ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 22

ناهارمونو خوردیم و من با تعجب به جمعیت زن و مرد که خودشونو لخت واداده بودند نگاه می کردم . طوری با هم حرف می زدن و خوش وبش می کردن که انگار اینجا یه دنیای دیگه ایه واین اتفاقات هیشکدومشون واسه اونا تازگی نداره . با همه  اینا من فقط چشام نقاط حساس و گاییدنی رو جستجو می کرد . پاک مشاعرمو از دست داده بودم . بیشتر از نصف جمعیتو نمی شناختم . دختر دختر عمه بابا رو دیدم که چه هیکل توپی داشت اومد پیش ما و در حالی که یه تکونی به کون و کپلش می داد یه دستی به خایه ام کشید و گفت آقا خوشگله نوبت ما کی میشه کی ؟/؟ در همین وقت آرمیلا فضول دهن باز کرد و گفت وقت گل نی .. چه عجب این خانوم پس از مدتها بالاخره یه حرفی هم زد . مثل این که قرار بود از استراحتگاه حرف بزنم . از این همه دیدنی های وقت ناهار هم اگه یه کتاب هم بنویسم بازم کمه . قبلا زنا و مردا رو تختای کنار هم می تونستن بخوابن ولی از وقتی که در چند مورد مشاهده شد که یه تخلفاتی صورت گرفته وبرخی از این وقت استراحت خودشون در جهت گاییدن هم استفاده می کنن دیگه تصمیم گرفته شد که دریک فضا باشن ولی قلمرو اونا از هم جدا باشه تخت ها دو طبقه بود و منو به یاد آسایشگاههای سربازان یا اسرایی که تو فیلمهای سینمایی دیده بودم مینداخت . رفتم بالا تخت خودم دراز کشیدم و تازه می خواستم چشامو بذارم روهم که دیدم یه مرد میانسالی داره تکونم میده -هی پسر من پسر عمو پدرتم . یه انعامی خوب پیشم محل داری اگه بری سر وقت زنم و تر تیب اونو بدی . اون می خواد بیاد طرف تو جا می مونه تو باید بری طرف اون . ببین از اینجا که رفتیم بیرون چند تا تیکه خوب سراغ دارم که بهت معرفی کنم . هروقت دوست  داشتی می تونی مجانی بری و اونا رو بگایی -حالا پسر عمو جان چه اصراری داری که من حتما زن تو رو بکنم این چه نفعی به حال تو داره -اون پدر منو در آورده ول کنم نیست . موی دماغم شده . کنه شده . نمیذاره آب خوش از گلوم بره پایین -حالا زنت کچاست . یه گوشه ای رو نشون داد واییییییی این مادر فولاد زره کی بود دیگه . خدا به داد اونی برسه که میخواد کیرشو حرومش کنه . بازم صد رحمت به دختر دایی منصوره یه ریخت و قیافه ای داشت هر کی اینو می کرد فکر کنم باید جلسه بعدی محفلو به خودش استراحت می داد -پسر عمو جان احترام شما واجبه از این که گاییده شدن زنتونو توسط من واسه خودتون افتخار می دونین واسم یه نعمت و افتخار بزرگیه . این حرفا چیه حالا بر نامه شروع شه یه کاریش می کنم . زنه از دور چه جور به من لبخند می زد و کیف می کرد ومنم حالم داشت بهم می خورد . ساعتی بعد نیمه دوم عملیات شروع شد . همه دوباره به خط شده بودند . دیگه هر کی می رفت طرف هر کی که دوست داشت . بعضی ها هم با هم تبانی کرده بودند . داشتم به خواهرم آرمیلا فکر می کردم واین که اون حالا داره چیکار می کنه . که در همین لحظه دیدم یکی مثل اجل معلق افتاد روکیرم و منو نقش زمین کرد وتا بیام به خودم بیام کیرمو گذاشت تو دهنش . واییییی این دیگه کی بود . پری دریایی خیلی خوشگلی بود . هرچه بود خیلی بهتر از اون زنی بود که از روی تخت دیده بودمش وشوهرش به من پیشنهاد چند تا تیکه رو داده بود که اونو بگام . منو رو زمین خوابوند و اومد رو کیرم نشست و تلمبه زدنو شروع کرد . انگار هر غذایی که خورده بودم تبدیل به آب منی شده بود . چشامو بسته بودم و تو عالم کیف خودم بودم و داشتم از سکسم لذت می بردم که یهو متوجه شدم یه لب کلفت و پت و پهن رو لبای من قرار گرفته وای پسر این دیگه کی می تونه باشه . اون دختره که لباش غنچه ای و ناز بود . داشتم خفه می شدم . چشامو باز کردم تا ببینم اوضاع از چه قراره . وایییی همون سارا خانوم اون زنه گردن کلفت خشن بود که یکدل نه صددل عاشق کیر من شده بود . یه لحظه خودمو کنار کشیدم و گفتم خانوم برو کنار مگه نمی بینی مشغولم -اوووووووههههه عشق من با منم مشغول باش قرار نشد که بد اخلاقی بکنی . آدم که نباید تو این مجلسا دل کسی رو بشکنه . در همین لحظه پسر عمو جان بابا اومد بالا سرم و گفت آریا جان این همسرم سارای گل و دوست داشتنی که خیلی دوستش دارم و اینم که بالا کیرته دختر نازنینم سمانه جانه  که اونو مامانشو از همه دنیا بیشتر دوستشون دارم حالشو ببر . یه خورده سرمو عقب کشیدم و بیشتر به قیافه زنه خیره شدم .. راست می گفت . سارا بود .-ما فامیلا مگر این که تو همچین مجالسی همدیگه رو ببینیم و صله ارحام کنیم . واقعا بد دوره زمونه ای شده . رفاقت و فامیلیت اون ارزش گذشته رو نداره . افتاده بودم تو دام وبه هوای دختره باید مادره رو هم می گاییدم . از قرار معلوم باید یه چند جلسه ای رو میومدم تا یه آشنایی کامل با اعضا مخصوصا زنا پیدا می کردم این که جلسه بعدی که رفتم خونه مادر بزرگ یه سرکشی به پرونده اینا بکنم بد نیست . با نفوذی که رو مادر بزرگ داشتم خیلی راحت می تونستم به فایل اطلاعات دسترسی پیدا کنم . وای عجب غلطی کرده بودم که زبونمو باز کرده بودم . مادره این بار کونشو گذاشت رو دهن من و کوسشو رو دهنم حرکت می داد . دختره هم از روبرو افتاده بود رو کیرم . دو تایی در دو جهت مخالف رو من سوار شده بودند وسرشون روبرو هم قرار داشت وتقریبا به هم مماس شده بودند واز هوس داشتند همو می بوسیدند ومن این زیر پرس شدم . یه لحظه نگام افتاد به اون دور دورا دیدم که داداش دادامادم فرنوش داره زن داداش پریسا رو میگاد وبابا آزاد و داداش آرین کیرشونو تو کوس و کون آبجی آرمیلا فرو کردن . از حسادت داشتم می ترکیدم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

matin گفت...

2020202020

ایرانی گفت...

ممنونم داداش بیست من ..ایرانی

جيبر گفت...

كارت درسته عالي عالي

ایرانی گفت...

خودتم از اون کار درستایی جیبر جان ...ایرانی

 

ابزار وبمستر