ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

میسترس اسلیو لزبین 14

سرمن لای کون کاملیا بود و سر طناز هم روی کون من . زبون طناز با طنازی کوس و سوراخ کون منو نوازش میداد و منم به میسترس خودم حال می دادم . کاملیا می دونست که من چه جوری حال می کنم . با تمام وجودم از اون لذت می بردم و اون کیف می کرد . هم به واسطه تماس فیزیکی با من و هم این که می دید که با تمام وجودم دارم باهاش عشق می کنم و این در یک رابطه صمیمانه و با عشق تبلور پیدا کرده . عشقی که یک زن می تونه نسبت به یک زن دیگه داشته باشه و متاسفانه خیلی ها اینو درک نمی کنند . شاید این جور تماس ها رو اگه یک مرد با مرد داشته باشه خیلی زننده به نظر برسه .. چون روح مرد به لطافت روح زن نیست که به این حرکات یه زیبایی ببخشه و یک زن با یه رابطه سکسی عشقی می تونه خودشو در معشوقه اش حل کنه و حتی یکیشون می تونه تا به حدی برسه که مثل من حاضر شه عشقش هر بلایی سرش بیاره . شاید میسترس من هم به دید خودش عاشق من بود و بر خوردش با من از نوع همون فلسفه خودش بود . اگه دوستم نمی داشت دیگه به من به اسلیو خودش طعم میسترس بودن را در رابطه با یکی دیگه نمی چشوند . وقتی که صبح از خواب پاشدیم دیدم که همه مون در هم و بر هم گرفته ایم خوابیدیم . من سرم تو شکم کاملیا بود . دوباره عرق کرده بود و من با تمام وجودم اونو تو بغلم گرفته بودم و اونم دوست نداشت که از جاش تکون بخوره . یه کاری رو تو همین مایه ها طناز با من انجام داده بود .. مسئله درس خوندن رو یه جوری حلش کردیم . قرار شد اون درسایی رو که میشه از رو جزوه و کتاب خوند و اونو جایگزین استاد کرد من تو کلاس شرکت نکنم .. یه خورده از کانال رئیس دانشگاه و یه خورده هم از طریق بعضی استادای مهربون تر و با یه بهانه هایی جور کردم که تو کلاس نباشم . اون درسای فنی ترو خودم میومدم . ظاهرا این کاملیا با بعضی از این استادا که بیشترشون زن بودند جیک بود . کسی چه می دونست شاید با اونا هم یه بر نامه های میسترسی اسلیوی داشت و من خبر نداشتم . در هر حال یکی از این استادا بود که خیلی تو کارش جدی بود و دو واحد عملی رو که هر کی راحت نمره میاره و بهشون نمره می داد با این کاملیا پیچید و اونو انداخت و ظاهرامیسترس من  باید از خود همون استاد  نمره می گرفت یعنی همون واحدو با اون پاس می کرد و این  استاد هم بهش نمره بده نبود . -خانوم کمالی .. استاد کمالی بی کمال با جمال .. کاشکی دختر نبودی و خودم دختریتو می گرفتم . بچه ها من دیگه زده به سیم آخرم .. ما اومدیم اینجا یه مدرکی بگیریم فردا پس فردا پیش چند نفر سر بلند کنیم بگیم مثلا ما سواد داریم . من نمی تونم ببینم یه جوجه فوکلی که خودشو استاد جا زده بیاد اینجا واسه دو واحد شندری حالمو نو بگیره و منو بندازه . قید همه چی روزدم . می خوام اونو بیارمش اینجا و یه درس درست و حسابی بهش بدم که تا عمر داره از یادش نره . -بانوی من کار خطرناکیه . حالا اخراج هر سه تامون به درک .  عواقب قانونی اونو بگو .. -بچه ها نگران مسائل مالی و اقتصادی و مدرک نباشین .. این مدارک دانشگاهی که بیشترش به درد دم کوزه گذاشتن و آبشو خوردن می خوره .. من که پدرم پولش نزدیکه از نوک دماوند هم ردشه می تونم هردوتونو تامین کنم غصه مدرکتونو هم نخورین مرکز تهرون تا دلتون بخواد مدرک فروشی داره کی به کیه .. کار دولتی هم که فعلا به خود دولتی ها نمی رسه چه برسه به ما .. حالا می مونه مسئله قانونی اون .. اونم کاری می کنم که خانوم کمالی هیچ غلطی نتونه بکنه . فکر می کنین یک استادی که فیلمش در حال لز بایکی از دانشجوهاش پیش چند نفر از همکلاسی ها پخش شده می تونه به تدریس خودش ادامه بده ؟/؟ ما یه سری از دوستان خودمونی می شینیم می بینیم . ظاهرا تازگیها دور گرفته و از ترم بعد قراره با هر کی درس داره همه رو بندازه . میگه این جوری سطح سواد میره بالا . میگه یه کسی که نمره اش بیسته به  نظر من از ده بیشتر نیست . یه خورده سیماش قاطی داره من یه شلاقهای مخصوص دارم که اگه عقلشو سر جاش نیاورد مجبورم با شوکر یه شوکی بهش وارد کنم .. -میسترس من می دونی که اسلیو نگار درراه تو و اثبات عشقش هر کاری می کنه . حتی حاضرم اگه مشکلی پیش بیاد همه اینا رو خودم به گردن بگیرم تا یک تار مو از سر شما کم نشه ... طناز حتی یه تعارف خشک و خالی هم نکرد . شاید از این می ترسید که  این تعارفات کار دستش بده در حالی که من از صمیم قلبم این حرفو به کاملیا زدم هر چند ته دلم به میسترس خودم اطمینان داشتم و می دونستم که اون بی گدار به آب نمی زنه .. وقتی سخنرانی میسترس من تموم شد واسه این که بهش انرژی بدم بازم تمام تنشو غرق بوسه و لیسیدن کردم . دلم می خواست این بوی عرق و ترشیدگی  کوس و لای پاش تمومی نداشته باشه و تا اونجایی که میتونم لیسش بزنم . -نگار اسلیو تو کی  ازم سیر میشی ؟/؟ -هیچوقت بانوی من .. شاید  شما یه زمانی سیرشی ولی اشتهای من تمومی نداره .. اوخ چه بویی .. هنوز تی شرت نخی اونو از تنش در نیاورده بودم . وقتی دستشو داد بالا و دیدم که  اون تیکه از آستین زیر بغلش خیسه طوری به هیجان اومدم که قبل از لخت کردنش اون قسمت از آستین کوتاه خیس عرقی رو پس از بو کردن گذاشتم تو دهنم و تا چند دقیقه تمام باهاش حال می کردم . بلوزشو که در آوردم  زبونمو گذاشتم وسط زیر بغلش .. بوی عرق خالصو می شد از اونجاحس کرد و حالشو برد .. میسترس خودمو به هوس آورده بودم از کناره های زیر بغلش به سینه هاش رسیدم و با همون دهنی که بوی عرق و ترشی می داد اومدم پایین تر .. زرنگی کرده و یه خورده از خیسی عرق کاملیا جونمو دور و بر بینی و بالای لبم مالیدم که اگه  هنگام لیس زدن جایی از بدن میسترسم با کمبود بوی زندگی یعنی عرق روبرو شدم از این طرف حسش کنم و تصور کنم که از بدن عشقمه . هر چند که واقعیتش هم همین بود .. قبل از این که کاملیا بره بیرون اونقدر کوسشو خوردم تا ار گاسمش کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

میثم گفت...

جان جانننننن..بنویس بازم بنویس داره جالب تر میشه ممنون

ایرانی گفت...

میثم عزیزم خسته نباشی ..امشب دیگه قسمت 15 یعنی همون آخرش منتشر میشه . من سعی می کنم اگه فرصت کردم حتی اگه تک قسمتی هم که شده باز هم دراین مورد بنویسم . به خاطر احساس خالصانه ای که داری و مهمتر از آن خالصانه بیانش می کنی . بالاخره هر داستان باید یه جایی تموم شه و منم با چند کلک اونو تا اینجا ادامه اش دادم ولی بدان که هرگز فراموشت نمی کنم ونوشتن همین مطالب تنها کاریه که از دستم بر میاد . شاد و خندان باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر