ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 8

خواهر کوچیکه طوری با اشتها کیرمو ساک می زد که هر لحظه امکان داشت آبم بریزه و اون وقت اگه قرار بود برای بار دار کردن اینا تلاش کنم ممکن بود آب کم بیارم . درهر حال خواهر کوچیکه رو به زار آوردیم و به زور دوباره فرستادیمش رو تخت بغلی . فقط شیطون طوری حشری شده بود که شورتشو کند و دو تا کف دستشو رو هم کرد وگذاشتش رو کوسش .. پوست تازه اونی که داشتم باهاش حال می کردم نشون می داد که زیاد اهل حال و کوس دادن نبوده . هر چند نباید دختر بوده باشه .. چه می دونم شایدم باشه . از اون سیاههای رنگ قیر نبود . هم خودش هم مادرش .. اونم مثل مادرش پر شور و پر حرارت بود . خواهر کوچیکه زل زده بود و به دقت صحنه رو زیر نظر داشت که وقتی نوبتش شد بدونه چیکار باید بکنه . بد چیزی هم نبود این دختره . کون هر دو تا شون گنده بود ولی زیاد هیکلی نبودند . خودشو انداخته بود رومن و کوس نرم و خیسشو که خیلی روون بود گذاشت روسر کیرم و کیر که یواش یواش می رفت تا یک شبه ره صد ساله طی کنه رفت تو کوس اون . نور اتاقو به حداقل رسونده بود تا ظاهرا شاعرانه کوس بده . هر چند هیکلش مشخص بود . شاید این جوری می خواست کاری کنه که من فکر کنم اون سفید پوسته .. چشاش برق می زد . دستامو گذاشتم رو کونش و وقتی که اون خودشو می کوبید به من منم با فشار اونو بیشتر به خودم می چسبوندم . یه ساعت تمام رو من سوار بود خیس عرق شده بود و منم کار دیگه ای نمی کردم . راستش یواش یواش باید یاد می گرفتم که زیاد خودمو خسته نکنم . اگه من زن بودم کارم خیلی راحت تر بود .. ولی در عوض نمی تونستم یه دفعه بیشتر بار دار شم . تو دلم می گفتم کون لقت کرده . مادره پرروی تو رو گاییدمش بهش حال دادم رفت دو تا دختراشو آورد . این دو تا رو اگه بگام  نکنه یه وقتی برن ننه بزرگشونو بیارن . من که دیگه به روغن سوزی افتادم ... رو کمر طرفم دست می کشیدم تا هوسشو زیاد کنم بالاخره آروم شد . این بار خودم دو تا لنگ طرفو گرفته هیکلشو به طرف پایین خم کرده و ریختم تو کوسش ... اونم مث ننه دیوونه اش سرشو گذاشت زمین و لنگشو داد هوا .. رفتم رو اون تخت سفته .. واقعا این دختر بزرگه مردانگی کرده بود .. دختر کوچولو چه ناز و با صفا و بی ریا بود . نشون می داد که این دو تا دختر باید از یه خونواده اصیل و با فرهنگ باشن . کوسشو گرفتم تو دهنم . خیلی ناز و کوچولو بود . با سینه هاش که ور رفت من دستشو دادم به کناری و خودم به سینه هاش دست زدم .. فکر کنم این یکی دیگه باید خیلی راحت ار گاسم می شد . لاپاشو باز کردم . کوسش تنگ تر از کوس خواهرش بود . یه خورده استرس داشتم که نکنه دختر باشه ولی این طور نبود . کیرم تو این مسیر هم راهشو خوب پیدا کرد . بدنش از هوس می لرزید وموهای تنش همه سیخ شده بودند . -جاااااان چه کوس تنگی داری . می دونم حالیت نمیشه چی دارم میگم ولی بذار بگم و حال کنم .. خواهرش اومد بالا سرش .. یه چیزایی گفت که فکر کنم داشت دلداریش می داد . حتما می گفت عزیزم خواهر کوچولوم از این کیر کلفت نترس . کیر باحالیه . ببین منم خوردم و چیزیم نشد ... خواهر کوچیکه زیر لبی یه چیزایی گفت که من فقط متوجه <<نو پرابلم >>یعنی هیچ مسئله ای نیست شدم .. خوشم اومد از اراده این نو جوون . خواهر بزرگه اومد کمکش و یه خورده با سینه هاش وررفت . کوچیکه خجالت می کشید ولی یواش یواش عادت کرد . اونم مثل بقیه زنایی که گاییده بودم بعد از چند تکون شدید آروم گرفت و من که دیگه می دونستم باید چیکار کنم فرمان ریزش آب کیر رو دادم .. جاااااان چه حالی می داد توی کوس یه نوجوونی که خودشو با تمام وجودش تسلیم من کرده بود , آب ریختن و منم با هیجان و لذت این کارو انجام دادم . طرف مست مست شده بود و قصد پاشدن نداشت . خواهر بزرگه یه چیزایی به من گفت که من خودمو زدم به خنگی آخه خودش مجبور شد لنگای خواهر کوچیکه رو بگیره و کمرو کوسشو بده بالا که آب سرازیر نشه و بر گشت نکنه .... اونا که رفتن محافظا رو صدا زدم و گفتم تو رو جون هر کی که دوستش دارین من دیگه نمی کشم . هلاک شدم . مگه می خوام چقدر عمر کنم . -کوروش جان بخواب که فردا در حضور سیصد خبر نگار و عکاس و فیلمبردار باید به سوالات جواب بدی .. -ببینم این کنفرانس یک هفته ایه ؟/؟ نکنه بگن لحاف تشک بذاریم یک هفته ای رو همونجا بگیریم بخوابیم و منم همونجا مشغول باشم . آحه اگه هرکی یه سوال ازم بکنه ومنم با روده درازی جوابشو بدم این که از دوهفته هم رد میشه -کوروش خان حالا برو بگیر بخواب تا فردا . ولی من نمی دونم با همه سادگی و یه جوری بودنت به این کنفرانس و مصاحبه که می رسی خیلی شیر و سخنور میشی . درمصاحبه با سی ان ان واقعا غوغا کردی . -خب وقتی  پای آبروی وطن در میون میاد دوست دارم قدرت ایرونی رو نشون بدم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

5 نظرات:

دلفین گفت...

واقعا عالی دار پیش میره مرسی

علی تنها گفت...

برو جلو ایرانی ما پشتتیم
مثل همیشه عالی

ایرانی گفت...

باسپاس از دلفین خوبم وعلی تنهای گلم ! ممنونم از همراهی شما فرماندهان گرامی خودم ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی مرسی گلم.فردین

ایرانی گفت...

ممنونم فردین عزیزم از پیامهای گرم کوتاه و بلندت که همه آنها یک نقطه مشترک دارند و آن دوستی و محبت صادقانه است . آزاد و آزاده باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر