ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 19

من و منصوره به سالن و محوطه اصلی که بیشتر زوجین و عملیاتی ها اونجا بودند رفتیم . همه به دیدن من و اون از تعجب داشتند شاخ در می آوردند . اتفاقا شوهر این منصوره خانوم هم که فرد لاغری بود در اون لحظه داشت زن داداش من پریسا رو می گایید هرکی ما رو می دید یه مزه و متلکی می انداخت . این کوه گوشتو که نمی تونستم بندازمش رو کاناپه یا مبلی . چون تحمل اونو نداشت و آزادی عمل هم نداشتیم . بیچاره خودشم خیلی عذاب می کشید . چی می شد این صورت ناز و قشنگ یه هیکل نازی هم می داشت . پریسا از زیر کیر محمود خان شوهر منصوره جون فریاد زد -اوهوی مواظب باش درسته قورتش ندی یه خورده واسه ما هم بذار . آریا جون اگه کیرتو بفرستی اون داخل دیگه برگشت نداره ها .. نگی نگفتما .. دلم نمی خواست احساسات منصوره بیش از این جریحه دار بشه واسه همین فوری در جواب پریسا گقفتم حواست باشه که کیر کله گنجشکی محمود خان تو شکمت گیر نکنه . اونوقت کوست دیگه مسدود میشه . کیر کلفت که سلیقه ات نمی گیره که . ببین منصوره جون خوش سلیقه شوهرشو ول کرده اومده سراغ ما .. پریسا که از این حاضر جوابی من کونش سوخته بود یه چشم غره ای به من رفت و گفت به کوری چشم حسودا به موقعش کیر کلفت هم می خوریم ومنم فوری بهش گفتم باش تو صف تا نوبتت بشه ... من و منصوره واقعا نمی دونستیم چه جوری شروع کنیم . کیرم هنوز اون ایستادگی وشقیت اولیه خودشو پیدا نکرده بود . مادر بزرگ به نزدیک ما اومده و تو نگاش نگرانی عجیبی موج می زد . آخه قول هفته ای یه بارو بهش داده بودم و اونم نگران سلامتی من بود . منصوره کیرمو تو دستاش گرفت و ساک زدنو شروع کرد . با تمام وجودش می لیسید وساک می زد . دوست داشت که منو راضی نگه داشته باشه و تا اونجا که می تونه بهم کیف بده . اوخ که چقدر خوشم میومد و نمی تونستم هیجان و لذت خودمو داشته باشم و نشونش ندم -آهههههه منصوره بخوررررشششششش چه خوب ساک می زنی هرگز نباشه اون کیری که قدر لبای خوشگلتو ندونه .. آبجی آرمیلا که سر و کله اش پیداشده بود وشوهر خاله جمشید در حال  لیسیدن کوسش بود گفت خاک تو سرت آریا لیاقتت همینه دیگه -آرمیلا این فضولی ها بهت نیومده . تو برو کوستو بده به یکی که بیست سال بزرگتر از خودته . منصوره جون فقط چند سال ازم بزرگتره و پوستش تازه و خودشم تر گل و ورگل ..-داداش چطوره به محمود خان بگیم طلاقش بده تو بگیریش . هر دو تا شون از خدا خواسته ان . اون وقت تو میشی مرد دو زنه . هیکلش کار دو تا زنو می کنه -چطوره تو از فرنوش جدا شی بری با پیری ها ازدواج کنی . اونا عاشق کوس جوونن واسش پول خرج می کنن . مادر بزرگ خودشو به ما رسوند -چه خبرتونه نظمو رعایت کنین . قرار نبود جورو متشنج کنین -عزیز جون تا این آریا اینجا نبود از این بر نامه ها نداشتیم -پری جون دروغ میگه همش داره منصوره رو مسخره می کنه . بنده خدا چه گناهی کرده که وزنش زیاده مگه ما قرار داد امضا نکردیم که کسی حق نداره کس دیگه ای رو مسخره کنه -آرمیلاجان حق با آریاست . کارتونو بکنین . ما اومدیم اینجا بهمون خوش بگذره برادر خواهر که با هم از این حرفا ندارن با هم بسازین .. پریوش خانوم که رفت پریسا و آرمیلا که در حال کوس دادن بودند کرمشونو هم می ریختند .. با این که منصوره خیلی قوی هیکل بود ولی شکم چین خورده ای نداشت وپوستش صاف و لطیف بود . بهش گفتم که طاقباز رو زمین دراز بکشه . رفتم رو سینه هاش . هریک از سینه هاشو به نوبت تو یه دستم جا می دادم ومیکشون می زدم . از نوک به طرف پایین .پریسا :اگه خوابش کردی حق نداری بیای این طرف آرمیلا :داداش می تونی تقسیم بندیش کنی . یه سری یا قسمت از تنشو بعد از ناهار بخوری البته اگه اشتهایی واست مونده باشه .. دسته جمعی حضار شروع کردند به خندیدن واسه یه لحظه از جام بلند شده وکیرمو تو دستم گرفته گفتم قابل توجه خانمهای عزیز ..کاری نکنین که داغ این کیر رو به دلتون بذارم و تا شب فقط با منصوره جونم مشغول باشم . مگه شما دارین حال می کنین من مزاحمتونم ؟/؟اینو که گفتم زنا همه لال شدند . پریسا اخم کرده و دلخور جا رفت و تنها کسی که ول کن معامله نبود آرمیلا بود که معلوم نبود چه مرگشه . اینم از خواهر ما .سرمو گذاشتم لاپای منصوره و هرچی می خواستم کوسشو بلیسم نتونستم .قسمت بالای جفت رون پاش به دو طرف صورتم فشار می آورد و من اون وسط داشتم خفه می شدم -آریا جون ناراحت نباش .من تحمل می کنم هرطوری که راحت تری می تونی وسط پامو باز کنی . به هر مصیبتی بود یه لیس لیسکی به کوسش زده دو اون به همینشم قانع بود و داشت از حال می رفت .بار اول که وسط پاشو دیده بودم به نظرم اومده بود که باید یه کوس گنده داشته باشه ولی ظاهرا هرچی پت و پهنا بود دورش بود . کانون کوس کوچولو و نقلی بود وخیلی حال می داد -آریا دوستت دارم . می دونی تو بهترین آدمی هستی که من تا حالا دیدم . خیلی هوامو داری خیطم نمی کنی . می بینی کوسم هنوز تنگه . این کوس تنگ واسه کیرت داره می میره . واییییی خیلی خیس خیسسسسسه . کیییییییرررررررتو میخواد -منصوره جون اگه بخوام برم زیر تر پاهات مانع میشه که کیرم بیشتر بره تو کوست -هرکاری دوست داری بکن -از بالاتر میشه کرد ولی شاید شیب گاییدنم دردت بیاره . آرمیلا :داداش هنوز دانشگاه نرفته مهندس شدی ؟/؟  مگه میخوای میله گرد بزنی ؟/؟ -خفه شو آرمیلا وگرنه کوستو جر میدم .. سابقه نداشت که این جور به خواهر بزرگم بتوپم . دیوونه ام کرده بود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

8 نظرات:

جيبر گفت...

اين داستان 20نويسندشم20خسته نباشي

مرتضی گفت...

ایرانی عزیز این داستان هم یکی دیگه از شاهکار هات هست که مطمئنم با خلاقیت زیاد و بی نظیری که داری در ادامه هم این داستان جذاب تر و شیرین تر میشه.

شاد و سربلند باشی داداش

دلفین گفت...

ایرانی عزیز سلام چند روزی نبودم شرمنده ولی داستانهای زیباتو خوندم یکی ازیکی زیباتر شاد و موفق باشی

jemco گفت...

بازم مثل همیشه عالی و محشر بود
خسته نباشی داداش...

ایرانی گفت...

باسپاس از دوستان و همراهان ارجمندم جیبرمهربان مرتضای نازنین دلفین گل و جمکوی دوست داشتنی ..امیدوارم به یاری و پشت گرمی شما بتوانم بهتر از گذشته در خدمتتان باشم .روز وشبتان خوش ..ایرانی

ایرانی گفت...

آروین جان دوست عزیز مشهدی من ..یک هفته پیش در زیر داستان پرواز هوس 2 در مورد بازدید از سایت پراحساس تو نظرمو دادم ولی نظرتو یا شمارو ندیدم .من خب دوست ندارم برم تو چت. لااقل تو یه نگاهی به سمت چپ بنداز .ازاین که به مجموعه ما توجه داری و این جارا جایگاه امنی برای خودت می دونی خوشحالم و مجموعه ما هم علاوه بر داستانهای سکسی داستانها و مطالب غیر سکسی هم داره ومن و امیر عاشق رفاقتهای اصولی هستیم ودست گرم یاران پرمحبت را می فشاریم .باسپاس از امیر گلم وآروین خان باذوق ..ایرانی

matin گفت...

خیلی عالی و زیباست مرسی

ایرانی گفت...

ازت ممنونم داداش متین .خسته نباشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر