ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 79

راننگی بنز رقاص بازی دنبال لباس و تشریفات عروسی رفتن وکارهای مربوط به اون پاک داشت خسته ام می کرد ولی خستگیش شیرین بود و به دل آدم می نشست . روزانه یکی دوبار می خوابیدم . ولی تمام روزو از خوشحالی فکر می کردم که خوابم -ندا -جون -نمی دونم چرا این چیزا یعنی با تو بودن واحساس خوشی کردن واسم یکنواخت نمیشه -ببینم تو حرف دیگه ای واسه گفتن نداشتی ؟/؟ مگه قراره همه چی بین من و تو یکنواخت بشه . حیف که باید سر حال و سالم توی عروسی خودت شرکت داشته باشی وگرنه می دونستم جواب این مدل حرف زدنتو چی بدم -منظورم این بود تو همیشه واسم تازه هستی و تازه میمونی -که این طور . اگه اینه خب خیلی خوشحالم . ببینم با ماشین نعیم تونستی کنار بیایی -آره بابا از دوچرخه سواری هم راحت تره -هیچ مشکلی نداری ؟/؟ -نه -اگه مشکلی  نداری من سوئیچو بدم بهش . ناراحت که نمیشی -نه مگه مال پدرم بود . چیزی رو که مال آدم نیست آدم حق نداره بهش دل ببنده . تاره اگه مال آدمم باشه چرا باید بهش دل بست ؟/؟. -ببینم حالا من مال توام یا نه ؟/؟ -اینو باید خودت  جواب بدی . ببینم ندا تو مال منی ؟/؟ -در بست در اختیارتم تا هر وقت که تو بخوای ولی توی بی بخار نمی دونی از مال خودت چه جوری استفاده کنی ولی تو که همین الان گفتی آدم نباید حتی به مال خودشم دل ببنده -منظورم چیزای بیجون بود تو که جون داری عزیزم . تو جون منی . همه چیز منی عشق منی -نمی دونی دلم چقدر واسه بهار تنگ شده . آخرای بهار بود که باهات آشنا شدم و حالا آخرای پاییزه که دارم باهات ازدواج می کنم دلم میخواد بهار زودتر بیاد و دستتو بگیرم و برم به کوه و صحرا . از عشق و دوست داشتن بگم . از قصه آدمای گذشته . از عاشقایی که دیگه بین ما نیستند .-نوید خوبه حالا از زنده ها بگو -ندا فقط تا یادم نرفته اینو بهت بگم به مامان خدیج هم گفتم اگه یه روزی یه اتفاقی واسم پیش اومد که من رفتم توی یه حالت کما و بیهوشی که امیدی به زنده بودنم نیست از اعضای بدنم واسه اونایی که نیاز دارن استفاده شه ویه ثوابی بکنم . مردنی که شدم لااقل به چند نفر زندگی بدم یادت نره ها .. نوید این قدر نفوس بد نزن . انرژی منفی درست نکن . الان تو این وقت خوش تو هم قاطی کردی ها . میخوای منو دق بدی بکشی . اصلا این حرفا چیه داری می زنی شادوماد . من حالا نذر کرده بودم که اگه خدا ما رو بهم برسونه به عاشقایی که ندارن وموانعی بر سر راه پیوندشون هست کمک کنم . به اونایی که در اول زندگی یا حتی بعد ها دست و بالشون تنگه در حد توانم کمک کنم . خدا کنه زنده باشی واز این کارای خیر انجام بدی -ندا من که به اندازه تو پول ندارم -تو الان دیگه جزو خونواده مایی . این یه ساله فهمیدم وبه من فهموندی که اگه هر چی ببخشی بیشترشو در میاری . اگرم خدا تو این دنیا بهت نده به حساب بدهی خودش می نویسه هر چند اون در حقیقت هیچوقت به ما بدهکار نیست ولی مثل یه پدریه که در مقابل فرزندانش خودشو مسئول می کنه و می دونه . دیگه نوید هیچوقت کاسه مونو از هم جدا نکن خیلی ازت دلگیر میشم -امیدوارم همیشه این طور منطقی بمونی .-همیشه از خودم می پرسیدم عشق چه جوری پیداش میشه .. بیشتر وقتا با یه نگاه به وجود میاد ولی وقتی که تو بحرش بری می بینی با یه نگاه نیست  . تو فکر می کنی با یه نگاهه . تا وقتی که احساس اون نگاه رو بر زبون نیاری تا وقتی که گرمای وجود واندیشه های هم احساس نشه  تا وقتی که  خون رگای عشق با هم تماس نگیره خورشید محبت چه جوری می تونه آدمای عاشقو بسوزونه . آره عشق همیشه با یک نگاه نیست واگه هم در نگاه اول باشه یا اگه نگاه ظاهری باشه باید کاملش کرد -راست میگی ندا مگه تو با نگات عاشقم شدی ؟/؟ -من با نگاه دلم و با نگاه فکرم عاشقت شدم . من از خون داغی که دررگهات جریان داشت و داغم می کرد متوجه شدم -ندا تو اگه همیشه دستامو تو دستات بگیری متوجه میشی که دوستت دارم و عاشقتم ؟/؟ -آره عزیزم آره نوید نازم . این قدرت عشقه . این نیروی محبتیه که خدا تو دلهای ما در وجود ما گذاشته . پیوند یک زن با یک مرد .. یه نیرویی که اونا رو به سمت هم می کشونه . به این نیرو میگن عشق -عزیزم ما تا چند روز دیگه با هم عروسی می کنیم . فردا و فرداهای قشنگی تو راهه روزای زیادی برای لذت بردن از زندگی عشق و پیوند با شکوهمو ن داریم . در همین لحظه موبایل ندا زنگ خورد . ازم عذر خواست و گفت که 5 دقیقه دیگه بر می گرده . وقتی هم که بر گشت گفت نعیم بود و عذر خواهی کرد و گفت نمی تونه بیاد بالا و من سوئیچو واسش بردم -خب می دادی من می بردم .. ندا ساکت شد و یه نگاه معنی داری بهم انداخت و چیزی نگفت . حس کردم میخواست چیزی بگه و پشیمون شد -نوید بریم تا سر کوچه یه دوری بزنیم -ندا یه خورده غیر عادی شدی .. خندید و گفت حالا بیا پایین .. از در خونه که رفتیم بیرون چشام دوباره افتاد به بنز آلبالویی نعیم .-تو که گفتی ماشینشو برد ؟/؟ -دروغ نگفتم -این انگار یه خورده شیشه هاش دستکاری شده . انگار ماشین از کارواش برگشته . این که لاستیکاش همه نوهه . اصلا این یه ماشین دیگه هست . یه مدل بالاتر و جدید تره . معلومه -وبا یه صاحب و راننده دیگه -کی ؟/؟ -اونی که دل منومی رونه -من ؟/؟  مال منه ؟/؟ چه جوری ؟/؟  ندا سوئیچو از جیبش در آورد وگفت این هدیه عروسی باباست به ما وبه اسم تو .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

مرتضی گفت...

ایرانی عزیز ممنونم به خاطر "ندای عشق"

ایرانی گفت...

درود بر تو مرتضی جان ودرود بر عاشقان راستین و با وفا. جاوید باد راه عشق ابدی نداهای جاودانه باکلامی عاشقانه ..ایرانی

جاوید گفت...

خیلی ممنون ایرانی جان

کاش جای نوید بودم و صاحب همچین بنزی میشدم و پدر زنم هم به این پولداری بود (شوخی). من اصلا دوست ندارم که به خاطر ثروت عاشق یکی بشم .

منتظر قسمت بعدی هستم .

فعلا

ایرانی گفت...

سلام جاوید جان .خسته نباشی .اول فروردین 91 عروسی نوید ونداست .همه خوانندگان عزیز به این مراسم باشکوه دعوتند .انشاءالله این عروسیها درسال جدید تداوم داشته باشه .شاید سیزده کلک هم خودشو به این عروسی برسونه یه گوشه ای قایم شه تا ما نبینیمش .پاینده باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر