ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد102

هر کاری این شهناز کرد که بیاد و پیش من و شهلا وایسه و نظارت بر پارگی پرده دخترش داشته باشه قبول نکردم . -شهناز خانوم .. اگه جسارت نمیشه یه سوال ازتون بکنم -بفرمایید شما صد تا سوال بکن . -اون وقتی که شما می خواستید از مرحله دختر بودن به مرحله زنانگی برسین مامانتون پیش شما بود ؟/؟ -خب آقا کوروش اون وقتها ما خود ساخته بودیم . قوی بودیم . این دختر ما به خاطر عشق به  برتری در کنکور و شایدم عشق به شما تلاش کرد و 20 کیلو لاغر شد ..درهر حال پدرم در اومد تا مادر شهلا رو یه جورایی دکش کردم . شهلا که فکر کنم زیر پنجاه کیلو وزن داشت یه جورایی هاج و واج نگام می کرد . خیلی خجالت می کشید . دختری که سرش تو لاک درس و کتاب باشه و اصلا دوست پسر هم نداشته باشه یک دفعه بخت و اقبال بهش رو کرده و به یه جایی رسیده که آرزوی خیلی از زنای دنیاست . سرشو انداخته بود پایین و گاه به زور بهم نگاه می کرد . صورتمو بهش نزدیک کردم -شهلا جون تو با این همه هوش و تلاشت باید سعی کنی که اجتماعی باشی . زیادی محجوب و خجالتی بودن هم فایده ای نداره . رفتم طرفش .. صورتش داشت آتیش می گرفت . لبمو گذاشتم رو لباش که اونم مامانش زحمت کشیده بود به زور یه مختصر روژی بهش زده بود . یه خورده سختش بود و مقاومت می کرد ولی من بوسیدنشو ول نمی کردم و امونش نمی دادم . حالا نبوس کی ببوس . از زیر بلوزش دنبال سینه هاش می گشتم .. سینه هاش هم یه پنج شش سالی از سنش عقب بوده و باید چاقالوتر می بود . دستمو گذاشتم رو سینه هاش خودشو عقب می کشید . -شهلا .. شهلا نترس تو هم مثل بقیه زنا و دخترایی .. خجالت کشیدن نداره . این بخت و اقبال در خونه هر کسی رو نمی زنه . تو الان داری مزد زحمات و تلاشهای خودتو می گیری . صورت و بدن دختره داغ شده بود . از تب چهل درجه هم بالا زده بود . برای اولین بار و در اولین بر خورد با یک مرد و اونم به این صورت .. هر کس دیگه ای هم جای اون بود تا این حد هیجان زده می شد و داغ می کرد .  خودشو بالاتر کشید و با جفت دستای لاغرش به میله های تخت فشار می آورد . یه شلوار نازک پارچه ای ولی کیپ به رنگ مشکی پاش بود . صورت قشنگی داشت . گرد و با لب و دهن و بینی قلمی .. شاید اگه این خوشگلی و جذابیت اونم نبود نمی تونست منو به هوس بیاره . با دست زدن به سینه هاش خیلی شلش کرده بودم . لبمو گذاشتم رو اون سینه های کوچولو و نازش . سینه اشو درسته گذاشتن تو دهن یه حالی بهم می داد که هوس خوردن  سینه های این جور دخترا رو تو سرم انداخته بود . نوک کوچولوی این سینه ها وقتی تیز می شد همراه با خود سینه و قسمتهای گوشتی اون مثل یک میوه نوبری بهم لذت می داد . شهلای نابغه و نخبه با تمام تنش به تخت فشار می آورد . اونو از کمر به بالا لخت کرده بودم . خودمم دیگه لخت لخت شده بودم . وقتی نگاش به کیرم افتاد چشاش داشت از حدقه در میومد . بد جوری ترسیده بود و هول کرده بود . -نترس دختر .. نترس این چیزی نیست . وقتی این کیر فرو بره تو کوست راهشو خوب پیدا می کنه . خوب خوب .. میره جلو . کوست با یه هورمونهایی که پخش و ترشح می کنه اون دور و بر خودشوآماده می کنه تا جسم تیز و کلفت و دراز بره داخلش .. اگه لذتشو بگیری بازم سعی می کنی در کنکور شرکت کنی و رتبه اولو به دست بیاری . کیرمو به همون قسمت شلوارش می مالیدم تا هوسشو زیاد تر کرده و با حرفام ذهنشو آماده تر کنم . یه دور اونو بر گردوندم . پشتش رو به من قرار داشت . دستمو گذاشتم رو کمر و شونه هاش و کیرمو گذاشتم تو قسمت چاک شلوارش و وسط کونش . از طرف شلوارش به کون و کوس فشار می آوردم تا اون ناحیه رو آماده اش کنم و این خانوم درد نکشه . خیلی خوشش اومده بود و کونشو دور کیر من می گردوند . یواش یواش داشت راه می افتاد . طوری با اون قسمت از کون از طرف شلوار بازی می کردم که یک نمایی از گاییدن داشته باشه . در حرکت بعدی دست چپمو از قسمت جلوی بدن اون به کوسش رسوندم .. راستش یه خورده این ور و اون ور کردم تا متوجه حفره کوسش شدم . خیلی کوچولو بود . این چه جوری می تونه کیر به این کلفتی رو تحمل کنه . هرچند یه جورایی با حرف زدنهای خودم آرومش کرده بودم ولی راستش خودم ترس برم داشته بود . چی می شد یه خورده چاق و چله تر می بود -اووووووففففف .. اوووووووههههه .... فقط داشت ناله می کرد .. هنوزم از این که احساسات خودشو با حرف زدن نشون بده خجالت می کشید . فقط جلوی ناله های هوسشو نمی تونست بگیره . شلوارشو تا آخر از پاش در آوردم . دختره بی سلیقه ..عجب شورت چاق و چله ای پاش کرده بود . اونو هم کشیدم پایین و دو طرف کونشو باز کرده ونوک زبونمو رو سوراخ کونش تنظیم کرده و لیسش می زدم . یه دستم رو سینه و یه دست دیگه منم رو کوسش تنظیم شده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

5 نظرات:

دلفین گفت...

دمت گرم داداشی

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین جان ...ایرانی

Saeed_2012 گفت...

سلام
داستانش خیلی داره قشنگ میشه
ممنون ایرانی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم سعید جان .. البته روند داستان در حال حاضر طوریه که شخصیتهای روبروی کوروش مرتب عوض میشن . فعلا حدود بیست قسمت دیگه رو که تو ایران موندم دوباره برنامه رو می کشونم به خارج .شادکام باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

join the new social [url=http://onlinecasinos-x.com]casino[/url] guide

 

ابزار وبمستر