ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 86


-آره دیوونشم .واسش می میرم . ولی اون به من توجهی نداره . میدونی وقتی واسه دیدن عاطفه رفتم بیمارستان اون منو از خودش روند . هلم داد  . حقم بود ولی نمی تونست اینجارو کوتاه بیاد ؟/؟ ببین زری جون رابطه زنا و دخترا باهاش چه طوره؟/؟-ناراحت نشی ها . همه میدونن اون مجرده . خوش تیپ و آدم درستی هم که هست . پس چرا دور و برش نباشن ؟/؟ راستش به خاطر تو اگه نبود منم مثل پروانه دورش می گشتم -نه زری تورو خدا من دارم از حسادت می سوزم -حسادت به چی ؟/؟ اگه به تو اهمیت می داد یه چیزی -راستی عاطفه حالش چه طوره -عالی .. عالی . قراره تا چند روز دیگه مرخصش کنن . -کوروش نامه رو خونده ؟/؟  -فکر کنم خونده باشه ولی اینو کلی به من گفت . حالا چه تاثیری روش گذاشته و عکس العملش چی بوده در این مورد دیگه حرفی نزد .  واییییی  فرشته چقدر تو سوال پیچم می کنی دوست داری الان  گیرت بندازن یا بازم دوست داری واسه خودت تنها زندگی کنی ؟/؟ الانه که برسن و توی تله بیفتی . ببین من چقدر دوستت داشته و دارم که باهات تماس گرفتم و تو رو از جریان با خبر کردم توی بی معرفت اصلا یه جواب خشک و خالی هم به تلفنام ندادی . -پس الان باهات خداحافظی می کنم . باید یک طرف در برم بعد باهات تماس می گیرم . -الان یکساعتی میشه که حرکت کردن پس بجنب ... بازری خدا حافظی کرده ودرمونده اومدم بیرون . نمیدونستم چیکار کنم . خدایا اگه توی خونه بمونم و یکی بپره داخل منو گیر بندازه چی ؟/؟ اگه هم بخوام در برم دیگه نمی تونم بر گردم . من تازه با این آب و هوا و طبیعت و ستاره هاش و حتی این آقا سگه خو گرفته بودم . نمی تونستم به همین سادگی از اینجا دل بکنم . اگه ماشین منو چند تا کوچه اون طرف تر پیدا کنن چی ؟/؟هر چه باداباد تصمیم گرفتم بمونم . سریع ماشینمو از سایه در آورده و بردمش جای دنج تری توی آفتاب گذاشتم در عوض سرش چادر کشیدم و استتارش کردم . البته بازم ریسک بود . دوباره به خونه برگشتم . تمام درو پنجره ها ودر ورودی رو بسته و قفل کردم . هر اثری هم که در حیاط از خودم جا گذاشته بودم محو کردم . نمی خواستم به این سادگی گرفتار شم . پرده پنجره رو به حیاطو هم کشیدم . یه صندلی گذاشته و خودمو به پنجره روبه کوچه که  دو متر بالاتر از سطح زمین بود رسوندم . پرده رو خیلی آروم به اندازه ای که بتونم کوچه و جلوی درراببینم کنار زدم . نیمساعت گذشت . هنوز هیچ خبری نشده بود . من همچنان منتظر بودم . البته نه این که از این وضع خوشحال باشم ولی چاره ای نداشتم . بالاخره انتظارات به سر رسید و میهمانان گرامی بنده رسیدند . داشتند دررو از جا می کندن ولی با این که داخل خونه بودم و همه جا لاک و مهر کرده ولی تنم مثل بید می لرزید . هنوز نمی دونستم کیا اومدن  .یه خورده پرده  رو کنار زدم . ماشین ماکسیمای بابا و ماشین پراید کوروش هردو یه گوشه ای پارک بودن . اوخ جون کوروش جون منم بود . مامان و بابا و کوروش اومده بودند من نمی دونم چرا با یه ماشین نیومده بودند . شاید به این خاطر که با دو تا ماشین راحت تر دنبالم بگردن . دلم ,  چشام فقط دنبال کوروش بود . دوست داشتم بپرم تو بغلش ولی اگه یه دفعه دیگه پرتم می کرد اونوقت باید خودمو می کشتم . پرده رو یه خورده بیشتر کنار زدم تا بهتر ببینمش . یک لحظه سرشو به طرف من بر گردوند دلم هری ریخت پایین . خودمو کنار کشیدم . فکر نکنم منو دیده باشه چون خیلی تیز خودمو از گوشه پنجره دور کرده بودم . کوروش خطاب به پدر و مادرم گفت این طوری فایده ای نداره اگه می خواهیم مطمئن بشیم که خونه هست یا نه باید بپریم داخل . آقا فرزاد حداقل یه کلید دیگه ازش می ساختی تا این جور مواقع گرفتار نشین -خیلی کلید ساختم . هر کی می خواست بیاد این طرف یه کلید بهش می دادم . یا پسش نمی دادن یا گم می کردن . -عیبی نداره من رفتم .. اووووویییی  کوروش می خواست از دیوار بیاد داخل خونه . حالا من چه خاکی توی سرم بریزم .. داخل اتاق هم که بودم رفتم توی جا رختخوابی قایم شدم . شدت ضربان قلبم دو برابر شده بود . اگه منو گیر بندازه این دفعه حتما یکی میذاره زیر گوشم . بازم حقمه . خدا کنه جلو بابا ننه ام منو نزنه . اصلا جرات این کارو داره ؟/؟ من نمیخوام بر گردم تهرون . مگه زوره . من عاقلم و بالغ میخوام واسه خودم زندگی کنم . اصلا به کسی چه ربطی داره . کوروش مدت ده دقیقه داشت داخل خونه رو جستجو می کرد . از  گوشه پنجره و هر روزنه ای که بود داخل اتاقارو تا جایی که چش کار می کرد دید زد آخرشم نا امیدانه بر گشت و گفت نخیر  اینجا نیست . از اینجا رفته . خیلی هم نباید دور شده باشه . اگه صلاح میدونین شما بر گردین طرف تهرون شاید تو راه ببینش هر چند شایدم خیلی دور شده باشه .  من پلیس راه جاجرود آشنا دارم مشخصات ماشینو میدم بهش تا شاید بتونه جلوی رفتنشو بگیره . فقط خدا کنه کشیکش باشه . اگه هم نباشه مسئله ای نیست اونم می تونه از دوست و همکاراش خواهش کنه که این کارو واسم انجام بدن . هر چند در حیطه مسئولیت اونا نیست و باید دستور از بالا داشته باشن . من هم اگه اجازه بدین میرم طرف  شمال ببینم می تونم تو جاده پیداش کنم یا نه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر