ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 73

فقط دلم می خواست گردن این چینی مادرقحبه بنجل فروشو بگیرم و خفه اش کنم . به خوابش هم نمی دید که این همه زن ایرونی رو روبروش لخت ببینه . ولی عجب کیری تخمی داشت . منو یاد گردو مینداخت . شبیه به گردو کاغذی بود . وای آهو خوشگله من کاملا برهنه شد . رفتیم جلو با خونواده عمو اینا سلام علیک . ناسلامتی اونا نزدیک ترین فامیلای ما بودند . با همه دست دادیم و دست آهو رو تو دستای خودم فشردم و توچشاش نگاه کردم . آرمیلا یه اخمی به آهو کرد که دختر عموم دوزاریش افتاد ولی جا نرفت درعوض با چند تا جمله خواهرمو از روبرد -استاد آریا ممنونم که سختگیری نکردی و با سختکیری خودت مجوز ورود به جلسه رو واسم ردیف کردی . امیدوارم تو برنامه های امروز و فردا بتونم حسابی از خجالتت درآم . وقتی که اون این جور داشت حرف می زد چشمای آرمیلا از کاسه داشت در میومد . آرمیلا که خودشو بهم چسبونده بود زیر لب طوری که فقط خودش بشنوه و من گفت چه افاده ای . چقدر خوب شد که عروس ما نشد وگرنه همه مونو درسته قورت می داد . -سرمو گرفتم طرف خواهرم و بهش گفتم تو یکی رو نمی تونست قورت بده ازدستم خیلی دلخور و ناراحت شد . انتظار نداشت این جوابو بهش بدم . بدون توجه به بقیه داشت می رفت یه گوشه ای که من دستشو کشیدم و کشوندمش طرف خودم . بقیه نمی دونستن موضوع چیه ولی آهو یه چیزایی دستگیرش شده بود . آرمیلا که دیده بود آهو نگاهش به این سمته اون حرص و لجش از منو فراموش کرد و فوری لبشو گذاشت رو لبام و یه بوسه چند ثانیه ای داغ از رو لبام برداشت و گفت قربون داداش خوشگلم برم که رئیس خانوماست ولی رئیس آبجیش نیست . چون ما با هم مثل دو تا دوست و رفیقیم و این حرفا رو نداریم .. چینگ چانگ چونگ که اصلا حالیش نبود چی به چیه با تعجب به این جمع نگاه می کرد . خیلی از زنایی که نگاهشون به کیر این چینی بخت برگشته می افتاد می گفتند خدا نصیب نکنه اگه این به تور من بخوره من که بهش نمیدم -وا خواهر فکر کردی من بهش میدم ؟/؟ اگه در غم بی کیری بمیرم اگه تا غروب فردا صبر کنم بازم به این مادرجنده کوس بده نیستم . مگه کوسمو از سر راه آوردم . جنسای بنجل قالبمون می کنن کیر بنجل هم واسه ما می فرستن . تازه اگرم به این کوس کش خارجی بخوایم کوس بدیم کیرش همون دم در کوس ما قفل می کنه .  مادربزرگ رو یه گوشه ای گیر آورده بودم که داشت با مهمونا خوش و بش می کرد . یه دستی به کیرم زد و گفت آریا جان چطوری .. چقدر عمر آدمی زود می گذره . انگار همین دیروز بود که ما محفل سکس داشتیم . منم جواب محبتشو با دست زدن به کوسش داده و اونو کشیدم یه گوشه ای و بهش گفتم مامان بزرگ یه خواهشی ازت داشتم نه نگو . واسم خیلی مهمه . قراره امروز چشم ما مردا رو ببندن و زنا ما رو انتخاب کنن . اگه راهی داره یه کمکی به من بکن که در استارت کار آهو نصیب من شه . -عزیزم تو که اونو تو خونه ما گاییدی . -درسته پری جون ولی می خوام جلوی جمع به خصوص عمو اینا و شوهرش نشون بدم و نشون بدیم که این کیر من بوده که شایسته کوس آهو بوده و من بودم که لیاقتشو داشتم تا این جوری یه خورده جبران اون عذابی رو که کشیدم کرده باشم .. -خود آهو راضیه ؟/؟ اون چی میگه . آخه اینجا مسئله تو نیستی . حق انتخاب با اونه واز طرفی مهره چینی مردا با پدر بزرگته و زنا با من . ما بابد رعایت عدالت رو بکنیم . -پری جون این بی عدالتی به کسی ضرری نمی زنه قربونت برم من یه جوری با آهو هماهنگی کن و بابا بزرگ رو هم رامش کن . شما سه تایی هماهنگی کنین . خبرشو به من بده . من جبران می کنم . -آریا اگه این کارو بکنم پدر کیرت رو در میارم ها . ازت مزد می گیرم .-پری جون تو که خودت می دونی من با لذت کیرمو می کنم تو کوست و اون کون باحال و بی نظیرت رو هم با عشق می کنم پس به من نه نگو . درستش کن . -باشه با آرمان صحبت کنم ببینم چی میگه راضی کردن اون خیلی سخته . اون خیلی به عدالت اجتماعی و رعایت قوانین در این جور مواقع معتقده . -یه کاریش بکن . .. مادربزرگ رفت با آهو صحبت کرد . دل تو دلم نبود . نکنه دختر عمو منو خیط کرده باشه . جمعیت به طور پراکنده رفته بودیم تو سالن و سرسرای اصلی . گوشه و کنارا چند تا تخت و تشک هم گذاشته بودند و تجهیزات رو زیاد تر کرده بودند که هرکی هرگوشه ای افتاد زیاد در سختی قرار نداشته باشه . مثل زمین فوتبال هم هرجا نگاه می کردی قوطی آب معدنی هم رو زمین افتاده بود ولی من اگه موقع عملیات می خواستم آب بخورم سکس به من مزه نمی داد باید می رفتم دستشویی همش . ده دقیقه بعد مادر بزرگ منو کشید کنار و گفت مژده آریا ! با آهو و آرمان هماهنگی کردم . قرار شد مهره چینی طوری بشه که تو اولین نفر سمت چپ روبروی آهو باشی . اون بسته به سرعت دوندگی آهو داره که اون اطرافیانش تو رو نشناسن و به طرفت حمله نبرن . درگوش مامان بزرگ یه چیزی گفتم و کلی خندید و گفت باشه .. اینو هم بهش گفتم که فاصله آرمیلا رو هم با من زیاد کن یا با آهو زیاد کن که اون از اون هفت خطهاست و به این آسونیها سرش کلاه نمیره .. -آریا تو منو کشتی . دیوونم کردی .. باشه .. من اون کیر خوشگلتو بخورم . بازم فرمایشی هست ؟/؟... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

دادشم عالیه من اسیر اینجور مهمونیها هستم وقتی پری دستشو زد به الت اریا گفت حالت چطوره

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین جون ! پری مادر بزرگ خوبیه ..هوای نوه شو داره . امیدوارم در این مهمونی به همه شون خوش بگذره .. جای خیلی ها خالی . شاد باشی داداش ...ایرانی

ناشناس گفت...

عجب كصافطي اين اريا ها ميخواد با نفوذش دقل كاري كنه :))
جيبر

ایرانی گفت...

سلام داداش جیبر .. می خواد هم دخترعموشو داشته باشه هم خواهرشو .. شاد باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر