ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عشق برتر از هوس 2

این حرف اون برام خیلی گرون تموم شدم بود . ازروش بلند شده و بدون این که به چهره اش نگاه کنم در کنارش دراز کشیدم . بین ما فقط سکوت بود . -این اون بود که پیشقدم شد . بدون این که خودشو بپوشونه اومد رومن قرار گرفت . گریه نمی کردم ولی اشک از چشام سرازیر شده بود . اصلا عادت نداشتم گریه کنم ولی وقتی که دلم پر می شد با چند قطره اشکی که از چشام جاری می شد و غبار ای صورتمو و قلبمو می شست انگار آروم می شدم . سرمو برگردوندم تا نگام به سینه های لختش نیفته . چشامو بستم تا حتی از گوشه چشمام هم اونو نبینم . ولی اون اشک منو دید . دستشو گذاشت روصورتم . -منو ببخش خسرو  نفهمیدم چیکار کردم . می دونم تو از اوناش نیستی ولی وقتی که اون عبارت رو بر زبون آوردی یه لحظه حس کردم تو منو به خاطر هوس زود گذر می خواستی .. -حالا دیگه چه فرقی می کنه . این تویی که داری پشت پا به همه چی می زنی . برو خدا به همراهت . حس می کنم یکی دیگه جای منو تو دلت گرفته و همش بهونه میاری  -بعد از تو شده حتی اگه مثل راهبه ها زندگی کنم به هیشکی دیگه دل نمی بندم . یه زن وقتی با تمام وجودش عاشق میشه تا خیانتی نبینه هیچی نمی تونه ستونهای وفاداری اونو بلرزونه . تو داری گریه می کنی ؟/؟ واسه منه ؟/؟ -نه واسه این در و دیواره . واسه اینه که اگه تو بری کس دیگه ای نیست که باهاش عشقبازی کنم . چرا نمی زنی ؟/؟  بیا بازم بذار زیر گوشم . گناه من چیه که نمی خوام تنهات بذارم و میخوام همیشه با تو باشم . فکر می کردم دو نفر که همدیگه رو دوست دارن دیگه هیچ فاصله ای بینشون نیست . فکر می کردم که اونقدر با هم صمیمی شدیم که در این حد , پیشروی رو بتونی تحملش کنی . پاشو راه بیفتیم بریم شهرمون . حالا دیگه با هم تفاهم داریم . تو دیگه دوست نداری منو ببینی و دوستم نداری و منم دیگه نمی خوام ببینمت -تو اینو جدی نمیگی خسرو . -خیلی هم جدی میگم . -منو ببخش عزیزم . بشکنه دستم . دوستت دارم . من بدون تو می میرم -ولی حاضری که هم من و هم خودتو به کشتن بدی . از اونجایی که رنجیده بودم خیلی راحت و طبیعی می تونستم سیاست برم ولی اون دیگه خودشو انداخته بود رو من . لبامو می بوسید . دیگه نذاشت که تکون بخورم . هوسم دوباره بر گشت . فراموش کردم که چند لحظه پیش چقدر دلم گرفته بود . حتی کیرمم دوباره شق شده و این بار دیگه نمی تونستم از زیر بدن نادیا خودمو خلاص کنم تا خجالت نکشم . اون هنوز از نیمتنه لخت بود . خودشو بالا کشید . لباش از لبام جدا شد . -عزیزم دلخور نباش دوستت دارم . تنهات نمیذارم . تنهات نمیذارم . تو که می دونی چقدر عاشقتم . من بیشتر از اونچه تو دوستم داشته باشی دوستت دارم . -این طور فکر نمی کنم . نوک یکی از سینه هاشو چسبوند به لبام . من لبمو بستم . -چیه بدت اومده . دلتو زدم ؟/؟  به همین زودی ؟/؟ من که برق هوسو از تو چشات می خونم . و از یه جای دیگه احساس می کنم  -حق با توست نادیا . من باید این آتیشو خاموش کنم . باید بر این هوسهام غلبه کنم که بتونم عشقمو بهت ثابت کنم . تا حتی واسه یه ثانیه هم که شده فکر نکنی که من هوسبازم -عزیزم تو هنوز منو نبخشیدی ؟/؟ اون داشت تمام وجود شو خالصانه تقدیم من می کرد . داشت سینه هاشو در اختیار من میذاشت ولی عشق و ایمانش بود که روحمو به آتش می کشید . لبام باز شده و نوک سینه اشو گذاشتم تو دهنم . هنوز در شوک اون کلمه نامرد هوسباز بودم . -نادیا راستشو بگو هنوزم فکر می کنی که من نامرد هوسبازم ؟/؟ -اگه منو رد کنی فکر می کنم هستی و زیادی داری فیلم میای . حالا که من خودمو در اختیارت گذاشتم تو چرا واسه من ناز می کنی . دگمه های پیر هنمو باز کرد و منو هم مثل خودش از بالا لخت کرد . می دونستم براش خیلی سخت بود که تا این حد هم خودشو در اختیارم بذاره ولی می خواست بهم بگه که چقدر دوستم داره . می خواست بهم بگه که عاشقمه . ولی اون یه عاشق بود . با تمام وجودش . شاید هم خیلی خالص تر از من بود . دختری که می خواست پاک بمونه و هر چی باشه برای عشقش باشه . حتی به خاطر من و تباه نکردن من و آینده من می خواست ولم کنه ولی اینجاشو اشتباه می کرد . مگه من مرده بودم که عشق ما بمیره . نوک سینه اش تو دهنم بود . میکش می زدم . اون یکی سینه سفت و سفیدش خیلی آروم تو دستم گرفته و باهاش بازی می کردم . نوک اونم تیز شده بود -عزیزم عزیزم . من مال توام .. نوازشم کن . منو ببوس . منو بسوزون . خاکسترم کن ... یه دستمو دور کمرلختش گذاشته بودم . کف دستم روی پوست نرم و لطیفش سر می خورد .سفتی و شقی کیر من به حداکثرش رسیده بود . اون دستی رو که رو سینه اش بود رسوندم به قسمت جلو بدنش دوست داشتم با شکمش هم بازی کنم ولی یهو دستمو گرفت و اونو پایین تر کشوند .. لای پای پوشیده از شلوارشو گذاشت روی کف دستم . یعنی کوسشو می مالوند به دستم .. و با حرکاتی سریع و دورانی هوس منو هم زیاد تر می کرد . خیلی این کارش بهم مزه می داد . از این حرکت اون خیلی لذت می بردم . دهنمو از رو نوک سینه اش بر داشتم . خودمو پایین تر کشیدم واون دستی رو که کوسش داشت باهاش حال می کرد ازش جدا کردم در عوض یه کمی خودمو پایین تر کشیدم تا کوس اون و کیر من با واسطه در تماس با هم باشن . اون دست از حرکات دورانی خودش بر نداشت کوس پوشیده اشو به کیر قایم شده داخل شلوارم می مالید . حالا دیگه هر دو تا دستمو دور کمرش حلقه زده سینه هاش به سینه هام چسبیده بود . عشق و هوس در هم آمیخته بود و من غرق در دنیایی از لذت بودم . نتونستم سد راه این همه لذت و خوشی و هوس خودم باشم . می دونستم که اونم پرش کیر و جهشهای آب اونو احساس می کنه -آهههههه نادیا نادیا منو ببخش دیگه دست خودم نیست -عزیزم ناراحت نباش منم هوس تو رو دارم .. ادامه بده .. -دوستت دارم . نمی دونی .. نمی دونی چه حالی داره . داخل شورتم پر شده بود از آب کیر و از شلوار کتانی ام زده بودبیرون و یه فضای زیادی رو خیس کرده بود ... صدای نفسهای نادیا نشون می داد که  اونم مث من در تب شدید هوسی شدید در حال سوختنه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

منتظر ادامش میمونم

ایرانی گفت...

بنده هم در خدمت شما و همه خوانندگان خوب هستم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر