ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

داداش ! مرگ من یواش 1

من اسمم مهرانه بوده 23 سالمه دو ساله ازدواج کردم و تا تکلیف کار شوهرم مشخص نشده نمی خواهیم که بچه دار شیم . اون اسمش شهرامه . هفت سال ازم بزرگتره و فرمانده  یکی از این پلیس راههای جاده هرازه و هر وقت هم که شبا کشیکشه و نمی تونه بیاد شبا داداش مهران میاد خونه مون تا من تنها نباشم . آخه خونه مون خیلی بزرگه و من تنهایی می ترسم . قرار شده که تا اخر امسال این شهرام خان ما یه کار ثابت تو تهرون پیدا کنه . قبل از ازدواج همش به این فکر می کردم که حتما یه شوهری نصیبم میشه که یه کیر درشت و حسابی داره و با اون می تونه حسابی منو سر حالم بیاره . راستش وقتی که مجرد بودم تو خونه مون واسه خودم جدا یه کامپیوتر داشتم که حالا هم دارم . همون روزایی که می خواستم ازدواج کنم تازه سایت امیر سکسی راه افتاده بود و منم دور از چشم بقیه داستانهاشو می خوندم . من خواهر ندارم ولی یه داداش دارم که هشت سال ازم کوچیکتره . خیلی خوش تیپ و خوش اندامه . منم خیلی خوش اندام و دارای سینه هایی درشت و کونی بر جسته ام ولی اون سفیده و بچه خوشگله و من یه خورده پوستم معمولی تره . به اون بیشتر میومد دختر شه . از بس تیپش ناز بود گاهی پسرای بی تر بیت کوچه به کونش نظر داشتند و می خواستند اونو بکنن ولی این من بودم که بیشتر وقتا اونو از چنگ بقیه نجات می دادم . بگذریم مامان  مهوش خیلی دلواپسش بود . همش از آخر و عاقبت اون می ترسید و غصه می خورد تا این که یکی از روزای تابستون که شهرام خونه نبود و منم تنها بودم دست داداشو می گیره و میاد آپارتمانمون که تو یکی از نقاط بالای شهرم بود و کلی امکانات جدید داشت .. منو کشید یه گوشه خلوتی و گفت من تو زندگیم همین شما دو تا رو دارم این داداشت خیلی کوس خله و هیچی حالیش نیست . می ترسم سرش کلاه بذارن و آخرش  یه بیوه بیفته گردنش . در هر حال قبول کردم که اونو یه مدت به طور کامل حداقل این یه تابستونو پیش خودم نگهش داشته باشم و بهش درس زندگی بدم .. ولی از یه نظر حالم گرفته بود . هرچند خیلی از شبا که شهرام نبود مهران پیشم می موند ولی اگه قرار بود بیشتر باهاش سر و کله بزنم اون وقت چه جوری می تونستم وقت کنم و داستانهای وبلاگ امیر سکسی رو بخونم . تازگیها هم متوجه شده بودم با این کیر شغالی که شوهرم داره که تا حالا ار گاسم هم نمی شدم یکی دوبار فقط تا نزدیکای اون پیش رفتم . اینو یه سری از دوستام بهم گفته بودند . -مهرانه اگه ارگاسم شی و آبت بیاد حداقل قضیه اینه که حس می کنی یه چیز گرم و یه مایع داغ ازت می ریزه بیرون و بعدش احساس سبکی و آرامش خاصی می کنی .. این از اون حسهایی بود که هیچوقت بهم دست نداده بود و شایدم یکی از دلایل عصبی بودن منم همین بود . از بیکاری گاهی که می رفتم تو چت یه سری به اسم کیر کلفت و کیر دراز اعلام آمادگی کرده بودند که به طور تضمینی هر زنی رو می تونن به ارگاسم برسونن . بعضی هاشون هم شماره تلفن داده بودند . وسوسه شده بودم . حالا که شهرام نیست و هفته ای یکی دوبارم بیشتر نمیاد خونه چه موقعیتی بهتر از این . هرچند تصمیم جدی نداشتم ولی همیشه این امید و دلخوشی رو داشتم که یه روزی این کارو انجام بدم . یه بار با یکی از این شماره ها تماس گرفته که فوری قطع کردم . راستش یه خورده ترسیدم که ممکنه خوش شانس نباشم و لو برم و زندگی من از هم بپاشه . خیلی بده آدم شوهر داشته باشه و چشش به دنبال مردای دیگه باشه و خود ار ضایی کنه . هر چند خیلی از دوستام با این که شوهر خوب و کیر درست و درشت هم داشتند بازم دوست پسرمی گرفتند .. بگذریم . تصمیم گرفتم که یه خورده رو این مهران خودمون کار کنم . ببینم میشه اونو آورد تو خط یا نه . یک تیر دو نشون خوبی میشه و شاید سه نشون . هم خودمو راضی می کنم هم اونو هم دعای خیر مامان همیشه همراهمه . البته اگه یه زمانی به داداشی کوس می دادم قصدم این نبود که به مامان مهوش چیزی بگم چون مامان هرگز دوست نداشت من این جوری مهرانو آموزشش بدم ولی خب هیچ بعید نبود این داداش کوش خل ما بره همه چی رو لو بده . مامان همش می گفت مهرانه جان این داداشت اصلا تو باغ نیست و انگار هیچ حس و هوس نداره -مگه میشه مامان جان  شاید خجالتی و دست و پا چلفتی باشه ولی این هوس درش هست . منم این جوری بودم . چی بیاد بگه . روش نمیشه . تربیتش از اول این جوری بوده . از بس در منگنه قرار داشته و خوشگل بوده و تو ترشی نگهش داشتی این جوری بار اومده -دستم به دامنت مهرانه  خودت یه جوری ردیفش کن . باهاش حرف بزن . راهنماییش کن .. بگذریم مامان رفت و من و مهران تنها موندیم . شامو که خوردیم رفتم تو اتاق خودم و رویکی از داستانهای سکس برادر با خواهر در سایت امیر سکسی . همونجا دست نگه داشتم . به یه بهونه ای مهران رو صداش کردم بعدش به بهونه دستشویی از اتاق خارج شدم . راستی راستی کوس خل بود . وقتی بر گشتم همین جور داشت داستانو می خوند و انگار نه انگار ما هم آدمیم و یه احترامی و یه بزرگی کوچیکی .. -مهرانه عجب داستانهای باحالی داره میشه بشینم بخونم .. یعنی ممکنه احساسات مردونه نداشته باشه ؟/؟  خیلی زود جوابمو گرفتم . کیرش مثل یه تیری که از کمون میخواد رها شه تو پیژامه اش ول شده بود و می خواست بپره بیرون . مامان یه چیزایی در مورد گندگی کیرش می کفت حالا نمی دونم چی شده بود که حرف ما به اونجا کشید و چطور این توفیق نصیب مامان شد که کیر داداشو تصادفی زیارت کنه , اون بماند ولی فکر کنم تا دوسال پیش اونو حموم می کرد . داشتم می گفتم مامان یه چیزی می گفت ولی فکر نمی کردم  تا این حد دراز و شایدم کلفت باشه و اونم این قدر بیخیال باشه که اصلا پیش من خجالت نکشه .. رفته رفته مطمئن می شدم که یه فازش کمه . اگه من بخوام به این کوس بدم به خونواده که میگه هیچ منو پیش دوستان و فامیلا و در و همسایه ها رسوا می کنه .. ولی کلفتی کیر داداش و اون خوش تیپی اون و هوس شدید منو بر آن داشت که هر کاری که از دستم بر بیاد برای سکس با اون انجام بدم . رفتم یه اتاق دیگه شورتمو در آوردم . یه دامن خبلی کوتاه فانتزی و چین دار که فقط  قسمت کونمو پوشش می داد و اگه کسی یه خورده خم می شد می تونست تمام زوایای کس و کونمو ببینه پام کردم . یه بلوز  مجلسی هم تنم کردم که پشتش لخت و قسمت سینه اش چاک داشت . پس مهران حس مردونگی و هوس داره و اون جورام که فکر می کردم کوس خل نیست هر چند در بعضی زمینه ها هست و هنوز فرق بین زن و مرد و تابو ها و شرم و حیاهایی رو که بین اونا وجود داره و باید داشته باشه تشخیص نمیده . رفتم آشپز خونه رو صندلی اپن  روبروی کابینت و مهرانو صداش کردم . وقتی داشت میومد متوجه بودم کیرش خوابیده . -مهران جان صندلی رو داشته باش من یه خورده این ظرفای طبقه بالا رو جا به جاش کنم . زیر چشمی یه نگاهی به داخل شلوارش مینداختم و می دیدم که کیرش دوباره سر به هوا شده . پس کون لخت خواهرش درش اثر گذاشته .. من که کوسم خیس کرده بود و هر لحظه منتظر بودم که این نمایش تموم شه و یه واقعیتی بیاد رو کار . وقتی که اومدم پایین بهش گفتم مهران جان راحت باش می تونی پیژامه اتو در آری و لباس زیرتم همین با شورت باش .اشکالی نداره . غریبه که اینجا نیست .. -بد نباشه آبجی .. تو دلم گفتم آبجی و زهر مار!  تو با این کیرت دل ما رو بردی بد نبوده حالا میخوای با شورت باشی دیگه . همه جور کند ذهن دیده بودیم این مدلیشو تا حالا ندیده بودیم . دلم میخواست یه بهونه ای پیدا شه و کوسمو بهش نشون بدم تا عکس العملشو ببینم . نمی دونستم چطور باید این کارو انجام بدم . رفتم رو پیشخون سنگی آشپز خونه اپن نشستم و یه صندلی هم اون روبرو در فاصله دو سه متری قرار دادم که مهران روش بشینه و از این فاصله وقتی لاپامو باز می کنم قشنگ کوسمو ببینه و با نگاش بهش تسلط داشته باشه و منم بر حرکاتش مسلط باشم . -داداش می خوام چند کلمه باهات حرف بزنم .. و اونم قبول کرد اصلا ازم نپرسید چرا این جوری نشستیم و در هم بر هم . -مهران جان می دونی که خیلی دوستت دارم و خاطرتو خیلی می خوام تو همین یه داداشمی و خواهر م ندارم . خیلی ساده ای و می ترسم که دخترا سرت کلاه بذارن .. نگام به کیرش بود که حالا پیژامه اش رو هم در آورده بود و چیزی نمونده بود که کش شلوارش در بره و کیره بپره بیرون که اگه این طور می شد خیلی خوش به حالم می شد . این داداش بی غل و غش ما انگار اصلا تو باغ نبود زل زده بود به لاپای من و هی کوسمو دید می زد -حواست کجاست مهران من برای کی دارم روضه می خونم .. -داشتم گوش می دادم مهرانه جون .. همه حرفاتو شنیدم -داداش تو که دروغگو نبودی اگه راست میگی بگو من چی می گفتم . ببینم شیطون تو کجا رو نگاه می کردی .. -خندید و گفت مهرانه جون یادت رفت شورت بپوشی . -ای چش چرون ناقلا . تو اونجا رو چیکار داری . هواگرمه و من دوست داشتم این جوری باشم عیبی داره ؟/؟ -خب آخه با مامان که می رفتم حموم هیچوقت شورتشو در نمیاورد می گفت زشته . یه بارم که من شورتمو در آوردم بهم گفت بده خوب نیست . -هرچی مامان گفته راست گفته عزیزم . اگه بده تو حالا چرا نگاه می کنی .  -خوشم میاد مهرانه جون .  از اینا تو کامپیوترت زیاد دیدم . ولی داشتم نگاه می کردم مال تو از همه شون بهتر و قشنگتره . یه خورده کوچولو هم هست . از بلندی پریدم پایین و اونو در آغوشش گرفته و گفتم قربون داداشی صاف و صادق و ساده ام برم . دوست دارم همیشه همین جور حقیقتو بگی .  پس تو فیلم هم نگاه می کنی کلک .  ببینم  پس باید اسم اونجایی رو که دید زدی خوب بدونی .. -فکر کردی چی داداشت کس خله . بهش میگن کوس .  هم کوس رو با واو می نویسن هم بدون واو . راستش من  از بدون واو اون بیشتر خوشم میاد هیجانش زیاد تره و قشنگتره و این جوری متداول تره . این نویسنده سایت امیر سکسی که به خودش میگه ایرانی اونم از بدون واو بیشتر خوشش میاد و دوست داره بگه کس و میگه این جوری صحیح تره ولی واسه این که بعضی وقتا با کس به معنای شخص اشتباه نشه همش میگه کوس . البته اونو هم آدم ممکنه با طبل اشتباه بگیرن -مهران بهت نگفتم واسه ما ادبیات فارسی درس بدی . پس تو کوس خواهرتو با اون کوسایی که تو کامپیوتر دیدی مقایسه کردی واز مال من بیشتر خوشت اومد . حالا بگو مال من از کدوم مدلشه با واو یا بدون واو ... -مال تو همونیه که ایرونی بیشتر دوست داره همونجوری بنویسه ولی نمی نویسه . -پس از نوع کس و هیجانی اونه . -ببینم حالا خواهرت اگه بخواد کیرتو بررسی کنه ببینه با این کیر هایی که تو کامپیوترش هست چه تفاوتی داره باید چیکار کنه . شورتشو کشیدم پایین وایییییی دهنم وا مونده بود . این از هرچی که تو کامپیوتر دیده بود م و یا از فیلمهای ماهواره گنده تر بود . حریف این کیر شدن کار حضرت فیل بود .-مهرانه چیکار می کنی اگه مامان بفهمه پدرمو در میاره . بهش نگو شورتمو کشیدی پایین دعوام می کنه .. اوخ که چقدر از شنیدن این حرفش خوشحال شدم . بعضی جاهایی رو که باید زرنگی داشته باشه داشت . اون کوس خلی هاش یا سادگیهاش هم در واقع نوعی زرنگی بود نمی شد گفت که داره فیلم بازی می کنه ...ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 

12 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جون وقت بخیر این فکرکنم توداستانت استثنامیشه حیف که یک هفته بایدبه انتظار بشینیم.فردین

ایرانی گفت...

سلام به فردین عزیز و مهربانم ! این داستان کوتاهه و در سه قسمت نوشتمش . شایدم هفته دیگه دو قسمت باقیمونده اش رو منتشرکردم تا یه جایی باز شه و داستانهای بابا تقسیم بر 3 و مامان تقسیم بر سه را از دو هفته دیگه به جای حرف حرف بابا و داداش مرگ من یواش منتشرش کنم که با هم یه هار مونی خاصی از نظر شماره قسمت داشته باشن . شبت خوش فردین جان ..ایرانی

ABBAS گفت...

جالببود منتظر بقیشم بعد داستان دوجنسه هم که دیگه نذاشتی یه مقدمه بهت میدم شاید کمک کرد مثلا میتونی بگی یه دختر دوجنسه که تازه از خارج برگشته برا ادامه درسش مجبور میشه بره دبیرستان درس بخونه اونجا هم که دیگه میتونی ترتیب دانش آموز و مدیر مدرسه یا معلم رو بدی اگه وقت کردی بنویس ممنون و سربلد باشی

ایرانی گفت...

سلام به عباس آقای گلم .ممنونم از پیشنهاد زیبا وسوژه جالبت .در حال حاضر از بس داستانهای نیمه کاره زیاد شده که من تو همیناشم موندم و این داستان دو جنسه فعلی رو هم که هنوز به وسطاش نرسیدم و اون داستان دییرستان دخترونه و نقاب رو هم که هنوز شروع نکردم . در حال حاضر فقط اگه بتونم یه خورده داستانهای تک قسمتی رو زیاد کنم خوب میشه ..قبلا که می خواستم داستان بنویسم اول فکر می کردم بعدا شروع به نوشتن می کردم ولی الان اول شروع به نوشتن می کنم بعدا فکر می کنم که اثر منفی در کیفیت کار داره ..با این حال از این سوژه زیبا هم در آینده استفاده خواهم کرد .این جوری که من متوجه شدم این دختر دو جنسه با خاصیت پسرانه خودش میره به یه مدرسه دخترونه ..اینجا هنوز درمانی روی اون صورت نگرفته کاشکی می شد این داستانو یک قسمتی و کوتاه نوشت .من در داستان تولدی دوباره کار خودمو راحت کردم و قهرمان داستان رو به مرحله بعد از درمان رسوندم ولی در مر حله قبل از درمان باید اطلاع دقیقی در مورد وضعیت ساختمانی یا بدنی دو جنسه ها و قدرت کار برد جنسی آنها داشت .مثلا باید دونست که یک دختر با گرایش به پسر وضعیت تناسلیش به چه صورته و تا چه حد می تونه با یه دختر سکس کنه و لذت بده و لذت ببره ..اینم از نکات حساس دیگه داستان که اگه با دقت و اطلاع دقیق نوشته نشه ایراد زیادی میشه ازش گرفت ..به امید فرصتهایی بیشتر برای نوشتن داستانهایی بهتر . سپاسگزارم داداش عباس ! شاد باشی ..ایرانی

دلفین گفت...

داری چیکار میکنی با این داستان های زیبات ایرانی عزیز باید تا هفته دیگه منتظر باشیم

رئوف گفت...

سلام امیر جان
خوشحالم که بعد اون ایمیلی که به من زدی باز سایتت راه افتاد
با اجازه از تو ادامه داستان هرکی به هرکی رو تو سایت لوتی گذاشتم البته به درج نویسنده و منبع

دوست قدیمی ودوست دارت
رئوف
جوابم رو تو هر کی به هرکی 33 بذار می خونم
اگر نشناختی بهتره بگم فرستنده داستان سکس با دختر های دانشجو
راستی من و مهسا و با جناقم لو رفتیم البته بعد از اجرای یک ضبدری توپ که با لو رفتن ما مهسا هم به ما اضافه شد و پنج نفری با هم مشغولیم

ناشناس گفت...

سلام امیر جان
خوشحالم که بعد اون ایمیلی که به من زدی باز سایتت راه افتاد
با اجازه از تو ادامه داستان هرکی به هرکی رو تو سایت لوتی گذاشتم البته به درج نویسنده و منبع

دوست قدیمی ودوست دارت
رئوف
جوابم رو تو هر کی به هرکی 33 بذار می خونم
اگر نشناختی بهتره بگم فرستنده داستان سکس با دختر های دانشجو
راستی من و مهسا و با جناقم لو رفتیم البته بعد از اجرای یک ضبدری توپ که با لو رفتن ما مهسا هم به ما اضافه شد و پنج نفری با هم مشغولیم

ایرانی گفت...

باسلام به دلفین جان ! احتمال داره دو قسمت بعدی اینو در هفته آینده منتشرش کنم که این داستان همگام با حرف حرف بابا در هفته دیگه تموم شه و من در هفته بعد اون داستانهای بابا تقسیم بر سه و مامان تقسیم بر سه رو شروع کنم .پاینده باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی جان مطمئنا این از همون داستانهاییه که فقط میشه تو سایت امیر سکسی پیدا کرد.راستی لطفا داستانهای تک قسمتی رو بیشتر کن چون هم دنبال کردن داستانهای سریالی کمی مشکله وهم اینکه کسانی که بطور پیوسته با سایت ارتباط ندارن داستانهای زیادی رو از دست میدن.میدونم سرت شلوغه میدونم.موفق باشی(نادر)

جيبر گفت...

سلام ايراني عزيز دمت گرم خيلي وقت بود كه منتظر يه همچين داستاني بودم كارت حرف نداره

ایرانی گفت...

با سلام و تشکر از نادر عزیز ! اتفاقا من خودمم دوست دارم که داستانهای تک قسمتی بیشتر بنویسم ولی از اونجایی که سایت امیر تنها وبلاگی است که در چند ماهه اخیر داستانهای آن بلا استثنا همه جدید بوده و نویسنده و ناشر آن یکی ویک نفر می باشد و انتشار و نگارش داستان در همین حد هم واقعا معجزه ای می باشد که به عشق شما صورت می گیرد لازم است که داستانهای دنباله دار که تمام می شود من به جای آن دنباله دار دیگری شروع نکرده و تک قسمتی بنویسم که فرصت کنم و از آنجایی که در خواست عزیزان در خصوص داستانها بیشتر به داستانهای سریالی می خورد و در بسیاری از داستانها حق مطلب با ادامه دار بودن آنها ادا می شود در نتیجه می رسیم به همون جای اول و همون آش و همون کاسه .بازم از این که با این شرایط ما رو پذیرفته اید ممنونم .ولی هر دنباله ای از داستانهای دنباله دار نکات خاص خودش را دارد که می توان با تامل آن را بررسی کرد مثل داستان فقط یک مرد . نادر گلم باز هم سپاسگزارم از همراهی ودقتت در این زمینه وتشکر از این که پس از مدتها یادی از ما نمودی .شاد باشی ..ایرانی

ایرانی گفت...

متشکرم جیبر جان ! دوقسمت مونده که همین هفته منتشرش می کنم . شبت خوش ..ایرانی

 

ابزار وبمستر