ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دوباره 5

ببینم مرسده جان سختت نیست که من دستم به قسمتهای لخت بدنت می خوره -اوه آقای دکتر چوبکاری می فرماییدشما پزشک هستید ومحرم . این حرفا چیه . حس می کنم خیلی آروم میشم وقتی همین جا رو می مالین . یه خورده دستمو بردم بالاتر و از لای پیرهنش رسوندم به نزدیک سوتینش -یه کمی هم باید سینه هاتو بررسی کنم ببینم ارتباطی بین این قسمت با زیر ناف پیدا میشه یا نه . هرچند در تخصص من نیست ولی مشکلی در مرتب یا نامرتب بودن زمان پریودت که نداشتی -نه هانی جون . مثل این که یه خورده پیشرفت کرده بود واز دکتر و این بر نامه ها به هانی جون رسیده بود . این سوتینش هم عجب سفت بود . حرصمو داشت در می آورد انگار که می خواستم باهاش برم جنگ . مرسده یه لبخندی به لباش آورد و گفت خیلی بامزه ای تمام این کارات منو به یاد هدیه جون میندازه اونم با سوتین خودش مسئله داشت وگاهی اوقات می رفتم کمکش ولی یه خورده هم تنگ و چسبونه . از پشت بازش کن هانی جون . دستمو گذاشتم دور کمرش و از پشت , سگگ یا گیره هاشو باز کردم . حالا سینه های درشتش روبروی چشام بودند . همون سینه های مجردی یه خورده درشت تر  . تعجب می کردم که این چنگیز چطور تا حالا شل و ولشون نکرده . پس باید از اون مردای زن ذلیل باشه .با این که مرسده رگ خواب اونو تو دستاش گرفته . این بار دکتر خطابم کرد -دکتر جون چرا این طور مات به سینه هام زل زدی ؟/؟  اتفاقی افتاده ؟/؟ چیز خطر ناکی پیدا کردی ؟/؟ می خواستم بگم خطر ناک تر از هر چی که بشه تو این دنیا تصورش کرد . ولی نتونستم این حرفو بزنم . تازه هنوز کوس و کونش هم باقی بود که می شد به اونا گفت خطرناک تر .. -نه مرسده جون تا معاینه اش نکردم و دستی روش نکشیدم نمی تونم نظر بدم -پس معطل چی هستی .. زودتر منو از نگرانی درم بیار . کف هریک از دستامو گذاشتم رو یکی از سینه هاش و از راست به چپ و از چپ به راست وبه صورت پایین بالا و بر عکس گردشش می دادم و نوک سینه هاشم میون دو تا انگشتام می گردوندم . چشاشو بسته بود وصداش در نمیومد . منم دست از معاینه نمی کشیدم . پس از چند دقیقه تازه صداش دراومد و خیلی آروم گفت اگه حس می کنی نیاز به معاینه بیشتری داره ادامه بده -قسمتهای دیگه هم هست که باید معاینه بشه تا متوجه شم کانون درد کجاست . دست چپمو بردم طرف شکمش و بعد رسیدم به جای قبلی . با کرشمه ولوندی گفت -اوخ اوخ اوخ هانی جون درد یه خورده رفته پایین تر -مرسده جون من دکتر زنان نیستما -می دونم ولی اینم می دونم که استعدادت خیلی قویه . هدیه همش از هوش بالای تو واسم تعریف می کرد .. قصد داشتم دستمو برسونم به قاچای کوسش و اون داخلو یه معاینه ای بکنم که دیدم با تکونی که به خودش داد کارمو راحت تر کرد . خیسی کوسش به طرف بالا هم حرکت کرده بود از بس زیاد بود . ولی من رفتم پایین تر چهار تا انگشتمو فرستادم تو کوسش و با شستم روی کوسشو ماساژمی دادم . اون دستمو هم از روی سینه اش به طرف پایین بدنش به حرکت در آورده بودم -درد داری ؟/؟ -آره آره آره عزیزم -هرجا و با هر حرکتی آروم می گیری بهم بگو که ادامه اش بدم -خوبه خوبه خوبه همین جوری خوبه -ببینم مرسده دستم که از طرف واژن رفته داخل دردت که نگرفته سختت که نیس -دکتر جون اگه بی ادبی نشه همون کوسو میگی دیگه . اتفاقا انگشتات جادو می کنه . دردمو از ناحیه شکم می چینه و تسکینم میده . آخخخخخخخ همین کارو انجام بده . خوب بلدی چطور دردمو درمان کنی -عزیزم نمی دونم زنای ایرانی همه شون جنبه این مدل در مان ها رو دارن یا نه -دکتر جون فکر کردی من کم ظرفیتم ؟/؟ آهههههه آههههههههه -دردت میاد بگو آروم تر به درمانم ادامه بدم -یه جای دیگه ام هم درد می کنه . اونجارو چیکار کنم -بگو کجاست اگه کاری از دستم بر بیاد دریغ ندارم . با انگشتش به نوک سینه هاش اشاره کرد و گفتم که فعلا دستام مشغوله ولی با یه راه دیگه میشه در مانش کرد منتهی شاید اصولی نباشه -هانی جون حالا این قدر طفره نرو درمان یه بیمار که این حرفا رو نداره بگو اگه ویزیتت سنگین میشه خودم پرداختش می کنم -میخوای بهم پول بدی ؟/؟ امکان نداره -حالا اگه طور دیگه ای پرداخت کنم چی ؟/؟ چشات داره میگه تو راضی هستی -ازکی تا حالا می تونی به راز دل آدما پی ببری ؟/؟ -در مورد تو یکی فرق می کنه آخخخخخخخ سینه هام درد می کنه . دستشو گذاشت پشت سرمو اونو به وسط دو تا سینه اش هدایت کرد ومنم با جفت لبام نوک سینه هاشو به نوبت میذاشتم تو دهنم .. دیگه جریان یواش یولش از حالت فیلم داشت خارج می شد و به جاهای حساس می رسید . کیرم توی شلوار تیز شده بود . از اون کیرای قابل قبول بود . بازم راضی بودم . یه بار با خط کش اندازه اش گرفته در اوج به 16 سانت می رسید ولی می تونست خیلی کاری باشه . بی اندازه حریص و شهوتی شده بودم -آهههههه عزیزم هانی جون ادامه بده . درست معاینه کن هر اشکالی دارم به من بگو . دارم بهتر میشم . انگشتام تو کوس خیسش مشغول بودند واون حالا از درد پا وجفت رونهای تپلش می گفت . شلوارو از پاش در آوردم و پاهاشو ماساژمی دادم -هانی جون تو جایی ات درد نمی کنه که من در مانش کنم ؟/؟ نگاهی به روی شلوارم انداخت دستشو گذاشت رو همون قسمت ورم کرده کیرم و گفت مثل این که این قسمت باید خیلی درد داشته باشه . اگه دوست داری در مونش کنم . اجازه نداد که جوابشو بدم . دستشو برد طرف کمر بند شلوارم وبازش کرد و کیرمو در آورد ودهنشو بازکرد تا واسم ساک بزنه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

7 نظرات:

abbas گفت...

همه داستانا یه طرف اینم ی طرف کارت عالیه عیدت هم مبارک امیدوارم 91 داستانای بیشتری برامون بزاری

ایرانی گفت...

من هم امید وارم عباس جان ولی اگه نتونستم امید وارم که حداقل همین تعداد داستان رو هم بتونم منتشر کنم .عیدت مبارک ..ایرانی

matin گفت...

خیلی زیبا و عالی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم داداش متین ..ایرانی

جيبر گفت...

زيباوجذاب

ایرانی گفت...

متشکرم داداش .سال خوبی داشته باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم جیبر جان .موفق باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر