ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

کرسی داغ هوس 11(قسمت آخر)

داداش کیرتو بفرست تو من منتظرم . جووووون -آتنا اگه توش خالی کنم اشکال نداره -چه اشکالی داره . اگرم بچه ای درست شد و فری هم توبه کرد و طلاقش ندادم افتخار می کنه بچه من و تو رو داشته با شه و به اسم خودش واسش شناسنامه بگیره . مگه نه فری ؟/؟ فریدون بد بخت زن ذلیل ننه مرده سری تکون داد که یعنی آره . چه با حال در حال گاییدن خواهرم بودم . کوسش روی لبه کرسی تنظیم تنظیم شده بود ومن طوری کمرمو بالا و پایین می کردم که در برگشت همه کیرم تو دید مامان وفری قرار می گرفت . چه جوری هم نگاش می کردند دل شوهر خواهرم ریش ریش شده بود . با این حال نگاه می کرد . مامان که فکر کنم داشت حسرت می خورد و دوباره به هوس افتاده بود که خودشو به دست کیر کلفت بسپره . نمی دونم چرا اونا دیگه با هم حال نمی کردند . فکر کنم به خاطر بیحالی فری بود . خواهرمو حسابی سر حال آورده بودم . همش فریاد می زد آب بده آب بده ومنم که دیگه سنگین شده بودم وگرم افتاده بودم اونقدر تو کوس آبجی آب ریختم که اگه قرار بود بابت هر پرش آب یه بچه راه بیفته یه مینی بوس بچه درست می شد . یه بار دیگه اونو بغل زدم و بوسبدمش . کارمون که تموم شد مادرزن و داماد بر و بر بهمون نگاه می کردند -فری واسه چی هنوز اینجایی . برو خونه بابات تا تکلیفمو باهات معلوم کنم -عزیزم منو ببخش . باور کن تکرار نمیشه . نفهمیدم -گفتم حالا از جلو چشام دور شو تا فکر کنم ببینم چه تصمیمی می تونم در مورد تو بگیرم . روز روشن بهم خیا نت می کنی . اونم با مادر من طرف میشی انتظار بخشش هم داری ؟/؟ فری رفت و منم به آتنا گفتم نکنه برات بد شه -فردا دوباره پیداش میشه . تازه کی می خواست وجودشو تحمل کنه . بابا هم که نیست و امشب بر نمی گرده . فری هم که گورشو گم کرده . امشب زیر کرسی رو عشق است . مامان آزاده زار می زد ویه جور مخصوصی نگام می کرد . می دونستم کیر میخواد ولی مگه می شد جلوی آتنا اونو گایید ؟/؟ اونوقت منم مث فری باید تنبیه می شدم -خواهر گلم حالا میگی با مامان چیکار کنیم . من میگم همچین بکنم تو کوسش و طوری باهاش یه بر نامه هارد سکس اجرا کنم که دیگه هوس نکنه خانمون یکی دیگه رو خراب کنه -چی داداش ؟/؟  دیگه نبینم از این غلط ها بکنی . خودت دوست داری مامانو بگایی از این حرفا می زنی ؟/؟ یه اشاره ای به تن و بدن خوشگل و ناز و جوون آتنا کرده گفتم آبجی من تن به این نازی و خوشگلی و خوش پوستی مثل تو رو میدم یه زن از دور خارج شده رو بکنم . مگه مثل دامادم کوس خلم که اسبو .... حرفمو قطع کردم . نزدیک بود این مثالو بزنم بگم اسبو بدم خر بگیرم از خوشحالی پر بگیرم . یعنی مامان میشد خر و آتنا می شد اسب . یه چشمکی به مامان زده و اونم دوزاریش افتاد . چند لحظه ای که گذشت آبجی خرشد و گفت باشه فقط کیف نکن یه جوری با اون رفتار کن که دلم خنک شه .. یه نگاهی به مامان انداخته و مامان هم حالیم کرد که هر کاری و هر خشونتی رو که دوست دارم می تونم روش پیاده کنم . موهای سرشو نه با فشار کشیدم و اونو انداختم یه گوشه ای -من نمی تونم ببینم آبجی آتنای منو کسی ناراحت کنه . آتنا مثل خر کیف می کرد . چند دقیقه ای همین طور فیلم میومدم وآتنا دیگه نتونست خودشو نگه داشته باشه رفت دستشویی . منم آروم گرفته و به طور عادی با مامان مشغول سکس شدم -مامان خیلی نامردی . حالا منو دور می زنی ؟/؟ -باور کن یه لحظه هوس چشامو کور کرده بود و نتونستم -حقته که راستی راستی باهات خشونت کنم . دو طرف کونشو داشته و به شدت می گاییدمش . مادر جیغ می کشید و کیر کیر می کرد . تو اوج هوس بود که آتنا دوباره پیداش شد و منم مجبور شدم دوباره موهای سرشو تو دستم جمع کنم و بکشمش -اووووهووووو حقته مامان که گیر حریف بیفتی . در هر حال سه تایی با هم اون روز رو سر کردیم و زیر کرسی هر مدلی که دوست داشتم آتنا رو گاییدم . بهم قول داد که شب سوراخ کونشم در اختیارم قرار بده تا اونو بگام  .آتنا خیلی هم دلرحم بود . مامان تا موقع شب اونقدر به خواهرم محبت کرد که یه خورده دلش به رحم اومد . طوری که آبجی باهام یه جوری  در موردش صحبت می کرد که انگاری من دلم نمیخواد با مامان طرف شم و از اون بدم میاد -داداش هرچی باشه مامانمونه زیاد اذیتش کردیم .اونم دل داره . اگه خواستی هواشو داشته باشی من ناراحت نمیشم ... مثل این که حسابی بهش رسیده بودم و خوب سیرابش کرده بودم .-اول آبجی کون تو تا کونتو نگاییدم طرف مامان نمیرم . جووووون چه عشقی می کنم امشب من . زیر نور چراغ کرسی .. مامان یه طرف و خواهرم یه طرف دیگه . دوتایی طوری خودشو نو آراسته بودند که نمی دونستم چه جوری این نعمتها رو اسرافش نکنم . اول کون تنگ آتنا رو گاییدم . یه سری آبمو تو کونش ریختم . از اون طرف رفتم سراغ مامان . با دو تا دستام اونقدر روی کون مامان دست کشیدم که کیرم به تیزی زمانی شد که می خواست بره تو سوراخ کون آتنا . مامانو از کوس گاییدم . واسه این که خواهرم فکر نکنه نسبت به اون بی توجهم همین طور که داشتم مامانو می گاییدم کف یه دستمو گذاشته بودم رو کون آبجی . هرچی از حال کردن اون شب بگم کم گفتم . کم کمش هر سه تامون دوبار ارضا شده بودیم . سر انجام سه تایی مون رفتیم به طرف کرسی و من وسط مامان و آبجی قرار گرفتم . سه تایی به هم چسبیده بودیم وسخت با هم حال می کردیم . لب و سینه و دست زدن به کوس و کون .. من وسط اون دو نفر پرس شده بودم . به هر حال اون شب فراموش نشدنی هم به پایان رسید . صبح اول صبحی دیدم که در می زنن . فری بود . اومد صورتمو بوسید وگفت تو رو خدا یه کاری کن که آتنا باهام آشتی کنه اون حرف تو رو قبول می کنه هرچی بگه قبوله فقط ازم جدا نشه . صورتمو یه بار دیگه بوسید -حالا فری جون امروزه رو هم برو خونه پدرت باش ببینم چیکار می تونم بکنم . سعی می کنم فردا شمارو آشتی بدم . آخه بابا زنگ زده بود و گفته بود که تا فردا هم بر نمی گرده .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

jemco گفت...

عالی بود داداش
خسته نباشی...

ABBAS گفت...

عالی بود پایان خوبی داشت موفق باشی این از لون دسته داستانای بود که حسابی مشتاق اومدنش بودم واقغپعا خسته نباشی

ایرانی گفت...

ممنونم ازت جمکوی نازنین .شاد و پیروز باشی ..ایرانی

سعید گفت...

سلام
ممنون واقعا گل کاشتی

hamed گفت...

عالی بود
مرسی

ایرانی گفت...

داداش عباس و سعید جان نازنینم منم ازتون متشکرم که با نظرات گرمتون منو برای ارائه داستانهای بعدی آماده می کنین .سیزده به در بر همه یا برای همه شما خوش یمن باد ...ایرانی

ایرانی گفت...

حامد عزیز ودوست داشتنی !ممنونم از پیامت .سال خوشی داشته باشی و سیزده به در هم بهت خوش بگذره ...ایرانی

matin گفت...

من که کلی حال کردم بقیه رو نمیدونم داداش عالی بود مثل همیشه 20

ایرانی گفت...

سپاسگزارم داداش متین مثل همیشه این خودتی که بیستی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر