ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 70

ولی از این وضعی که الان درش قرار داریم که خیلی بهتر بود . -باشه آریا هر کاری که دوست داری انجام بده . اصلا کاری به کارم نداشته باش -حنا تو باید از این عکس العملهام یه چیزی رو متوجه شده باشی . ببین الان مادرم و خواهرم و زن داداشم رو فردا و پس فردا می بینم که زیر کیر این و اون دست و پا می زنن و خیلی از فامیلای دیگه رو و حتی یه دختری که یه روزی دوستش داشتم -آهو خانوم ؟/؟ -آره تو از کجا میدونی .. -مثل این که حواست نیست ها . من و آرمیلا از این صحبتا با هم زیاد داشتیم . -چی داشتم می گفتم . آها تو رو خیلی دوست دارم و برات ارزش قائلم که دلم نمی خواست و نمی خواد که جز من متعلق به کس دیگه ای باشی . لبخندی رو تو چهره حنا دیدم که در این چند مدت ندیده بودم . -یعنی تو واقعا دوستم داری ؟/؟ اینو فراموش نکن که تو فردا پس فردا واسه یه دقیقه هم که شده با دهها زن طرفی . حس کردم که حنا صادقانه باهام صحبت می کنه و من خیلی بیشتر از اونچه که مستحقش بود اذیتش کردم تازه نباید تا این حد خود خواه می بودم . خیلی آروم به طرفش رفتم . اولش نمی خواست بذاره که اونو ببوسم . یه حالت ناز همراه با قهر داشت . حس کردم از فیلمشه ولی دیدم این طور نبود و بغضش ترکید . سرشو گذاشت رو سینه هام و زار زار گریست ولی با صدایی خیلی آروم . -آریا هیچی ازت نمی خوام . نمی خوام که بهم دست بزنی . نمی خوام که به زور باهام عشقبازی کنی . لبامو گذاشتم رو صورت خیسش و اونو غرق بوسه کردم . -یادت رفته چه لطفی در حق من کردی ؟/؟ --نمی خوام حتی به خاطر اون لطف و محبت که وظیفه ام بود و نباید اسمشو محبت بذاری کاری انجام بدی . -حنا من تو رو واسه خودت می خوام . درسته که من و تو با هم آینده ای نداریم و تو حالا یه شوهری داری که ولت کرده و رفته . ولی این دلیل نمیشه که دوستت نداشته باشم . من خاطرتو خیلی می خوام و بهت نیاز دارم . خودمو بهش چسبوندم طوری که کیرم با شکمش در تماس بود . -ببین عزیزم می بینی چقدر سفت شده . با این که با چند تا زن بودم ولی عطش تو رو داره . نیاز به تو داره . بوی تو رو حس می کنه . ببین چه جوری دارم برات زار می زنم ؟/؟ حتما واسم عزیزی و ارزشمند که دارم با تمام وجودم ازت خواهش می کنم که آغوش محبت و هوس منو رد نکنی . درمقابل بوسه های من تاب مقاومت نیاورد و با کف دستام که روی کمرش کشیده و بوسه هایی که از روی لبهاش به صورت و زیر گلو و اطراف سینه هاش منتقل کرده بودم اونو غرق هوسش ساختم . اونو همون جا رو زمین خوابوندم . دیگه اثری از قهر و ناز و گله نبود . هر دو تامون همه چی رو فراموش کرده بودیم . فراموش کرده بودیم که به غیر از دیگری با دیگران بوده ایم . -فقط بذار تو کوسم بقیه کار ها رو نمی خوای انجام بدی . -می دونم چی میگی و چی میخوای حنا . اونا خیلی راحت ولت کردند . فقط فکر خودشون بودند . شایدم خمیر مایه اونا فقط همین قدر بوده و بیشتر از اینا هم از دستشون بر نمیومده -شاید منم انتظارم خیلی زیاد بوده یا خیلی طول می کشیده که به ارگاسم برسم . -ولی اونا نباید این قدر راحت خانوم خوب و خوشگل و فهمیده و مهمون عزیزی مثل تو رو ول می کردن . -شاید اگه این کارو نمی کردن من قدر آریای مهربونمو نمی دونستم . با این حرفا عطش هوس همو بیشتر کرده و با یه حرارت و داغی خاصی اونو زیر کیر و بال و پر خودم گرقتم . -حنا چقدر داغی . -آریا تو به کی میگی . حس می کنم اولین زنی هستم که امشب داری می کنیش . نمی دونی چقدر حرص می خوردم که تو رو با بقیه می دیدم و می دیدم که از دست من عصبانی هم هستی .. می خواستم جوابشو بدم ولی دیگه حس کردم این صحبتا دیگه کهنه شده و جر این که لحظه های خوش با هم بودنو زیر سوال ببره فایده دیگه ای نداره .  از پشت شونه هاشو با دو تا دستام گرفته اونو به طرف خودم کشونده و با این حرکت حرکت و سرعت رفت و برگشت کیرمو تو کوس حنا تنظیمش می کردم -آههههههه نههههههه آریااااااا فقط تو فقط تو فقط خودتی که می تونی حالمو جا بیاری و تنظیمم کنی . آریا دوستت دارم . -منم دوستت دارم حنا . نمی تونم تو رو بایکی دیگه ببینم . حس کردم کیرم تو همون فضای داغ و تنگ و لذت بخشی قرار داره که دفعه پیش هم بود . -آریا می تونم یه چیزی ازت بخوام ؟/؟ -چی هر چی می خوای بگو . تند تر بکنمت ؟/؟ کوستو بخورم که زودتر آبت بیاد ؟/؟ باسینه هات ور برم ؟/؟ دیدم یه جوری نگام می کنه . به من بگو خوشگل خانوم . چته چی می خوای . ناز اون چشای خوشگلتو بخورم . ناز اون سینه هاتو و اندام هوس انگیزتو که ای کاش فقط مال من بود . اینو که گفتم دوباره یه جوری شد .. -بگو عزیزم بگو چی می خوای . -می تونم ازت خواهش کنم که فراموش کنی که من امشب به غیر از تو با چند نفر دیگه هم بودم ؟/؟... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

عاشقانه شد داستان دادا ايراني كارات حرف نداره
جيبر

ایرانی گفت...

ممنون داداش جیبر.. البته عشقش گذراست و بعد داستان میره رو روال خودش ...ایرانی

 

ابزار وبمستر