ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر فداکار 16

کتایونو به شکلهای مختلف گایید و زن بیچاره که ماهها بود رنگ کیر رو ندیده و طعمشو نچشیده و بوشو حس نکرده بود گذاشت هر کاری که برادرزاده اش دوست داره باهاش انجام بده . امیر عمه جونشو مجنون مجنونش کرده بود . کوس کتی رو میون کف دو تا دستاش جمع کرده بود و با یه حالتهایی باهش بازی می کرد که مجبورشد یه پارچه ای تو دهن کتی بچپونه تا نصفه شبی در و همسایه ها رو از خواب بیدار نکنه . البته از مامانش که مطمئن بود ولی اگه الناز بیدار می شد چی می شد . تازه همسایه ها هم می دونستند که در این خونه آمیزشی صورت نمی گیره و هر صدایی که بلند شه صدای خلافه . امیر با تجربه ول کن عمه نبود . خیلی اونو دوست داشت . عاشق عمه اش بود . اون براش مث یه مادر و مث یک خواهر بود . مثل یک دوست . تا موقعی که شوهرش ولش نکرده بود خیلی بیشتر بهش سر می زد و باهاش در ددل می کرد . حالا احساس می کرد بیش از این که اون بخواد با عمه اش حال کنه باید به اون حال بده روحیه اشو بر گردونه و وظیفه برادر زادگی خودشو انجام بده -کتی کتی کجاتو بخورم . بگو بگو دیگه چیکار کنم تا تسکینت بدم -امیر دوستت دارم تو هر کاری که می کنی داری تسکینم میدی . نمی دونی چقدر حال میدی و چقدر شادم می کنی . دوباره بهم روحیه دادی . عزیزم من میخوام خودتم حال کنی . میخوام تو هم از راه به در نری . دخترای این دوره زمونه گرگ و روباه صفتن . گردن میفتن . حیله می زنن . خیانت می کنن . و ازدواج هم که کردن کاری می کنن که شوهرشون مهرشونو هم قبول کنه بده و طلاقشونو می گیرن . دیگه مثل عمه ات نیستن که به شوهرش وفا دار باشه و درد و سختی رو تحمل کنه  -نه کتی جون تو نباید سختی بکشی -آخ بمیرم واسه المیرا و اون درد بی کیری زن بیچاره -کتی جون حالا مامانو ولش اون از اول تو فکر این چیزا نبوده . نمی خواد . پیشش از این حرفا نزنی که من تحملشو ندارم . دوست ندارم پای یه مرد غریبه تو خونه مون باز شه و مامانو در آغوش خودش بگیره . تازه بابای مرحوم من میشه داداشت که مامان هنوز بهش وفا دار مونده -حالا بیا به خودمون برسیم .. حرفای اونا طوری بود که المیرا همه رو می شنید اشک تو چشاش حلقه زده بود . چرا ؟/؟  چرا ! چرا پسرا ما دراشونو درک نمی کنن . اون که حالا به فکر شوهر کردن و دوست پسر گرفتن نبود . ولی چرا امیر نباید بدونه که مادرشم مث هر زن دیگه ایه و بالاخره یه روزی نیاز هاش هوسش سر باز می کنه . هر چقدر هم تحمل کنه بازم یه روزی ممکنه کار دست آدم بده .. دیدن این همه صحنه های سکسی واقعا تحملش سخت بود . اون واقعا امیر رو دوست داشت . الناز رو هم همین طور ولی الناز تا حالا مشکل ساز نشده بود و این امیر بود که خیلی شیطون شده و سر و گوشش می جنبید . قبلا می گفتند پسر داشتن راحت تر از دختر داشتنه و پسر اعصاب آدمو داغون نمی کنه و دختر داری خطر ناکه ولی انگاری وضعیت بر عکس شده بود . کتی کونشو گذاشته بود رو سر امیر و می گردوند و امیر هم رو هوا دنبال سوراخ ریز کونش می گشت . اونو رو تخت دمر خوابوند واسه چندمین بار بود که این حالتو انجام میداد . این بار روی کتی دراز کشید و کیرشو تا ته فرو کرد تو کوسش .. -کتی جون خیلی دیگه داغ و بی حس شدم . اگه بدنت آماده شده برو تو حس ارگاسم . دیگه نمی تونم -امیر میخوام بازم میخوام زوده زوده .. کتی مث دختر بچه ها ناز می کرد . پسر که دید اینجوریه این بار یه فشاری به مغزش آورد و سرعت گاییدنشو زیاد کرد دهن کتی رو هم نگه داشت که جیغ نکشه در انتهای هر ضربه بالای کیر امیر می خورد به بالای وسط کون کتی . کونشو هم از وسط باز کرده بود . عمه جون هرچی از هوس زیاد دست و پا می زد برادر زاده ول کنش نبود . تا این که یواش یواش آروم تر شد و با کف دستش به دست امیر زد . پسر دست از رو دهن زن بر داشت -امیر خیلی بد جنسی . نمی خواستم به این زودی ار گاسم شم . می خواستم بیشتر باهات حال کنم مزه بگیرم .-عمه بازم بهت حال میدم . چند دقیقه که بگذره دوباره هوست بر می گرده و می گامت . منو داری دیگه چه غم داری . تازه بایدم خیلی راضی باشی که من قدرتشو دارم و می تونم تو رو به ار گاسم برسونم . -فدات بشم امیر جون . دستت درد نکنه . کیرت درد نکنه .. امیر دیگه معطل نکرد از بس عادت کرده بود تو کوس اونایی که می گایید آب بریزه کمر عمه رو محکم نگه داشت و با چند تا ضربه کاری آب کیرشو ریخت تو کوس عمه جونش .. -جووووووون کتی جوووووون حال کردم حال کردم .. هردوشون خیس عرق شده بودند . همو در آغوش گرفتند و این بار امیر نوک سینه های عمه رو گذاشت تو دهنش . -عزیزم تو گفتی که هوسم چند دقیقه دیگه بر می گرده ؟/؟  -چی شده مگه . -من فکر نمی کنم حرفت درست باشه .. -با این حساب می گیریم می خوابیم  -چی میگی امیر کجای کاری . هوس من همین الان بر گشت . زود زود . من بازم می خوام . میخوام که منو بگایی . با کیرت کوسمو بکوبی ... -خب کتی جون یه چند دقیقه ای استراحت کنیم بهتره . من اول یه دستشویی برم . شورت و لباس زیرشو پوشید و یه لحظه کنار درصدای پایی شنید . ترس برش داشت . اگه مادرش بوده باشه هر چند که خیلی از صحنه های قبل و سکس های قبل رو دیده ولی بازم در هر مرحله  تا ساعتها خجالت می کشید ولی با همه این حرفا قابل حل بود .. اما اگه الناز بوده باشه چی ؟/؟ رفت اتاق مامانش . مامانه وقت نکرده بود چیزی رو خودش بندازه .یه لباس زیر داشت ولی تا کمرش بالا رفته بود و کونش مشخص بود . المیرا نفس نفس می زد . -مامان بیداری .. تو بودی الان تو پذیرایی ؟/؟ امیر از طرز نفس کشیدنهای مادرش فهمید که اون بیداره .. واسه یه لحظه حس کردکه از تماشای کون المیرا داره لذت می بره . سرشو گرفت طرف دیگه .. با صدایی که مادرشم شنید گفت بر شیطون لعنت و طوری هم آه کشید که مادر فهمید که پسرش از تماشای تن لختش لذت برده ولی هنوزم داره با خودش می جنگه که دست بهش نزنه . خود المیرا هم گیج شده بود . اگه یه روزی امیر بخواد سراغ اون بیاد چیکار می تونه بکنه . فقط اینو می دونست هیچوقت به خودش این اجازه رو نمیده که بزنه زیر گوش پسرش . شایدم که تسلیم اومی شد .. امیر رفته بود و مادرش المیرا رو با دنیایی از هوس تنها گذاشته بود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

ناشناس گفت...

داداش باحال بود .فردین

جيبر گفت...

شاهكار ادم لذت مي بره از اين داستان

دلفین گفت...

داداشم من دارم حال میکنم با این داستان زیبات

ایرانی گفت...

سپاس ! فردین خوبم .شاد و خندان باشی ...ایرانی

ایرانی گفت...

ممنونم جیبر جان و دلفین گلم .غروب به خیر ..ایرانی

ناشناس گفت...

mesle hamishe... aaLiii
montazere edamama
aMir

ایرانی گفت...

درخدمتن امیر خان گل و دوست داشتنی ! موفق باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

سلام جناب ایرانی. من همیشه به وبلاگ شما سر میزنم و داستاناتونو میخونم. تشکر میکنم ازتون بابت وقت و انرژی که میذارید و باید بگم که جنابعالی تخیل قویی دارید. به نظر من این داستان, قسمت سکس با عمش کمی طولانی شده. من بی صبرانه منتظرم که قسمت مادر فرا برسه. بازم ممنون. وحید

ایرانی گفت...

با سلام به وحید نازنین و گلم . محبت داری و لطف می کنی که به ما افتخار میدی و وقت گرانبهاتو صرف خوندن این داستانها می کنی . راستش زمانی سکس با مادر رو وارد می کنم که بخوام پرونده این داستانو ببندم . بعد از عمه می رسیم به زن عمو و بعد پسر داستان ما با دو تا شخصیت دیگه سکس می کنه و داستان تموم میشه . البته من فعلا در حال نوشتن قسمتهای مر بوط به زن عمو هستم و هر وقت به فینال رسیدم باید طوری حق مطلب رو ادا کنم که این هیجانات مادری و مطالب مر بوط به اون که از اول داستان وجود داشته دچار افت کلامی نشه یعنی قسمتهای آخرشو باید با طمانینه و تمرکز بیشتری بنویسم . بازم متشکرم داداش وحید گل ..ایرانی

 

ابزار وبمستر