ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان آمپولی من 22

مامان از بوسه های من لذت می برد وغرق در بوسه و خماری هوسش فقط داشت  نگاه می کرد که چه جوری افتادن رو سر عزیز و دارن سر حالش میارن -واییی نکنین نه نه دارم از حال میرم -اوخ عزیزنمیشه همه با دست پر دارن با هم خداحافظی می کنن مگه تو میشه حال نکرده بری . یه کیر مصنوعی معمولی گذاشتن تو کون عزیز ویه کیر ویبره هم فرو کردند تو کوسش و چند نفری افتادن روش . مادر بزرگ دست و پا می زد . خوششم میومد ومی دونم ته دلش لذت می برد ودوست داشت که این حرکات ادامه داشته باشه والکی واسه خودش ناز می کرد . من و مامان همدیگه رو بغل زده بودیم . رزا جون داشت کوسمو می خورد ومن خوشم میومد . خیلی لذت می بردم وانگار این همه سکس وحالی که کرده بودم همه یه مقدمه وبازی بوده چون مثل یه آدمی بودم که هر چی آب می خوره سیراب نمیشه . به هر حال عزیز جونو سیرابش کرده بودند وپس از این همه کارا یکی یکی از حال رفتند . دیگه فقط نشسته بودیم و به هم نگاه می کردیم . واسه آینده و بر نامه بعدی تصمیم می گرفتیم . هرچند ظاهرا وضعیت وحالت خونه خانوم دکتر طوری بود که مناسب تر از بقیه جاها واسه سکس به نظر می رسید واین گروه جز حال کردن چیز دیگه ای نمی خواستن . البته تازه این چند نفری بودند که با هم صمیمی تر بودند . افراد دیگه ای بودند که به فرا خور حال و در مجالس دیگه خودشونو نشون می دادند که مامان و عزیز بهم گفتند که تابستون بیشتر منو تو جمع خودشون راه میدن . حتی قرار شد که تابستون بریم ویلای شمال به جایی که میشه یه قسمتی از ساحل و دریاشو یه چادر اختصاصی زد وما خانوما دسته جمعی بریم تو یه منطقه خاص و با هم مشغول شیم . اوخ که چه کیفی میده وچه حالی داره . من عاشق دریام ونمی دونم چرا حالا که به این همه سکس با هم جنسام عادت کردم از تماشای پرو پاچه لخت اونا لذت می برم ودوست دارم حال بدم و حال کنم اوخ که تو آب دریا کنار ساحل چه حالی میده . فعلا باید با درس و مشقم بسازم تا ببینم چی میشه .. خیلی با این گروه بهمون خوش گذشت . خاطره ای شیرین و به یاد موندنی که همیشه به خوبی ازش یاد می کردم . لحظاتی که اعتماد به نفسمو بالا برد تا من بتونم در آینده بیشتر رو پای خودم وایسم وبه خیلی ها که باورم نداشتند درس عبرتی بدم .. یه روز زنگ تفریح بود ومن و یکی از بچه ها که فکر کنم اون یه قدم ازم جلوتر بود وپریود می شد تو کلاس بودیم وهر کاری می خواستیم بکنیم در باز نمی شد . ظاهرا در طوری قفل شده بود که باید از اون طرف باز می شد یا با آچار پیچ گوشتی . حس کردم که دستش داره میره داخل شلوارش . هیجان زده شده بودم . یعنی اونم آره ؟/؟ غافل از این که اون فقط داره با خودش ور میره ومثل من واسه خودش گروه و تشکیلاتی نداره اسمش بود نگار -نگارچیکارمیکنی -هیچی اونجام می خارید . رفتم طرفش ودستمو به طرف شلوارش البته از طرف شلوار دراز کردم -رویا بی تربیت نشو جیغ می کشم خانوم مدیر بیادا -اونوقت منم بهش میگم تو دستت بود لای اونجات . نگار خیلی ترسو بود ساکت شد و دیگه هم حرفی نزد . منم دستمو گذاشتم داخل شورتش . یه دستمو هم گذاشتم تو بلوزش . دیدم دختر بیچاره از حال رفت . وووویییییی نه چش شده بود.-نگار نگار پاشو چرا از حال رفتی .. با خودم گفتم حالا ما این قدر عاشق لزبینی و این حرفا هستیم این اگه می خواست دست یه پسر بهش برسه  یا به قول بعضی از خانوما کیر بهش برسه می خواست چیکار کنه . حتما زنده نمیموند ادامه ندادم دیدم به حرف اومد وگفت رویا بکن من میخوام میخوام . با هم قرار گذاشتیم که بعد از مدرسه چند دقیقه ای برم خونه شون چون مامان باباش نبودند واونم خواهر وبرادری نداشت . رفتم خونه شون . واسه اولین بار بود که با یه همسن خودم طرف می شدم به خودم می بالیدم که خیلی وارد تر از اونم بااین که از نظر رشد جسمی ازش عقب بودم ولی تخصص بیشتری داشتم اونو روتختش خوابوندم . فقط شلوارشو کشیدم پایین . می ترسیدیم لخت شیم یعنی لخت شه . چون موقعیت زمانی مناسبی نبود . نمی تونستیم خودمونو زود جمع و جور کنیم . چقدر کون سقید و نازی داشت . دوست داشتم همین جوری گازش بزنم و بخورم . هرچی کونشو گاز می زدم و می بوسیدم با زار و التماس ازم می خواست که کوسشو میک بزنم وبه سینه هاش هم دست بکشم . خیلی از اون قوی تر بودم . بیشتر به درد این می خورد که مفعول باشه . جون نداشت . اگه مث من یه مامان و مادر بزرگ دلسوز داشت شاید امروز روز واسه خودش خبره می شد . چقدر این تمایل در من به وجود اومده بود که با هم سن و سالهام هم یه همچین بر نامه هایی داشته باشم . واسه تنوع خیلی خوب بود خیلی . حالا یه شوق و ذوقی دارم . ولی اگه همیشه بخوام با بزرگتر از خودم وخیلی بزرگتر از خودم حال کنم یکنواخت میشه . خودم خنده ام گرفته بود از این حرفای گنده تر از دهنی که داشتم می زدم . ده یازده سال بیشتر نداشتم ودر ابتدای راه هنوز هیچی نشده داشتم واسه خودم کارشناسی می کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر