ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 84


-چی میگی بده . بدت نمیا د؟/؟ -نه عزیزم من همه جا و همه چیزتو دوست دارم حال میده . وقتی باشدت و تیزی می شاشی و اونجوری کسسسستو رو به من می گیری و هوس منو زیاد می کنی دوست دارم بپرم روت -خودت گفتی ها .. کتایون چهل ساله ای که  قیافه و اندامی معمولی داشت ایستاد و کسشو گرفت طرف صورت کامی که دو زانو روبروش نشسته بود و آب پاشی رو شروع کرد وکامی با لذت  زیاد که  از فیلمش بودصورت و بدن لختشو شستشو داد وبعد دوباره شروع کرد به خوردن کس شاشی . کتی رو به صورت خمیر بازی در آورده بود هر کاری دلش می خواست با این زن هوسباز انجام داد . تو همین حال و احوال فیلم قطع شدومنم درست به همون یکساعت تماشای فیلم سرگرم وررفتن با کوسم شدم . هوسم فوق العاده زیاد شده و کمرم سنگین شده بود . تنها چیز درست و درمونی که پیدا کردم تا بااون یه خورده کسسسسمو بخارونم استکان و لیوان بود که با ته اون به داخل کوسم فشار می آوردم وتازه از ترس گشاد شدن زیاد فرو نمی کردم .  واقعا عجب ماجرایی بود داستان کامران و کتایون . اونجوری که زری واسم تعریف کرد کتی تمام طلاهاشو می فروشه و چند صد میلیون حسابای بانکی شوهره رو خالی می کنه دوسه قطعه زمینو هم مفت می فروشه و یه مقدار پیش دریافت می گیره . کلی پول نقد هم خودش داشته تمام این کارها با سرعت خاصی انجام شد که تا می خواست گندش در بیاد کتی  فکر می کرد اونا از ایران در رفتن . یک چیزی حول و حوش یک میلیون دلار ریخت تو بغل کامی جونش . کامی جونه هم علاوه بر این همه چاپیدنها فیلم گاییدن کتی رو درست در آخرین روزی که در ایران بوده به قیمتی سرسام آور می فروشه وپول روی پول . به نظرم حق کتایون خیانتکار همین بود که همچه نامردی در حقش بشه . من یکی که اصلا به شوهرم خیانت نکردم . بقیه قضیه هم که معلومه . جناب کامی فرفره فرار می کنه و دست باد هم بهش نمی رسه وکتایون می مونه و دنیایی از بدبختی . این گند کاریهاش یعنی فروش مال و اموال که معلوم میشه  یه بهونه ای میاره و داداشای قمار باز و علافشو بهونه می کنه وهر جوری می خواد مسئله رو یه جوری بخوابونه به کت شوهره نمیره که نمیره وحرفشو قبول نمی کنه . زری برام تعریف کرد که این کتایون که واقعا از کامی کیر خورده بود اونم چه کیری و حرص  از دست دادن معشوق و کلاه گشاد بر سر رفتن رو داشت تازه از شوهرش طلبکار هم بوده و می گفت ما با هم تفاهم اخلاقی نداریم و طلاق هم می خواست تا این که یواش یواش این فیلمه پخش میشه و  یکی از شبها بچه های محل فیلمه رو تا دلت بخواد تکثیر می کنن و به یه نحوی ماجرا به گوش اکبر آقا می رسه . از این جا به بعدو زری نمی دونست که جریان چی شده . چون می گفت که اکبر آقا از خجالت خونه و زندگیشو فروخته .. حالا با زنش چیکار کرده ؟/؟ آیا طلاقش داده به زندانش انداخته خدا میدونه . ولی اون اگه از حقش بگذره معلوم نیست که قانون همچین کاری بکنه . یادم میاد اون اوایل که فیلمهای سکسی اینچنینی  و بازی کردنش در ایران مد شده بود اگه سکسی کاران ایرانی رو می گرفتن اعدامی داشت ولی حالا دیگه بیخیال شدن .. حتی تو این دوره و زمونه زنای خیانتکار اکثرا طلبکار میشن و با یکی دو دست کوس و کون دادن به مامورین اجرایی با وصول مهریه از شوهرشون جدا میشن . منم که مشغول گاییدن خودم بودم و جنه هم دقایقی بعد به کمکم اومد ولی اینا هیچکدوم کمرمو سبک نمی کرد . کاشکی زری اینجا بود اون قلق منو داشت و می دونست چه طوری منو به ار گاسم برسونه . دلم گرفته بود . نمی دونستم چیکار کنم . به بنگاهیهای محل سپرده بودم که  اگه از خونواده ام کسی  رو این دور و برا دیدن راجع به فروش آپارتمان من چیزی نگن . در لیست تلفن های بدون پاسخ اثری از شماره های اونا نبود . باشه فردا یه زنگی براشون بزنم . خبری هم از عاطفه نداشتم . دل شکسته من برای کوروش تنگ شده بود . با این که منو از خودش رونده بود ولی هنوزم دیوونه وار دوستش داشتم . آرزوی دست یافتن به اون برام مثل یک رویا شده بود . یک خواب و خیالی که می دونستم هر گز در بیداری تحقق پیدا نمی کنه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

 

ابزار وبمستر