ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 21

نیلوفر من روز به روز ناز تر و خوشگل تر می شد . هم شبیه من بود و هم شبیه باباش . موهای سیاهش به من رفته بود و چشاش . باباشم چش سیاه بود . گردی صورتش هم شبیه رحیم بود . واسم که چند سالی رو راحت زندگی کرده بودم خیلی سخت بود که بخوام این جور گوشه خیابون بشینم و جنس بفروشم . یه سری پلاستیک و از این جور وسایل آشپز خونه خریدم و یه خورده هم از آت و آشغالایی رو که به صورت قاچاق از مرز عراق می آوردند به قیمت ارزونی می خریدم و میذاشتم تو بساطم . نیلوفر در کنار من حوصله اش سر میومد ونگهداری اون واسم سخت بود . روزا می دیدم که یکی یکی جنسام بیشترشون بدون فروش کم میشه و دلم به این خوش بود که دارم کاسبی می کنم . خودمم خسته می شدم . نیلوفر که در سال 59 و یکی دوماه بعد از جنگ به دنیا اومده بود حالا دیگه حدود دو سال و نیم سنش بود و تقریبا حرف زدنو کامل شده بود . همه جور مشتری داشتم . یه روز یه پسر جوونی که از منم کم سن تر بود اومد و گفت من یه جنسی می خواستم خواستم ببینم شما دارین و اگه دارین قیمتش چنده .. -بفرمایید چی می خواستین -من اینجا می بینم فقط یه پارچه افتاده روش -ببخشید تمام جنسای ما روبازه -خانوم کوست چی ؟/؟ -خفه شو آشغال عوضی ... راستش همون چند ماهی که به هرزگی کشیده شده بودم اونقدر دچار ترس و استرس شده بودم که اصلا چیزی به نام ارضا شدن تو ذهنم نبود . رحیم هم که یک سکس کلاسیک رو روی من پیاده می کرد و من به همونش هم قانع بودم امابعد از رفتن اون حدود دو سال و نیم می شد که با کسی رابطه جنسی نداشتم . از حرف اون جوون خیلی بدم اومد . اون با موتور فرار کرد و رفت  ولی  حس کردم که منم یه زنم ویه نیاز هایی دارم ولی دیگه نمی تونستم هرزه باشم . ما تو مسکونی 6 واحده زندگی می کردیم که سه طبقه داشت و هر طبقه هم دو واحد . من همسایه ها رو نمی شناختم و با اونا برخورد زیادی نداشتم . فقط این پسر همسایه روبرویی ما که تا به حال مادرشو هم ندیده بودم چند روز می شد که رفته بود تو نخ من . معلوم نبود این کا رو زندگی نداره . درس نداره . انگار کشیک وای می ایستاد ببینه کی رد میشم بیاد واسم موس موس کنه . واسه نیلوفر خوراکی می خرید و نیلوفر هم پس از چند بار دیدنش ازش خوشش اومد ولی من روش نمی دادم . یکی از این روزا که یه خورده خرید کرده بودم و بارم خیلی سنگین شده بود اومد کمکم و تا آشپز خونه خونه باهام اومد . دیگه داشت خیلی پررو می شد اصلا از طرز نگاهش خوشم نمیومد . می دونستم یه نظر خاصی نسبت به من داره . یه بار کیر ورم کرده اش داخل شلوار یه حالت عجیبی پیدا کرده بود که خودشم خیلی سختش بود . اون روزی که تا آشپز خونه همرام اومد شبش که نیلوفرو خوابش کردم و رفتم تلویزیون ببینم دیدم یه چیزی کاغذ پیچ شده کنار گلدون پذیرایی افتاده .. هرچی فکرکردم این چی می تونه باشه و مال کی عقلم به جایی قد نداد . ترسیدم که در غیاب ما کسی کلید اینجا رو داره و میاد ومیره .. شایدم لای وسایل من بود و خبر نداشتم . ولی این که بال در نیاورده حرکت کنه .. این کار کار نیلوفر شیطون منه مامان قربونش بره . رفتم اون کاغذ پیچ شده رو آوردم .. نه این ظرف هم نبود . بازش کردم . یه مجله رنگی بود که نوشته هاش به زبان انگلیسی بود .. نههههههه این دیگه چه جورشه . افتضاح از همون صفحه رو جلدش شروع شد . عکسهای سکسی که همه زوایای تن زن و مرد و عملیات سکسی اونا رو نشون می داد . هر صفحه شو که نگاه می کردم تشنه تر می شدم که صفحه بعدیشو زودتر ببینم . بار اول از هیجان زیاد خیلی تند این صفحاتو ورق زدم . پنجاه صفحه می شد . تو یکی از این صحنه ها یه سیاهپوست مرد,  کیر کلفت و درازشو فرو کرده بود تو دهن یک زن سفید پوست خیلی خوشگل .. طوری به هیجان اومده بودم و حشرم زده بود بالا که اگه کیر اون سیاهپوسته دم دستم بود خودم می قاپیدمش و اونو میذاشتمش دهنم . چه صحنه هایی . تو یکی از این صحنه ها دو تا مرد با یه زن طرف شده بودند که یکی از کون و یکی از کوس داشتند زنه رو می گاییدند .. نتونستم تحمل کنم .  دراز کشیدم و از کمر به پایین خودمو لخت کرده پاهامو باز کرده رو کوسم دست می کشیدم . اینم فایده ای نداشت . رفتم  ببینم چی می تونم گیر بیارم با کوسم ور برم . ما زنا از هر چی محروم باشیم حداقل چیزای دراز و کلفت مشابه کیر زیاد پیدا میشه که بکنیم . بیچاره مردا که از این چیزا ندارن . شنیدم بعضی ها هندوانه سوراخ می کنند  کیرشونو فرو می کنن داخلش و .. ولی پوست هندونه پدر کیرو در میاره .. جز هویج چیز مناسب دیگه ای گیر نیاوردم . اون موقع موز خیلی کم بود و گرون . گاهی وقتا واسه نیلوفر می خریدم ولی اون شب تو خونه مون نبود . عکسارو نگاه می کردم و هر زنی رو که می دیدم در حال کوس دادنه دوست داشتم به جای اون می بودم . دیگه به تنها چیزی که فکر نمی کردم این بود که کی  می تونه این مجله رو اونجا گذاشته باشه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر