ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شادی شادی

من اسمم شادیه و دختر یعنی زن خیلی شادی هم بودم . تازه دارم می رسم به مرز سی سالگی . هیکل و بدن خوش فرمی داشتم و خوش فرم ترین قسمت بدنم کونم بود که خیلی بر جسته و هوس انگیز بود و با این که با بقیه قسمتهای بدنم هار مونی نداشت ولی همون بر جسته بودن و به زبان ساده گنده بودنش باعث شده بود که خیلی طرفدار پیدا کنم . مهمترین عاملی هم که شوهر فعلیم اومد خواستگاریم همین کون گنده ام بود . حالا نمی دونم کونمو چش کردن یا علت دیگه ای داشت دیدم روز به روز داره آب میره . دیگه نه حوصله ای داشتم به شوهر و دخترم برسم نه به مهمونی ها و رفت و آمد های خانوادگی . مهمتر از همه شوهرمم به من بی توجه شده بود و رغبتی واسه سکس با من نشون نمی داد . کونم لاغر لاغر شده بود ولی قسمتای دیگه بدنم انگار تغییری نکرده بود . ای کاش فقط لاغر می شد . یه غده ها و زایده هایی توی قسمتای گوشتی اون پیدا شده بود که ترسیدم سر طانی باشه . فرخ می ترسید که بهم توجه داشته باشه . شایدم چندشش می شد . هر یه ماه درمیون به زور منو می گایید . کیرشو فرو می کرد توی کوسم و خودشو خالی می کرد و توجهی بهم نداشت . من هم آزمایش سونو گرافی و خون هم دادم و مشکلی نداشتم . یکی از دوستانم یه دکتر جوونی رو به من معرفی کرد که تو کارش خیلی وارده و متخصص و جراح این جور غده ها و تومور هاست . من مامانمو همرام برده بودم تا خجالت نکشم . چون دکتر باید به کون دست می زد و اونجا رو بررسی می کرد ومنم خیلی خجالتم میومد . البته می گفتند یه پارچه رو محل بیماری و غده میذاره و از پشت پارچه دست می زنه . دکتر خیلی جوون بود و خوش تیپ . صورتی درشت داشت و ریش و سبیلشم تیغ انداخته بود . یه گوشه ای یه عکس و مدرکی از اون دیدم که نشون می داد هم سن منه . دستکش گذاشت دستش و از پشت پارچه ای که رو کونم کشیده بود غده ها رو بررسی می کرد . مامان خودش اون طرف نشسته بود . سه چهار تایی از اون ورمهای زیر پوستی ریز و درشت داشتم . یکیشو متوجه نشده بود که مجبور شد با یه عذر خواهی ازم پارچه رو از رو کونم بر داره تا بررسی بیشتری بکنه . اتفاقا اون غده هم نزدیک کوسم بود . من یه خجالت دوسره می کشیدم یکی این که از این که یه نامحرم این جوری داره انگولکم می کنه ویکی این که از لاغری خودم و کون کوچیک شده و زشت خودم خجالتم میومد . دکتر شهاب گفت که من مشکل خاص و خطرناکی نمی بینم از نظر من این رسوبات کلسیم و داروهایی ست که در ظرف چند سال به این صورت در اومده و خودشو نشون داده . با این حال عکس بگیری بد نیست . چون دیگه مطمئن شده بودم کونم دیگه دست نمی خوره مامانو فرستادم خونه و خودم رفتم عکسو گرفتم و در جا به دکتر نشون دادم . گفت نظر من تایید میشه ولی اگه اشکالی نداره این یکی رو یه بررسی دیگه بکنم بد نیست . بابا عجب گیری افتاده بودیم . دوباره یه درازی کشیدم . این بار کمتر خجالتم میومد . یه خورده از تماس دستاش احساس آرامش هم می کردم -آقای دکتر حالا باید چیکار کنم -میشه جراحی کرد و خالیشون کرد ولی اگه دوباره مصرف دارو و تقویتی وکلسیم داشته باشی و یا تحت عوامل خاصی ممکنه دوباره هم رشد کنه . از نظر من دست نزنی بهتره -دکتر جون من یه باسن تکی داشتم و خیلی هم درشت . ببخشید این حرفا رو می زنم حالا دو طرف باسنم تراز هم نیستند . یه جا می شینم دردم می گیره چیکار کنم به اون رشد سابقم برسم -اونم چند راه داره . تغذیه و ورزش مناسب ولی از یه راه می تونی سریعتر به نتیجه برسی . ارتباط با شوهرتو زیاد کنی  . یه خورده خجالت کشیدم -اون این روزا به من توجهی نداره . حرصم گرفته بود . نزدیک بود گریه ام بگیره . من کون درشت خودمو می خواستم . همون طور که من پشت به دکتر شهاب خوابیده بودم واسم توضیح داد که اگه کونم به اندازه سابق برسه تمام این بر آمدگیها میره زیر گوشت ونشون داده نمیشه . ولی ارتباط با شوهر برای تحریک هورمونها همراه با تغذیه مناسب ومصرف پروتئین حیوانی با ورزش مناسب خیلی تاثیر داره . من که از دست فرخ حرص داشتم پارچه رو بدون این که دکتر عمد منو بفهمه از رو کونم انداختم . راستش به این فکر نبودم که اونو تحریکش کنم تا هورمونهای منو تحریک کنه . البته کونم هنوز اون جاذبه معمولی رو داشت به نسبت معرکه بودن و اون انتظاری که ازش داشتم افت کرده بود .-می بخشید آقای دکتر این تحریک که فرمودین در قسمت واژن باید وجود داشته باشه یا در مقعد -سوال جالبی بود . این بسته به شرایط شخص شما و احساسی که از رابطه تون با شوهرتون دارین هم هست . این بار دکتر یه خورده گستاخ تر شده وانگشتشو گذاشت رو سوراخ کونم که از این پررو بازی اون خوشم نیومد -ببخشید اینجایی هم که الان دست گذاشتین غده داره -نه ولی خواستم برای درمان شما یه کنترلی بکنم . نفهمیدم چی داره میگه ولی همینو فهمیدم که انگشت وسطی یکی از دستاشو تا ته کرد تو کونم . واول خیلی آروم وبعد با سرعت بیشتری انگشته رو فرو می کرد تو کونم و درش می آورد . رفته رفته داشت خوشم میومد و از این کارش لذت می بردم . آخر وقتی بود و مطب هم تعطیل بود .-یه چند لحظه باشین من دستمو بشورم . منم روکونم پارچه نبود و اونم به دستش دستکش نداشت . نمی دونستم میخواد چیکار کنه . این بار همون انگشتشو گذاشت تو کوسم و با سرعتی بیشتر اونو می گردوند -آهههههه دکتر دکتر این کارا واسه چیه .-من دارم درجه تحریک پذیری رو واسه درمان شما بررسی می کنم . کوسم خیس کرده بود و هوسم اوج گرفته بود . به خودم فشار می آوردم . خیلی وقت بود که فرخ بهم این جوری حال نداده بود . اون فقط همش می خواست خودشو خالی کنه -از کدومش بیشتر خوشت اومد .-این یکی عالیه اون قبلی هم خوب بود -من توصیه می کنم هردو تکنیک رو به کار بگیرن در کنار هم اثرش فوق العاده و تضمینیه . اگه انزال در قسمت مقعد و تحریک در قسمت واژن وداخلش صورت بگیره بیشترین اثرو داره -دکتر جون آخه شوهرم بهم تمایل نداره .. با کف دستش یکی به باسنم کوبید و یکی هم رو کوسم کشید و یه تلنگری هم به سوراخ کونم زد و گفت این بی زبون حالیش نیست که شوهرت باهاش چه رفتاری داره . این در مان می خواد . حالا بهت می رسن و نمی رسن و فلانی چیکار می کنه این این چیزارو نمی فهمه . از جام بلند شدم و صورتمو گرفتم طرف دکتر . می خواستم خوشگلی وطنازی خودمو به رخش بکشم و دلشو ببرم . می خواستم اون دارویی رو که واسم تجویز کرده بود خودش بهم بده . دیگه منم بی پروا شده بودم . چاره دیگه ای نبود . ظاهرا تا چند دقیقه دیگه باید از مطب می رفتم بیرون . فرصت واسه تصمیم گیری کم بود با این که من خیلی خجالتی بودم ولی حشری هم بودم . انگشتایی که دکتر توی کوس و کونم کرده بود تا حدودی شرم و حیا رو در من از بین برده بود . دکتر رفته بود طرف میزش و  من خودمو مرتب کردم و بعد از گوش دادن به آخرین صحبتهاش  رفتم سریع از کیفم آینه ووسایل توالت دم دستی رو در آورده یه اسپری هم به خودم زدم . مانتومو دیگه تنم نکردم ودوتا دگمه آخر بلوزمو نبستم . دکتر رو صندلی نشسته بود ومنم از پشت میز رو اون خم شده وبه این فکر می کردم که اون با انگشتاش چه با حال و هوس سوراخای منو می مالیده . این جور مالیدنها رو ده سال پیش اوایل ازدواج تجربه کرده بودم . دوستم می گفت که این دکتر مجرده . نمی دونم این اونارو از کجا می دونست وچه اهمیتی واسش داشت . بلوزمو از سر شونه هام به طرف سر بازو شل کرده تا سینه های خوشگلمو بهتر ببینه . هر طوری شده این دکتر باید با من حال کنه تا شوهر نامردم بفهمه که پس از ده سال نباید این جوری با من تا کنه . اون شادی کم رو تبدیل شده بود به یه زن هوسباز انگشتای جادویی دکتر شهاب کارشو کرده بود . صورتمو لحظه به لحظه به صورتش نزدیک تر می کردم . نفسش بند اومده بود . فکرشو نمی کرد من این جوری شده بودم . با یه عشوه و لوندی خاصی گفتم دکتر جون من می خوام که تو خودت درمونم کنی میشه ؟/؟ میخوام موشک شهاب خودتو بفرستی به عملیات -اگه این موشک موش باشه چی خانوم -به من بگو شادی . واست شادی میارم -ببینم شوهرت راضیه که واسه درمان بیای اینجا .-به اون چه ربطی داره من که نمی خوام جراحی کنم . دکتر داشت شاخ  در می آورد . چطور زنی که از قرار گرفتن دست دکتر روی کونش شرمنده می شد حالا دیگه حاضره خودشو در اختیارش قرار بده . قبل از این که پشیمون شه روی میزش سوار شده به روپوش سفیدش رسونده اونو بالا زده و از طرف شلوار به کیرش رسوندم . حدسم درست بود . کاملا آمادگیشو داشت . ازم خواست که دوباره برم رو تخت معاینه . با این که مطمئن بود کسی وارد نمیشه و منشی هم رفته بود درو از داخل قفل کرد . لباسامو یکی یکی از تن در آورده و به گوشه کنار پرتش می کردم . این کار هیجان شهابو زیاد می کرد . اونم خودشو تا شورت لخت کرد . رو تخت معاینه پاهامو به دو طرف باز کردم . دکتر دستشو گذاشت رو سینه هام -می خوای ببینی اینجا هم زائده داره یا نه سرشو گرفتم تو دستام و اونو به طرف سینه هام کشوندم وگفتم با لبات آزمایش کنی بهتر متوجه میشی . وقتی میک زدن سینه هامو شروع کرد تازه متوجه شدم که یه مرد مجرد چه با حال و با هوس سکس می کنه . راست می گفت دوستم سمیه که با دوست پسرش خیلی بیشتر حال می کنه تا با شوهرش . دکتر خیلی حشری تر از اون چیزی بود که من فکرشو می کردم . از نوک سینه هام رسید به نافم وشورت نازک منو با دندوناش از پام تا حدی پایین کشید که کوسم معلوم شه وبقیه شو هم با دستاش از پا در آورد . منم دستمو کردم تو شورتش . کیرش کلفت بود ولی حس کردم طولش از هفده هیجده نمباید بیشتر باشه . هر چی بود تازگی و داغی و سفتی اونو تو دستام به خوبی احساس می کردم . قبل از این که لبهای خودشو برسونه طرف کوسم دو تا دستا و دو تا پاهای منو به طرفین وروی تخت طوری بست که اگه به اوج هوس رسیدم نتونم پوزیشن خودمو تغییر بدم اون می گفت که این کارو به خاطر من انجام میده که من در اثر هیجان زیاد خودمو از تخت پرت نکنم وخللی در کار درمان ایجاد نکنم واگه جای پهن تری باشه از این کارا نمی کنه . وقتی دهن و زبونش رو کوسم قرار گرفت و میک زدن و لیسیدنو شروع کردم دیدم حق با اونه . به دست و پاهام فشار می آوردم تا این بند ها رو پاره کنم ویه جوری خودمو خلاص کنم . دیدم نمیشه . بدون این که بخوام جیغ زدنو شروع کردم که دکتر یه پارچه ای تو دهنم چپوند . حالا دلم داشت از جا در میومد . لبه های بالایی وپایینی کوسمو تو دستاش جمع کرده اونا رو فرستاده بود تو دهنش و زبون و دندوناش یه جوری میکشون می زد که دلم از سینه داشت می زد بیرون بیحال شده بودم . تو ناحیه کوس و شکم و دور و بر کون خودم هیجان ولذت شدیدی احساس می کردم . شهاب که حس کرده بود من در اوج لذتم فشار وسرعت مکیدنو برد بالا . خودمو خیلی حرکت می دادم ولی جا واسه مانور نداشتم . دوست داشتم در اون لحظات هم لبای دکتر رو لبام باشه و هم کیرش تو کوسم . جااااااااان مدتها بود که ار گاسم نشده بودم . وحس کردم که دارم میشم . یک آن تمام تنم از داغی هیجان و هوس تو کوره لذت قرار گرفته واقعا نمی دونستم کدوم قسمت تنم داره بیشتر لذت می بره ولی زیر سینه هام وکوسم یه سستی خاصی داشت . وقتی دیگه هیچ حرکتی نکردم اون موقع بود که هم من و هم دکتر فهمیدیم که ارگاسم شدم -حالا کیرتو می خوام شهاب جون . اونم یه حرکتی مث حرکت من انجام داد شورتشو به سرعت از پاش در آورد و به یه گوشه ای پرتش کرد با این که تخت معاینه واسه سکس کوچیک بود ولی هوس و لذت گاییدن وگاییده شدن این چیزا سرش نمی شد . این دومین کیری بود که می خواست بره تو کوسم . قبل از فرخ ودوران مجردی دوست پسر دیگه ای که داشتم یه بار کونمو کرده بود . ولی کوس می رفت تا با یه کیر تازه و جدید آشنا شه . فقط لذت فقط هوس .. فقط عشق و حال .. کون لق هر چی مرد نامرده .. بی خیال هرچی خیانت .. اصلا خیانتو عشق است .. کیر شهاب راهشو پیدا کرد . باورم نمی شد که رفته باشه تو کوسم . پارچه رو از دهنم گرفت وخودشو بالاتر رسوند . در حال گاییدن کوسم لبامو به لبای خودش چسبوند وهمون بوسه داغی رو که تشنه اش بودم نثار وجود و لبهای ملتهبم کرد -دستامو باز کن دختر میخوام بغلت کنم . اون یه دستی وبا مهارت هر دو دستامو باز کرد بدون این که کیرشو از کوسم بیرون بکشه یا این که لباشو از رو لبام بگیره فقط هر چند لحظه یه بار باهام آروم حرف می زد -عزیزم شادی جون تحریک پذیری چطوره . منم با همون عشوه و ناز می گفتم عالیه .. طاقباز بودم و تخت به کونم فشار می آورد و کمی دردم می گرفت . وقتی کیر دکترو می دیدم که چه جوری از کوس خیسم میاد بیرون دوباره هوسی می شدم -شادی جون آخرین بار کی پریود شدی -الان اولین روزیه که خونریزیم قطع شده و از حموم بر گشتم و تمیز اومدم زیر کیر تو . اینو که گفتم یه ناله ای سر داد و گفت جاااااان از این بهتر نمیشه چند تا ضربه محکم دیگه به کوسم زد و کیرشو تا ته کوس فرستاد و در حالیکه با انگشتش سوراخ کون منو هم قلقلک می داد آب کیرشو ریخت تو کوسم -دکتر کیرتو بده بده می خوام بخورمش بده من ساک بزنم . شهاب کیرشو گذاشت تو دهنم . خیلی حال می داد . چقدر اعصابم آروم شده بود ازم خواست که دمر کنم . جوووووون می خواست کونمو بکنه . یه خورده هم سختم بود خجالت می کشیدم . البته به خاطر بی ریختی و لاغری کون . سرشو فرو برد لای کون آب رفته ام . با دستاش با دو تا برشهای کونم بازی می کرد و اونا رو ماساژمی داد . آخ که چقدر لذت می بردم -دکتر اگه بدونی که چقدر خوشم میاد وچقدر هم هورمونهای این ناحیه در حال تحریک شدنه . دستشو روخیسی کوسم کشید و اونو فرستاد به دور و بر سوراخ کونم . سوراخ کون فعالی داشتم ومی تونست جوابگوی کیر دکتر باشه -دکتر شهاب -جون -منتظر موشک زمین به هوای شهابم . کیر شهاب که داشت می رفت تو کونم حس می کردم بازم دارم پرواز می کنم و اوج می گیرم . به خوابم هم نمی دیدم که این لحظه های با شکوه و متنوع را داشته باشم . وقتی که شهاب از سوراخ کونم تعریف می کرد واین امید واری رو بهم می داد که تا یکی دو ماه دیگه دوباره همون آدم خوش کون سابق میشم روحیه از دست رفته مو به دست آوردم . دوست نداشتم به این زودی خودشو خالی کنه . ولی طوری با کونم عشق و حال وصفا می کرد که من دلم نیومد کیرشو تو خماری بذارم بیچاره چند بار ازم می پرسید بریزم خالی کنم وهر بار که با سکوت من روبرو می شد می فهمید که باید به گاییدنش ادامه بده تا این که یکی از این دفعات دلم واسش سوخت و گفتم پس بریز .-واییییی شهاب جون تو که تازه تو کوسم آب ریختی . چند تا پرش کیر ؟/؟! این آبها کجان ؟/؟ -از شادی خوش اندام و آتیشی باید پرسید . هر آبی که تو سوراخ کونم احساس می کردم فکر می کردم که دارم یه جون دوباره ای می گیرم ورگهای عصبی ام انگار در حال تحریک شدن بود تا پوست کونمو باز کنه وگوشت بیشتری رو قبول کنه . شبیه به یه حالتی شده بودم که تو بچگی ها می خواستم قد بکشم -شهاب باورم نمیشه این قدر زود اثرشو نشون داده باشه . وقتی می خواستم از مطب بیام بیرون یه سری دستورات غذایی ورزشی بهم داد که باید اونا رو رعایت می کردم تا با چاق شدن مجدد کونم سایر اعضای بدنم چاق و بی ریخت نشن . دکتر شهاب یه آپارتمان مجردی هم داشت که درمان های بعدی رو اونجا انجام می دادم . دوماه نکشید که شدم همون شادی سابق . وقتی که شهاب بهم گفت حالا درمان تموم شد و دیگه باید خدا حافظی کنیم سگرمه هام رفت تو هم . اومد جلو لبامو بوسید و گفت باهات شوخی کردم تو همش باید تحت درمان باشی تا مث سابق نشی . اینو که گفت با هم خندیدیم و رفتیم تو بغل هم . اینو هم به اطلاعش رسوندم که دارم بار دار میشم و به احتمال زیاد بابای بچه هم اونه که این مسئله بعدا برا هر دو مون تایید شد .شوهرم فرخ از این که من دوباره شدم همون شادی کون گنده خیلی خوشحال شده بود . مثل سابق بهش نمی رسیدم . سکس با اون دیگه واسم اون هیجان و تنوع سابقو نداشت ولی با این حال واسه این که مشکوک نشه سیاستمو حفظ می کردم . خیلی دلش می خواست بریم از دکتر قدردانی کنیم . اونم بهم توصیه می کرد که بیشتر از اینها تحت نظر دکتر باشم تا فرم بدنمو حفظ کنم . یه روز یه دسته گل بزرگ و یه جعبه شیرینی ویه لوح تقدیر و تشکر که خیلی هم مد شده گرفتیم و رفتیم پیش دکتر شهاب و خیلی خوش به حالش کردیم -آقای دکتر واقعا نمی دونم با چه زبونی از شما تشکر کنم . من شادی خودمو مدیون شمام . شما شادی رو به من وشادی من برگردوندین . شهاب در حالی که لبخند به لبانش داشت گفت این وظیفه انسانی واخلاقی ووجدانی ماست که هر کاری که از دستمون بر میاد واسه بیماریون انجام بدیم تازه ما سوگند بقراطی هم خورده ایم ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

12 نظرات:

سعید گفت...

سلام
واقعا ایده هایی که واسه داستان تو این سایت استفاده میشه باعث میشه من از این که با این سایت اشنا شدم لذت بیشتری ببرم
ممنون

ایرانی گفت...

سعید جان جلب رضایت تو و سایر عزیزان باعث خوشحالی من و امیر عزیزه .امیدوارم نقطه ضعفهای بنده یعنی همون آثار بنده قابل تحمل برای تو و همه یاران دوست داشتنی باشه .سرفراز باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

سلام عالی بود حال کردم

ناشناس گفت...

ایرانی جون دمت گرم روزهات شاد داستانت زیباست درثانی چرا داستانهایی راجع به مادرزن وخواهرزن وزن داداش وزن داداش زنم نیذاری یه جورایی تنوع بدی به داستانهات ؟ممنون میشم اگه بذاری.

ایرانی گفت...

دوستان خوب آشنا و گلم سلام ..چند داستان متفرقه فامیلی دارم که به نوبت اونا رو منتشر می کنم و اتفاقا قبلا از بس فامیلی منتشر کرده بودم حالا برای تنوع یه خورده غیر فامیلی هم میذارم .بازم چشم به همه داستانها یعنی همه مدلشون توجه می کنم .شاد باشید ..ایرانی

علی تنها گفت...

سلام ایرانی و امیر عزیز
میشه نتایج نظر سنجی رو اعلام کنید؟

ایرانی گفت...

باسلام به علی آقای تنها درمورد نظرسنجی من اطلاعی ندارم آمارش بایددست امیرباشه .تندرست باشی..ایرانی

ایرانی گفت...

بادرود به علی آقای گل و نازنین و با تشکر از لطف و محبتی که به این سایت و من و ایرانی عزیز داری .به روی چشم !نتایج نظر سنجی طی یکی دوروز آینده از سوی اینجانب اعلام شده به رویت شما عزیزان و بازدید کنندگان گرامی خواهد رسید .با درود مجدد به شما و همه دوستانی که با اظهار محبت و همبستگی خود شر منده مان می فر مایند ..امیر

مرتضی گفت...

واقعا عالی بود ایرانی عزیز.

به امید روزهای خوب و سراسر شادی برای شما داداش گل...

ایرانی گفت...

ارادتمندم مرتضی جان ..من هم امیدوارم امروزهایت بهتر از دیروز هایت باشد چون فردا روزیست که هرگز نخواهد رسید ..ایرانی

matin گفت...

واقعا که عالی بود مرسی

ایرانی گفت...

لطف داری آقا متین .برقرار باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر