ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 11

پسرا افتاده بودن رو سینه منیره -آهههههه بچه ها خوشگلا پسرا حال بدین حال بدین . حرکت کنین . تحریکم کنین  .باید یاد بگیرین که با یه زن چه طوری کنار بیایین . یه نگاهی هم به کبری خانوم مینداخت و مثلا می خواست بگه که من دارم به بچه هات آموزش میدم و حواست باشه که فقط به فکر حال کردن خودم نیستم . یه خورده بلوزشو پایین تر کشید و گفت کمال بیا نوک سینه هامو بذار تو دهنت .. جمال جون تو هم لبامو ببوس  .وایییییییی کمال یواش تر! نوک سینه امو گازش نگیر با ملایمت بخورش یه خورده فشارش بگیر که نسوزه . آخ حالا با حال شد و با حال شدی . ببین چقدر نوکش تیزشده نشون میده که منو به هوس آوردی . حالا هر دو تا سینه هامو بگیرش تو دستات .باهاشون ور برو  . بچه ها این چیزایی رو که دارم میگم برای هر دو تا تونه . یکی که اون کارو انجام نمی ده باید یاد بگیره . باید بدونه که چیکار کنه تا حال بده . حواستون باشه که هر چی بیشتر حال بدین بیشتر حال می کنین .. جمال لباشو به لبهای منیره چسبوند و یه خورده آماتوری داشت زن همسایه رو می بوسید که زن کمی با حرفه ای گری و گردوندن لبای خودش اونم با هوس جمالو متوجه کرد که باید این جوری با شور و هوس اونو ببوسه ... هرکدومشون که در این حرکت دچار ضعفی می شدند منیره دستاشو می ذاشت پشت سر پسرا و اونو با لب و سینه هاش میزون می کرد . منیره بی حس و بیحال و به شدت حشری شده بود . یادش رفته بود که کبری اونو از نزدیک داره می بینه .. اون دستی رو که پشت سر جمال گذاشته بود گذاشت لای شورتشو با کوسش ور می رفت . برای کمال که طعم سینه یک زنو برای اولین بار در سن بلوغ می چشید لحظات پر هیجانی بود و از طرفی همین حالتو جمال هم داشت . بوی خوش روژمنیره و طعم اونو رو لبش احساس می کرد .... کیر هر دو تا سفت و سخت شده بود و داشت شلوارشونو پاره می کرد ... وقتی منیره دستشو از شورتش در آورد اثر کوس خیسش رو دستش نشسته بود ... زن با هیجان و هوس پاهاشو خم می کرد و به این طرف و اون طرف پرت می کرد . کمی هم به این فکر می کرد که باید به فکر کبری باشه و این که هدف اصلی از این کارا آموزش سکسه . فعلا که هنوز تو قدم اولش مونده بودند و از همون اول هم رفته بودند تو اصل ماجرا . ازلبای جمال فاصله گرفت و گفت بچه ها حالا می تونین خیلی آروم وبا ملایمت لختم کنین . یواش یواش با هیجان و هوس . چقدر داغین شما . فکر می کردم فقط من داغم . من هوس دارم . پسرا یه خورده از مامانشون خجالت می کشیدند که هوس خودشونو نشون بدن . منیره اینو به خوبی فهمیده بود . در حالی که از صداش هوس می بارید با یه لوندی خاصی گفت کبری جون به این بچه ها بگو این قدر خجالت نکشن .هر چی تو دلشونه بریزن بیرون .-من که کاریشون ندارم .اونا خودشون باید حرفشونو بزن ومگه حالا که میخوان لخت شن و چیزاشونو بریزن بیرون خجالت می کشن که از حرف زدن و نشون دادن حال کردنشون خجالت بکشن ؟/؟منیره تو خودت یه جوری حلش کن .-جووووووون من الان خودم حلشون می کنم . پسرا خیلی آروم لختش کردند . یکی دامنشو در آورد و یکی هم بلوزشو . شورت و سوتین مشکی و توری منیره مشخص شد .. -حالا دیگه باید بیام شما رو ردیف کنم . اول از داداش بزرگه شروع می کنم . اول کمالو و بعد جمالو لخت کرد و اونا رو گذاشت که با یه شورت جلوش وایستن .. صحنه تقریبا سکسی شده بود و کبری با اون پوشش و حجاب خود داشت به این صحنه های مهیج نگاه می کرد . پسرا بازم یه نگاهی به مادرشون انداختن . -ببینید پسرای گل شماها باید کاری کنین یا از اونی که دارین باهاش حال می کنین بخواهین که واستون ساک بزنه . ساک زدن به زبون انگلیسی معنی مکشو می ده . میک زدن و در اصطلاح سکس یعنی گذاشتن کیر تو دهنم و حال کردن و حال دادن .. این قدر خودتونو جمع وجور نکنین . ببینید بچه ها این نیاز و. هوسی که در من هست در شما هست در مامانتون هم هست و یه جورایی باید بیرون ریخته شه پس اگه سختتونه اون طرفو نگاه نکنین و فقط حواستون  به هوستون و به من باشه . یه دستشو گذاشت رو شورت کمال و یه دستشو رو شورت جمال . و آروم آروم دوتا شورتو با هم کشید بیرون . کیر کلفت و زمخت بچه های آخوند شریف رو یکی یکی از شورتشون کشید بیرون . -کبری جون عجب چیزی پرورش دادی . -به تخم باباشون رفته .. یه لحظه کبری متوجه شد که عجب سوتی داده . اون نباید پیش یه زن غریبه از کیر شوهرش صحبت می کرد ... منیره مشغول شد . -پسرای گل کیرتون از بس قطوره که اگه بخوام دوتایی شونو بذارم تو دهنم جا نمیشه . حالا اول یه خورده مال کمال جونمو میک بزنم بعد برم سراغ جما ل جون و بعدشم اگه فرصتی شد دو تایی رو هم کله شونو میذارم تو دهنم . کمال بقیه شورتشو از پاش در آورد و داداشش هم مث یه آینه عمل کرد و اونم شورتشو کشید پایین . زن کیر کمالو گذاشت تو دهنش و با یه آهنگ و هوس خاصی اونو می مکید و سرشو تکون می داد . کمال دستاشو با یه لرزش خاصی به دو طرف تکون می داد . -پسر این قدر بای بای نکن . -نمی تونم اوووووخخخخخخ اوخخخخخخ دستشو گذاشت دور کمر منیره ومحکم خودشو بهش فشرد .. منیره کف دو تا دستاشو گذاشت دور بیضه های کمال و کیرشو تو دهنش عقب و جلو می کرد ... ادامه دارد . .نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جون مرسی دمت گرم این داستانت روزبه روز زیباتر میشه.تاها

دلفین گفت...

ایرانی عزیز دمت گرم این داستان همنجوری که فکر میکردم دار پیش میره ممنونم ازت ایرانی عزیز نمیشه این داستان در هفته دوبار بذاری اخه خیلی قشنگه

ایرانی گفت...

با تشکر از تاهای نازنین و دلفین عزیزم ..ممنونم از پیامهای گرم شما .منم دلم میخواد تعداد انتشار بعضی از داستانهارو در طول هفته بیشتر کنم . این بسته به این داره که تا چه حد بتونم بنویسم و فرصت کنم .شاید بعضی از داستانها تا چند قسمت جلو تر اونو نوشته باشم ولی بعضی وقتا ممکنه یهو کم بیارم و فرصت نویسندگی پیش نیاد ..حکم یه کار مند حقوق بگیری رو داره که اول ماه بخواد همه پولاشو خرج کنه و جیباش خالی میشه ولی یه خورده پیش بیفتم میشه به جای داستانهای جدید دنباله دار, این قدیمیها رو اضافه کرد واین به نظرم بهترین راهشه . سعی می کنم به زودی یه کاریش بکنم .موفق باشید ..ایرانی

دلفین گفت...

ایرانی عزیز هر جوری که راحتی برای من همین مهم که تو ایرانی عزیز در نویسندگی راحت باشی خیلی اقایییییییییییییییییییییییییییییییی

ایرانی گفت...

به ! دلفین خان گل آقایی از خودته . دستت درد نکنه به خاطر زحمات این روز ها و ارسال پیامها و مهمتر از همه اینها تشکر از این که به یاد ماهستی .......ایرانی

جيبر گفت...

دلم واسه اين داستانا تنگ شده بود دمت گرم خيلي زيبا بود

ایرانی گفت...

منم از این که دوباره نظرات گرمتو می بینم خوشحالم . شاد باشی ..ایرانی

hero گفت...

very nice.

ایرانی گفت...

تشکر از محبتت ...ایرانی

 

ابزار وبمستر