ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 68

داداش داداش نمی دونم چرا فکر می کنم کیرت امروز کلفت تر شده -حتما واسه این که یکی دیگه اونو از تو ندزدتش قدرشو بیشتر می دونی -اوه آریا شیطون من . هرکی اینو ازم بدزده بازم مال خودمه و پسش می گیرم . آرمیلا رو بازیش گرفته بود و اصلا ملاحظه دیگرانو نمی کرد اون فقط می خواست متعلق به من باشه یا بهتره بگم من متعلق به اون باشم و کسی سراغ من نیاد . واگه هم می خواست بیاد یه جورایی نگاش می کرد . یه لنگشو از پشت انداخت رو شونه های من و این جوری پاهای خودش درد می گرفت . دوتا دستامو دور اون یکی پاش حلقه زده خودمو بالاتر کشیدم و با یه نگاه جانانه و خریدارانه به کون و اون حلقه کوسش به گاییدن آبجی آرمیلا ادامه دادم . فرنوش : آرمیلا خوب داری حال می کنی . کیر داداش چطوره عیال گلم . -هرچی باشه مال داداشمه . توهم که باخانوم حنای خودمون بد حال نمی کنی . -ولی به جون خودم عجب کونی داره این زن .. -حنا سرشو انداخته بود پایین و چیزی نمی گفت . شاید از من خجالت می کشید و دوست نداشت که پیش من از این حرفا زده شه . از دستش لج داشتم . نمی خواستم اونو زیر کیر بقیه ببینم ولی بالاخره هوس شیطانی کارشو کرده بود .. هرقدر هم می خواستم خودمو قانع کنم که منم میرم زنای زیادی رو میگام و فقط منحصر به اون نیستم بازم نتونستم خودمو تسکین بدم . شاید ته دلم انتظار داشتم که اون به اینجا نیاد و هر چند وقت در میون منتظر باشه که من برم سر وقتش . نیاز هاشو به وسیله من تامین کنه . ولی افسوس . دست چپمو رسوندم به سینه چپ آرمیلا . -خواهر تو هم امروز کوست یه نشاط و تحرک دیگه ای داره . انگاری سینه هات هم آبدار تر شده -شاید می دونستم که می خوام بیام سراغ داداشم .. ولم نکن آریا . خیلی خوشم میاد .. جووووووون فرنوش ..عزیزم ببین یاد بگیر داداش چقدر حال میده .. داره میاد آریاااااا ووووووویییییی ببین .. داره میاد .. فرنوش ببین . -چشمت روشن تو حالشو می کنی من چرا ببینم -بد جنس زنت داره حال می کنه کیف می کنه تو خوشحال نیستی ؟/؟ برو ببین مردای دیگه واسه زناشون چه کارا که نمی کنن . معلوم نبود این چه کوس شراتیه که آرمیلا تحویل شوهرش میده ولی من دیگه ول کن قضیه نبودم و چپ وراست آرمیلا رو تیرش می کردم و اونم مث یه گوسفند قربونی کله اش این طرف و اون طرف می پرید . یهو یه جیغ سوت مانندی کشید که همه نگاهها رو به طرف خودش جلب کرد .  فرنوش اولین نفری بود که صداش در اومد .-آریا جان دستت درد نکنه . حالا تا چند روز شارژه .. هرچند فردا پس فردا هم با کلی شارژر های دیگه کار داریم . ترجیح دادم اگه دوبار می خوام آب کیرمو خالی کنم یکی از اونا تو کوس آرمیلا باشه بهتره . -آریا آبتو میخوام اگه تو کوسم خالی نکنی واسه بقیه کنار بذاری ازت دلخور میشم . رفتم زیر گوشش و گفتم اون وقت میری رفقاتو جمع می کنی می فرستی سراغم که منو ببندند به درخت ؟/؟-داداش اشکمو دیگه در نیار . نذار به خاطر گذشته عذاب بکشم . -عزیزم باهات شوخی کردم . -من که به اندازه کافی ازت عذر خواستم -شما خواهر برادر چه تونه همش دارین دل میدین قلوه می گیرین . نه به اون که جلو نیا منو می خوری نه به این که دور نشو دلشو ندارم . منم آدمم دیگه .. زودیاش .. -آرمیلا جون مامان عصبانی شده . بیا بگیرش که تا چند ثانیه دیگه آب کیرم به سلامتی دامادم فرنوش تو کوس زن تپل و خوشگلش خالی میشه -قربون داداش و اون کیر تو . -بگیر که داره می ریزه . اون جوری که من تو کوس خواهرم خالی می کردم بعید می دونستم که در اون ساعت واسه بقیه هم آبی مونده باشه . -آرمیلا فکر کنم هرچی حال بود حالا کردم -منم همین طور داداش . ولی شما مردا تا یه کوس و کون جدید می بینین هوش از سرتون می پره -تو دیگه از ما مردا انتقاد نکن خواهر گلم اون دفعه تو مجلس خوب امتحانتو پس دادی . رنگ و وارنگ هر مردی رو که به نزدیکت میومد شکار می کردی و یکی به داداشت تعارف هم که نکردی هیچ همش سعی داشتی که از دستش در بری . -بازم داری چوب می زنی داداش . باشه . همش به روی خواهرت بیار که چه آدم بدی بوده .. قبل از این که خواهر نازکدلم بغض کنه رفتم لباشو بوسیدم و آروم بهش گفتم عزیزم تو که می دونی من تو رو از همه دنیا بیشتر دوست دارم .. این بار خیلی آروم گفتم که مامان هم نشنوه . -آریا ! اگه دوستم داشته باشی این جوری به روم نمیاری که چقدر باهات بد کردم -عزیز دلم فدای اون هیکل ناز و اون اخمها و لبخندهات بشه داداش . یه ذره شوخی رو که می تونم باهات بکنم . خوشگل ترین زن دنیا و دوست داشتنی ترین اونا -منو از آهو هم بیشتر دوست داری ؟/؟ -اون که شوهر کرد و رفت و صحبتشم نیست .-ولی تو که با آبجی آنیتا خیلی خوبی . از اون چی ؟/؟ -وقتی که میگم از همه بیشتر می خوامت خب اونم جزو همه هست دیگه . آرمیلا رفت یه گوشه ای و به دیوار تکیه داد و بعد از چند لحظه رفت سراغ بابا و دست مالی کردن تن و بدنش تا اونو بیشتر به هیجان بیاره و کاری کنه که بابا به پریسا بیشتر و بهتر حال بده و اونو به ار گاسم برسونه . از اون طرف مامان هم درجا اومد رو کیر من نشست که دیگه هیشکی حتی نتونه دست به کیرم بزنه . -آریا مثل این که خیلی دلت میخواد شیرمو حرومت کنم . چقدر منتظرت باشم . تو و خواهرت که مثل کارد و پنیر بودین . چقدر رو آرمیلا وقت گذاشتی ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

11 نظرات:

دلفین گفت...

عالیه دمت گرم

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین نازنین ! همیشه به گشت ! دلفین خان برگشت . خسته نباشی . درود بر تو ...ایرانی

ناشناس گفت...

مث هميشه زيبا
جيبر

ایرانی گفت...

بعد از ظهرت به خیر جیبر جان . ممنونم از پیامت ..برقرار باشی ...ایرانی

محمدرضا گفت...

سلام ایرانی عزیز..چند روزی می شد که نبودم..داستان نقاب انتقام رو هم خوندم خیلی قشنگ بود..این هم مثل همیشه قشنگ بود...

محمدرضا گفت...

سلام ایرانی عزیز..چند روزی می شد که نبودم..داستان نقاب انتقام رو هم خوندم خیلی قشنگ بود..این هم مثل همیشه قشنگ بود...

ایرانی گفت...

سلام داداش محمد رضای گرامی ! اتفاقا من تا چند دقیقه پیش داشتم قسمت دیگه ای از داستان نقاب انتقام رو می نوشتم . یه فکرایی هم واسه دور نمای این داستان کردم که یه خورده انتقام و سبک اونو جانانه تر و منطقی تر نشون بده . شخصیت دیگه ای رو هم وارد این داستان می کنم که از زوایای مختلف رو این قصه اثر بذاره و یه تحرک دیگه ای در طول داستان به این ماجرا بده . ولی فقط هر کاری بکنم نسبت سکس به غیر سکس در این داستان 3 به 7 میشه که امیدوارم حوصله دوستداران سکس سر نیاد ولی سعی می کنم داستان نقاب انتقام رو هم از نظر کوبندگی در جهت انتقام وهم از نظر مسائل عاطفی و احساسی در کنار سکسهای مختصر یه جورایی گرم تر و متنوع ترش کنم . سپاسگزارم از همراهی همیشگی تو دوست خوبم . سربلند باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز! [223] هستم! همونی که در خواست داستانای مادر زن و کرده بودم! یه مدت نبودم آمار سایت از دستم در رفته و نتونستم داستانارو دنبال کنم! یه خواهشی ازت داشتم! اگه میشه لطف کنی لیست داستانای مربوط به داماد و مادر زن رو واسم بنویسی! ممنون میشم! منتظر جواب هستم! مرسیییی

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز! [223] هستم! همونی که در خواست داستانای مادر زن و کرده بودم! یه مدت نبودم آمار سایت از دستم در رفته و نتونستم داستانارو دنبال کنم! یه خواهشی ازت داشتم! اگه میشه لطف کنی لیست داستانای مربوط به داماد و مادر زن رو واسم بنویسی! ممنون میشم! منتظر جواب هستم! مرسیییی

[223] گفت...

سلام ایرانی عزیز! [223] هستم! همونی که در خواست داستانای مادر زن و کرده بودم! یه مدت نبودم آمار سایت از دستم در رفته و نتونستم داستانارو دنبال کنم! یه خواهشی ازت داشتم! اگه میشه لطف کنی لیست داستانای مربوط به داماد و مادر زن رو واسم بنویسی! ممنون میشم! منتظر جواب هستم! مرسیییی

ایرانی گفت...

223 دوست داشتنی و عزیز از اون موقعی که درخواست این داستانها یعنی داماد و مادر زنو کرده بودی دو یا سه موردشو گذاشتم و اونم زمانی بود که ده دوازده تا تقاضا ی دوستان رو به نوبت می نوشتم وبه ترتیب منتشر می کردم .. بازم چشم سعی می کنم برای هفته بعد اگه فرصت بشه انجام وظیفه کنم . در حال حاضر دارم یه داستانی می نویسم در خصوص سکس مامان و پسر که داداش جیبر گفته سکس مامان مذهبی وپسرش که در این مورد زیاد داستان نوشته شده و واقعا برای سکس در هر مدل از این داستانها یک انگیزه ای لازمه که اونو زیاده از حد کلیشه ای و یکنواخت وتکراری نکنه . فعلا همراه با داستانهای دنباله دار چند وقته که هرشب چند خط از این داستان مامان و پسر رو می نویسم و هنوز تمومش نکردم چون باید به بقیه کارا هم برسم . یاد حرف رضا بمب عزیز میفتم که میگه داستانهای تک قسمتی بیشتر بذار . موفق و موید باشی و ممنونم که پس از مدتها بازم یه سری به ما زدی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر