ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

میسترس اسلیولزبین 3

کاملیا برگشت . یه چیزی خوردیم . -ببینم موقع خواب هم باید همین جوری باشیم ؟/؟ -یواش یواش باید یاد بگیری که اینجا این منم که دستور میدم . یه خورده خشن تر شده بود . نمی دونم چرا ولی اون خوشگلی و اندام قشنگش منو که یک زن بودم وسوسه کرده بود . داشتم به خودم شک می کردم که نکنه دو جنسه باشم ولی نه اگه اینجوری بود که با موز و بادمجون با کوسم ور نمی رفتم . بااین که یواش یواش داشت یه چیزایی دستگیرم می شد و راستش خودمم کم میل نبودم ولی یه خورده هم می ترسیدم و گیج شده بود م و این ترس من وقتی بیشتر شد که دیدم رفت و یه چیز طناب مانندی آورد که سرش یه حلقه شبه فلزی یا پلاستیکی داشت . اونو انداخت دور گردن من و قفلش کرد و گفت آفرین اسلیو ناز من . باید همین جور به حرفام گوش بدی تا تخصص پیدا کنی . بعضی ها آفریده شدن واسه اسلیو شدن و بعضی ها هم بهشون میسترس شدن میاد تو ذاتشونه تو خونشونه .. ازدرسام عقب مونده بودم ولی با این حال دوست داشتم با تن و بدنش حال کنم . خب , می گفت با هم حال می کردیم دیگه این بازیها چی بود ؟/؟! عین یه سگ منو قلاده ام کردن و به طرفی کشوندن دیگه چه کوس شر بازیه . درهر حال واسه این که تو بازیش شرکت کنم گفتم صحیح می فرمایید بانوی من . میسترس باقدرت من . هیچکس به خوبی شما نمی تونست میسترس من بشه .. این حرفا رو وقتی رفته بودیم روی تخت بهش زدم . اون خودش از اون هفت خط ها بود . طنابو به سمت خودش کشید و من واسه این که سرفه نکنم و نفس کم نیارم سرمو با طناب به طرفش حرکت دادم -حالا دیگه مدل زبون بازیتو عوض می کنی ... ای که هی این دیگه عجب آرسن لوپنی  بود لاپاشو باز کرد و گفت حالا زبونتو در میاری و میکشی رو کوسم . هر جوردوست داری عمل می کنی .باید بهم حال بدی . تا من نگفتم حق نداری دست از این کار بکشی . حالیته ؟/؟ رون پای سفید و گوشتی اون و کوس کوچولوی وسطش دلمو برده بود . بی حس و بیحالم کرده بود . لازم نبود بهم دستور بده . دوست داشتم سر تا پای کاملیای خوشگلو بلیسم . هرچند خودمم هوس داشتم و دلم می خواست یکی باهام ور بره ولی اون لحظه بیشتر از هر چیز وجود این کاملیا برام اهمیت داشت . دلم می خواست باهاش حال کنم و تا می تونم بهش حال بدم ولی خب یه خورده زور هم می گفت اما این زور گویی و خشونت هم بهش میومد . قدرت برازنده اون بود و جذاب ترش می کرد . حس می کردم دوستش دارم .دوست داشتم اون فقط به من توجه داشته باشه و فقط از من بخواد که بهش حال بدم . درسته که اختیار همه چی دست اونه ولی باید نشون بدم که زبون یه اسلیو هم می تونه مثل زبون یه میسترس قدرتمند باشه . دستشو از رو طناب بر نداشته بود به همون صورت کاری کرد که سرم بیفته رو کوسش و منم درجا معطل نکردم با این که تجربه ای در این کار نداشتم و تا حالا کوسی رو نلیسیده بودم ولی چون یه زن یا دختر بودم می دونستم جاهای حساس یه زن کجاست و چه طور می تونم کاری کنم که بیشتر حشری شه . چقدر خوشبو و خوش طعم بود . چه لذتی داشت . خیسی کوسشو می خوردم و دوباره یه خیسی دیگه به جاش می نشست .. چوچوله هاشو میذاشتم تو دهنم و میکشون می زدم . زبونمو تا آخر از حلقومم در آورده می کشیدم رو کوسش . کاملیا اول بیحس شده بود و بعد چشاشو بست و پشت بندش ناله رو سر داد .. -آهههههه نگار! اسلیو من ادامه بده ادامه بده ! موقع خوردن کوسش یه ملچ ملوچ حسابی راه انداخته بودم  -زبونتو بنداز تو کوسم می دونستم زبون نرم دو سه سانتی بیشتر نمیره تو کوس و به پرده آسیبی نمی رسونه واسه همین اطاعت کردم -آخیش حالا شد یه چیزی . با دو تا دستاش چسبید به موهای سرم و داشت اونا رو از ریشه در می آورد .. گذاشتم حالشو بکنه . تازه در این نمایش من حق حرف زدن و یا اعتراض نداشتم اما کوسش این قدر به من کیف می داد که دیگه درد ریشه موهای سرمو زیاد احساس نمی کردم .. دستاش شل شده بود و طنابو ول کرده بود . گردنم خلاص شده بود ولی حلقه قلاده دور گردنم سنگینی می کرد . می تونستم بازش کنم ولی دستور نداشتم -میسترس من اگه اجازه می فرمایید این حلقه ای رو که عنایت فرموده با دستان مبارکتون بر گردنم مزین فرموده اید بازش نمایم تا با توان و کیفیت بیشتری در جهت رضایت بانوی خود کوشا باشم .. ملکه من که خنده اش گرفته بود و فهمیده بودم که این کوس شر هایی که بلغور کرده بودم درش تاثیر زیادی کرده کف دستشو از هوا به زمین یه تکونی داد که یعنی بردار -خوشحالم که اسلیو مطیعی دارم و سر خود کاری نمی کنه . از خوردن کوس خوش طعمش خسته نمی شدم .. معلوم نبود چی بهش مالیده منو مست هوس کرده بود ولی من کوسشو به خاطر خودش و به خاطر کوسش می خواستم اونو با هر طعم و بویی طالب بودم . موقتا از کوسش دست کشیده تا کل سیستم بدنی اونو تحت نفوذ خودم در بیارم و این جوری هم خودم لذت ببرم و هم لیاقتمو به بانوی خودم نشون بدم . نشون بدم که چه کنیز کاری و قدرتمند و با احساس و حال بدهی هستم . از رون پاش تا نوک انگشتاشو آروم آروم می لیسیدم . وقتی به انگشتای پاش رسیدم اونو اول دونه دونه گذاشتمش تو دهنم بعد دو تا دو تا و بعد همه رو یه دفعه . بر خلاف هیکل تپل و سینه ها و کون بر جسته ای که داشت کف دست و پاش خیلی ظریف و کوچیک بود وپنج تا انگشت پاشو می تونستم با یه خورده بیشتر باز کردن چاک دهنم داخلش جا بدم . وقتی انگشتای پاشو میک می زدم دستمم گذاشته بودم رو کوسش . رفته بود تو عالم هپروت و خلسه . وای که میسترس شدن چه کیفی می داد ولی اون حالی که من اسلیو داشتم می کردم دست کمی از لذت اون نداشت . کی فکرشو می کرد نگار چشم و گوش بسته و شاگرد اول کلاس یک شبه ره صد ساله رو طی کنه و غوره نشده مویز بشه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

دمت گرم

ایرانی گفت...

سپاس دلفین جان ..ایرانی

میثم گفت...

سلام....ممنونم.منتظر قستمهای جالبترش هستم.میدونم خستت کردم ولی حتما ادامه بده..ممنون

ایرانی گفت...

حتما میثم جان تا اونجایی که بتونم سعی می کنم که داستان بدی در نیاد هر چند این مدل سکسا بیشتر در جوامع غربی رواج داره و شبیه یک بازی و نمایشه ولی سعی می کنم این نمایشو با طبع ایرانی خودم واقعی ترش کنم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر