ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 8

کبری گیج شده بود . حرفای منیره اونو به فکر برده بود وخیلی هم از این بابت می ترسید . می ترسید که بچه هاش در یه دام عنکبوتی بیفتن که رهایی از اون کار حضرت فیل باشه . یه فکری به ذهنش رسید یه فکر شیطانی . طوری شده بود که حس می کرد که انگاری میخواد از شیطان کمک بگیره ولی نمی دونست که چه جوری این موضوع رو با منیره در میون بذاره دلو به دریا زد و گفت -تو حاضری بهم کمک کنی ؟/؟ -کی من ؟/؟  تو که تا حالا داشتی سایه منو با تیر می زدی . چه کمکی از دست من ساخته هست . با لحنی تمسخر آمیز گفت نکنه میخوای من برم به پسرات کوس بدم ؟/؟ -یه چیزی تو همین مایه ها -شوخیت گرفته -نه خیلی هم جدی هستم . فقط میخوام به اونا یه آموزش درست و حسابی بدی که فردا که پاشون به جامعه باز شد دخترا سرشون کلاه نذارن ونگن آخوندکهای کوس خل -مگه باباشون کوس خله که اونا کوس خل باشن ؟/؟ -به باباشون دیگه کاری نداشته باش . فقط نمی دونم آیا اونا راضین یا نه -به اونش کاری نداشته باش . اولش ببین من , اونی که روبروت وایستاده راضیم یا نه -چیه هر چقدر پول میخوام بهت میدم -من پول نمیخوام . فقط چند تا شرط دارم . یکی این که اگه قصد داری که من به پسرات آموزش بدم و اونا رو بیارم رو خط و حسابی زرنگ بارشون بیارم که سرشون کلاه نره تو خودتم باید حضور داشته باشی وشاهد این آموزشهای من باشی که فردا پس فردا نگی چی شده و من پسراتو از راه به در کردم واز این حرفا ویا این که طرز آموزش من بد بوده هرجا که صلاح دونستی و تشخیص دادی که اگه این کارو بکنم وفلان کارو انجام بدم بهتره به من بگو که من همون کارو انجام بدم تا دیگه جای گله باقی نمونه . میگن جنگ اول به از صلح آخر . این تازه یه شرطم بود . کبری که دید وضعیت اینه گفت من حرفی ندارم به شرطی که بچه هام راضی باشن -اونش با من اگه علی ساربونه می دونه شترو کجا بخوابونه . اما مسئله مهم دیگه این که شوهرت روحانیه ودست و بالش بازه . هستند پاسدارا وطلبه ها و روحانیونی که اهل حال و صفا باشن و زن نداشته باشن و یه جوری بخوان خودشونو خالی کنن . می خوام هوامو داشته باشی که منم بتونم به یه نوایی برسم . نه از تو پول میخوام نه از کس دیگه ای من فقط میخوام حال کنم -یعنی میگی کوس کشی کنم ؟/؟ -خواهش می کنم کبری خانوم اصلا از این حرفا نزنین . من غلط کرده باشم به گور پدرم خندیده باشم اگه همچین نیتی داشته باشم . تازه کوس کشی اصطلاحیه که مردا در مورد خودشون به کار می برن واون اصطلاح بر می گرده به آدمای بی غیرت . شما می خواهین ثواب کنین . اجرشو می برین . حسنات زیادی به حساب شما نوشته می شه . هم در مورد من ثواب می کنین وهم اون جوونی که می خواد باهام طرف شه . ضمنا وقتی پسرم دنیا اومد و بیست و یک کردم .. در اینجا کبری حرف منیره رو قطع کرد و گفت تو بیست و یک شکم زاییدی . منیره در حالی که از خنده ریسه می رفت گفت نه بابا این یه اصطلاح ورق بازیه .. یه دلو خوشگاه داشتم آس آوردم . یعنی وقتی که دستم جورشد و صاحب یه پسر و دختر شدم سر لوله امو بستم که دیگه باردار نشم . پس خاطرت جمع جمع باشه . اگه می تونی واسم ردیف کنی که من حرفی ندارم -منیره خانوم من یه زنم و حرفی که می زنم از حرف صد تا مرد هم بالاتره در این مورد سعیمو می کنم .. تلاشمو می کنم ولی قول نمیدم . چشم خجالتمو میذارم کنار تو فقط پسرامو دریاب و نجاتشون بده دستم به دامنت -از نگات معلومه که داری حقیقتو میگی -حالا باید چیکار کنم -کاری نمی کنی فقط طوری که شوهرت نفهمه هر دو تا بچه اتو بفرست پیش من . همین الان تا خودم باهاشون حرف بزنم و بر نامه رو جور کنم . کبری رفت که دست منیره رو ببوسه ولی زن حشری چنین اجازه ای بهش نداد . در خیال خودش سیل کیر ها رو می دید که داره به طرف کوس و کونش سرازیر میشه واونم داره نوبت میده به اونا که کی بیان اونو بکنن . جوونای خوشگلو می دید که میخوان بیان ویزیت شن ولی منیره رو می کنه به اونا و میگه  تا شیش ماه دیگه نوبت نداریم -ببینم منیره جون خوابت برده ؟/؟ به چی داری فکر می کنی -هیچی همین الان به پسرات بگو بیان اینجا .. کبری رفت و منیره داشت  به این فکر می کرد که اون صورتایی که باید به کوس حشری اون مالیده شه همه پر از ریش و مو هستن ولی عیبی نداره به اونشم قانعیم . کبری رفت خونه شون تا بتونه پسراشو راضی کنه که بیان با منیره خانوم صحبت کنن . وقتی موضوع این که از پیش منیره بر می گرده رو با اونا در میون گذاشت بچه های مامانی از ترس به مامانشون چسبیدن -مامان ما کاری نکردیم تقصیری نداریم واسه چی رفتی اونجا . اون خودش که اعتراضی نداشت -چی ؟/؟ اعتراضی نداشت ؟/؟ بچه های دروغگو شما که تا حالا چیز دیگه ای می گفتین ؟/؟ می گفتین که بی منظور رفتین بالا . حالا دارین پشت سر زن همسایه که یه عمره با نجابت و پاکدامنی زندگی کرده حرف می زنین ؟/؟ اگه می خواهین در این مورد چیزی به باباتون نگم همین الان میرین باهاش حرف می زنین . اون کارتون نداره فقط میخواد یه نصیحت کلی بکنه یه هشدار ما درانه بده . چرا این قدر زرد کردین . آدم که خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جون دمت گرم......فردین

دلفین گفت...

ایرانی عزیز خیلی حال کردم ای کاش این داستان به این زودی ها تموم نشه ودوم اینکه اگه امکن دار زن یکی از این اخوندا که یه زنه عبوسه زیاد به منیره خانم گیر بده ولی منیره از پسش بر بیاد مرسی

ایرانی گفت...

داداش فردین !دلفین گلم !ممنونم از پیامهای شما ..سعی می کنم به همین صورتی که میخوای بنویسم .برقرار باشی ..ایرانی

matin گفت...

مرسی عالیه

ایرانی گفت...

متشکرم متین گلم .روز خوش ..ایرانی

جيبر گفت...

رفته رفته داره جالب ميشه

hero گفت...

very good .

ایرانی گفت...

درود به تو جیبر جان جات خالیه . جواب این پیامت جامونده بود . به امید روزهای خوش برای تو . امیدوارم امتحانت خوب شه و می دونم که اگه بر گردی این پیامو هم نمی تونی که بخونی مگر آن که به احتمال یک در هزار بیایی به این قسمت . ولی من کارمو انجام میدم . سربلند باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

سپاس هروی گل و خوبم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر