ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

نقاب انتقام 12

سها را دیوونه اش کرده بودم . اگه نگم لذت نمی بردم دروغ گفتم ولی نه لذتی باعشق . شاید داشتم یک سکس حیوانی را روش پیاده می کردم . -نههههه نههههههه سهراب .. -آره سها .. آره .. بچش طعم این کیر رو.. تو دلم گفتم بچش که این اولین کیر نیست و آخریش هم نخواهد بود . تو تا کجا می خوای بری بد بخت تا کجا . تو به یک یتیم که در چند دقیقه کل خونواده شو از دست داد رحم نکردی . خشم من رو آب کیرم اثر گذاشته و فریاد های سها  نشون می داد که چقدر هوس داره .. پنجه هامو گذاشته بودم رو شونه هاش .. هرکاری کردم صدای دردشو بشنوم نشد .. سهراب دیوونه بر خودت مسلط شو . این جوری اگه بخوای پیش بری خودتو نابود می کنی به هدفت نمی رسی . سها از حال رفته بود . پشت به من بود و نمی تونست به جایی از بدنم چنگ بندازه واسه همینم دستاشو به ملافه ها و بالش روبروش رسونده و به اونا پیله کرده بود . انگار بازم می خواست شدید تر بکنمش . خودشو از پشت می زد به بدنم . واسه یه لحظه دیگه از هم پاشید . کمرشو صاف کرد تا رو زمین قرار بگیره و منم با اون خودمو صاف کردم -سهراب عالی بود . عالی بود . تا به این حد ار گاسمی نداشتم .. -حتی  از شوهر قبلی ات که در حقت نامردی کرد ؟/؟ -عزیزم اسم اون آشغالو نیار . اون که اصلا چیزی نداشت . منظورش کیر بود . ولی آشغال عوضی بهم می گفت یعنی به سهراب قدیمی که وقتی منو ارگاسم می کنی به اوج لذت و اون بالابالاها می رسم . جایی که دیگه بالاتر از اون وجود نداره . به سمیر هم فکر کنم یه همچین چیزایی گفته بود . یه دور برگشت و طاقباز روبروم قرار گرفت . دوباره کیرمو کردم تو کوسش . دلم می خواست هر جوری شده دردسرشو زیاد کنم . با چند ضربه ای که تو کوسش زدم آبمو ریختم تو کوس سها و اون چشاشو بسته بود و زیر لب تند تند می گفت دوستت دارم دوستت دارم عاشقتم .. -نمی دونم اون عاشق کیرم شده بود یا عاشق پولم . شایدم یه معشوق خوش تیپ می خواست . شایدم می خواست پولاشو دلار کنه بره خارج . کسی چه می دونست .. دوباره هم این جمله هاشو تکرار کرد .. عزیزم دوستت دارم عاشقتم عاشقتم ..عاشقتم .. سرم داشت گیج می رفت . به این جمله اش حساس شده بودم .  جمله ای که واسم یه دروغ بود . از هرچه دوستت دارم گفتنهای دنیا از هر چی عشق تو دنیا بیزار شده بودم . عشق یعنی هوس یعنی پول . خون جلو چشامو گرفته بود چقدر دورنگی .. دستامو گذاشتم دور گردنش ..-آهههههه عزیزم .. چه رویایی چقدر باحال .. چه هارد سکسی .. سهراب چیکار می کنی . داری خفه ام می کنی .. دستامو شل کرده و به خود اومدم . واسه یه لحظه می خواستم تا آخر گلوشو فشار بدم و خفه اش کنم ولی من آدمکش نبودم -عزیزم منو ببخش . از هوس زیاد به هیجان اومده بودم . نمی دونستم دارم چیکار می کنم . -تو خوشگل و خوش تیپ من .. به خودم دارم امیدوار میشم که تو رو این جور به هوس آورده باشم . حس کردم که دیگه باید از این خونه برم . چون اسیر تضاد ها شده بودم . تضاد هایی از بیگانگی و آشنایی . خونه ای که مال من بود وعشقی که به نفرت تبدیل شده بود . -سهراب عجب ریسکی کردی نگران نباش . من قرص می خورم بار دار نمیشم ....ولی خیلی دلم می خواست که نمی خورد و بار دار می شد . سرشو گذاشته بود رو سینه ام و باهام ور می رفت . بازم با اون قدرت شیطانی خودش داشت آرومم می کرد . با مهره ماری که داشت . یه فکرایی تو کله ام بود ولی  هدف و مسیری رو که از اونجا باید به هدفم می رسیدم دقیقا مشخص نکرده بودم . اون هنوز سیر نشده بود .کیرمو گذاشته بود تو دهنش و واسم ساک می زد . . دستمو به کونش مالیده و سرمو خم کردم تا با تماشای کون تپل و قشنگش هیجان و هوسم بیشتر شه . می خواستم بکنم تو کونش و دردش بیارم . ولی یه حسی بهم می گفت که خونسردی خودمو حفظ کنم و این قدر عجول نباشم . خود نگه دار باشم . هنوز تا آخر خط زیاد راهه . شاید موفق نشم . شاید شکست بخورم . همون کون همون سوراخ .. انگاری بهتر و خواستنی تر شده بود . مال حرام بهش می ساخت . منم کیرحرامو حلالش کرده و کردمش تو کونش .. -آخخخخخخ سهراب سهراب کونم کونم .. تنگی رو حس می کنی ؟/؟ درد داره درد داره .. واسه تو و عشق تو هر دردی رو تحمل می کنم .. با حرفاش رو دلم رو جیگرم کارد می کشید . می دونستم که جلسه بعدی خونسرد تر میشم . واسه همین تو کونش زیاد مانور ندادم . با چند حرکت کششی تند و آروم دریک لحظه دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم -حریص حریص سهراب حریص . بالاخره کار خودتو کردی و تو کونم خالی کردی . ببین چون پسر خوبی بودی  با رضایت گفتم منو از کون بکنی . تو استثنایی هستی .. می خواستم بگم مگه چند مورد داشتی که بازم پشیمون شدم . در هر حال اون روز کلی با هم حال کردیم و به خیر و خوشی با هم خداحافظی کردیم . باید خوب فکر می کردم تا  اشتباهی نکنم . .. سوار بنزم شدم . از خیابونای خلوت می رفتم . حس کردم چند دقیقه ایه که یک پژو در تعقیبمه .. ... ادامه دارد ... نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

محمدرضا گفت...

به جای حساسش نزدیک شدیم...منتظر قسمت بعدی هستیم...عالی بود...

ایرانی گفت...

سلام به محمد رضای گل و عزیز ! از اونجایی که دوست دارم این داستان به این زودیها تموم نشه یه خورده مسائل حاشیه ای اون زیاد تر میشه و با تنش های بیشتر ...شاد و تندرست باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر