منو درازم کرده بودند و پاهامو از وسط باز کرده و مردا نوبتی میومدن کوسمو لیس می زدند و می رفتند . اینم یه بازی جدیدشون بود که خیلی حال می کردم و بهم لذت می داد .دیگه زن و مرد  همه میومدن سر وقتم . شاید اونا هم حس کرده بودند که من یه چهره ای هستم که از در غیب اومدم . دو تا سینه هام لبام و کوسم و هر قسمت از بدنم اسیر یکی شده بود . اینم یه حالت سکس بود .. یکی داشت فریاد می زد فتیش به سبک جدید .. معلوم نبود چی دارن میگن .. من که داشتم لذت می بردم ولی از این اسم های کوس کلک بازی خوشم نمیومد . مگه سکس قرار دادیه که بخواهیم اونو پیاده کنیم ؟/؟ یه خورده احساس خفگی می کردم .. وقتی این مسئله رو عنوان کردم دور و برمو خلوت کردند . حس کردم کوسم یه چیزی لازم داره که بره داخلش دیگه محوطه بیرونی به اندازه کافی حال کرده بود . چند تا از انگشتامو فرو می کردم تو کوسم و درش می آوردم این علامتا واسه این بود که کیر میخوام ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداش گلم دمت گرم منو روانی کردی با این داستان داداشم ادامه بده

ایرانی گفت...

درخدمتم داداش دلفین ! البته نادیا زود از این خونه میاد بیرون ولی در قسمتهای بعدی بازم صحنه های اجتماعی مشابهی رو خواهم نوشت . شاد باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر