مسعود منو رو زمین خوابوند .. خودش رو من وایساد .. پاهامو انداخت رو شونه هاش .. کمرم در یه حالت شیب دار قرار گرفت .. کیرشو در همون حالت فرو کرد توی کسم سعی کردم تا اون جایی که می تونم پاهامو طوری به دور بدنش بچسبونم که کیرشو زیاد نتونه حرکت بده و آبشو زود تر بیاره و خلاصم کنه . همین طورم شد . مسعود هم یه نعره ای کشید . منم چند تا جون جون و اوف اوف کردم تا اون زود تر سر حال بیاد و هر چی رو که می تونه خارج کنه توی کسم بریزه .. ولی این سه تا افعی ول کن نبودند . حالا سه تایی شون افتادن روی من ... پی در پی کیرشونو فرو می کردن توی کس و کون من و جاشونو عوض می کردند . دلم مثل سیر و سر که می جوشید . اصلا حالیم نبود که دارن چیکار می کنن . همش حواسم بود به این که سیاوش و مونا دارن چیکار می کنن . آیا سیا داره به من خیانت می کنه ؟ اون که می گفت منو دوست داره و از بودن با من لذت می بره . به همین زودی داره منو دور می زنه .. آخخخخخخ اینا داشتن چیکار می کردن . تازه هوس هارد سکس در اونا به اوج خود رسیده بود .
-آقایون چرا دست از سرم بر نمی دارین . بذارین من برم . مگه من با شما راه نیومدم ..خیلی پررو هستین .
مسعود : داریم حال می کنیم دیگه . دیدی که بعد از چند سال اومدیم سراغت اصلا ما رو می شناسی . معلوم نیست دفعه بعد که با هم حال کنیم کی باشه . الان داریم طوری می کنیمت که دفعه دیگه که ما رو دیدی بشناسی . اصلا بهت شماره میدیم که هر وقت خواستی با هامون حال کنی در خد مت باشیم . غصه جا و مکان رو هم نخور . ده دوازده تا جا داریم ...
از بعضی حرکاتشون خوشم میومد . بعضی کاراشون همراه با درد و سوزش بود . ولی چرا سینه هامو چنگش می گرفتن . انگار هر کدومشون می خواستن تا سه بار هم که شده آبشونو روی من خالی کنن . مراد که به سینه هام چنگ انداخته کیرشو گذاشته بود بین دو تا سینه هام و اونو حرکتش می داد . ..
-چقدر تو آب داری مراد ....
مراد: همش تقصیر هیکل آبدار توست . من که اگه امشب نمیرم دیگه نمی میرم . هیچوقت تا به این حد آبمو واسه زنی حروم نکرده بودم .
-خیلی دلت بخواد ...
سه تایی شون افتاده بودن رو من و دیگه جای جای بدنمو گازش می گرفتن . حتی در یه لحظه سه تایی قسمتی از کون و کپل منو توی دستشون جمع کرده و میکش می زدند -آقایون بس کنین . من نمی خوام از شوهرم جدا شم . تنمو کبودش نکنین . زشته .. ولم کنین . این وحشی بازیها چیه ؟ مگه دارین فیلم می گیرین ؟
مسعود یه پاشو گذاشت رو کمرم .. موهامو به طرف عقب توی دستاش جمع کرد وموهارو محکم کشید و سرمو به طرف عقب کشوند . مراد هم در همین لحظه اومد و کیرشو قرو کرد توی دهنم . در یه حالت قمبلی و سگی و زانو زده قرار داشتم که محمود هم با خشونت هر چه تمام تر کیرشو محکم از پشت می کوبوند به کس و کونم . مرتب در کردن سوراخ ها می رفت به دنبال اصل جا به جایی .
-شما ها خسته نشدین ؟
مراد : انگار جونی دوباره گرفتیم . من که حاضرم تمام زنا و دخترای دور و برمو ول کنم و حقوق یک ماه کار مند قدیمی رو به تو بدم و در بست تو رو در اختیار داشته باشم . هفته ای دوبار کافیه ...
-صبر کن از شوهرم اجازه بگیرم ؟
مراد : مثل حالا که اجازه گرفتی ؟
-الان در بر گشت از مهمونی بودم که شما مثل اجل معلق ریختین سرم . سه تا مرد و یک زن ؟! این انصافه ؟ ..
مسعود : ما که کار بدی نکردیم . همه هم شاهدن که تو چقدر خوب حریف هر سه تای ما هستی و به همه مون حال میدی . من فکر کنم اگه همین حالا شم یک گروه سه نفره دیگه بیان به خوبی می تونی به اونا هم حال بدی . به نظرم این حرفشون درست بود و زیاد بی ربط هم نمی گفتند . اما من در اون لحظات به این می اندیشیدم که بخوام با سیاوش باشم .. ولی گیر سه تا مرد و حریف عاشق هارد سکس افتادن همین بد بختی ها رو هم داره . کف دست محمود رو رو کسم حس می کردم که چه جوری بهش چنگ انداخته . مسعود گردنمو گرفته بود تا دهنمو باز کنم ... اون و مراد دو تا کیراشونو فرو کرده بودند توی دهنم ..
مسعود : محمود توهم بیا تا سه کیر و یک دهن بشه ..
محمود: چه جوری فرو کنم توی دهنش ..
مسعود : حالا لازم نیست همه اونو فرو کنی داخلش . همین که سه کیر و یک هدف خودشو نشون بده خیلی عالیه . یه آینه آوردن جلوی دهنم گذاشتن تا من ببینم چه جوری سه تا کیر رفته توی دهنم . مثل وحشی ها نعره کشیده از این کارشون لذت می بردند . شاید اگه به خاطر شرایطم نبود و نگرانی که بابت سیاوش داشتم منم می تونستم از این مسخره بازی لذت ببرم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-آقایون چرا دست از سرم بر نمی دارین . بذارین من برم . مگه من با شما راه نیومدم ..خیلی پررو هستین .
مسعود : داریم حال می کنیم دیگه . دیدی که بعد از چند سال اومدیم سراغت اصلا ما رو می شناسی . معلوم نیست دفعه بعد که با هم حال کنیم کی باشه . الان داریم طوری می کنیمت که دفعه دیگه که ما رو دیدی بشناسی . اصلا بهت شماره میدیم که هر وقت خواستی با هامون حال کنی در خد مت باشیم . غصه جا و مکان رو هم نخور . ده دوازده تا جا داریم ...
از بعضی حرکاتشون خوشم میومد . بعضی کاراشون همراه با درد و سوزش بود . ولی چرا سینه هامو چنگش می گرفتن . انگار هر کدومشون می خواستن تا سه بار هم که شده آبشونو روی من خالی کنن . مراد که به سینه هام چنگ انداخته کیرشو گذاشته بود بین دو تا سینه هام و اونو حرکتش می داد . ..
-چقدر تو آب داری مراد ....
مراد: همش تقصیر هیکل آبدار توست . من که اگه امشب نمیرم دیگه نمی میرم . هیچوقت تا به این حد آبمو واسه زنی حروم نکرده بودم .
-خیلی دلت بخواد ...
سه تایی شون افتاده بودن رو من و دیگه جای جای بدنمو گازش می گرفتن . حتی در یه لحظه سه تایی قسمتی از کون و کپل منو توی دستشون جمع کرده و میکش می زدند -آقایون بس کنین . من نمی خوام از شوهرم جدا شم . تنمو کبودش نکنین . زشته .. ولم کنین . این وحشی بازیها چیه ؟ مگه دارین فیلم می گیرین ؟
مسعود یه پاشو گذاشت رو کمرم .. موهامو به طرف عقب توی دستاش جمع کرد وموهارو محکم کشید و سرمو به طرف عقب کشوند . مراد هم در همین لحظه اومد و کیرشو قرو کرد توی دهنم . در یه حالت قمبلی و سگی و زانو زده قرار داشتم که محمود هم با خشونت هر چه تمام تر کیرشو محکم از پشت می کوبوند به کس و کونم . مرتب در کردن سوراخ ها می رفت به دنبال اصل جا به جایی .
-شما ها خسته نشدین ؟
مراد : انگار جونی دوباره گرفتیم . من که حاضرم تمام زنا و دخترای دور و برمو ول کنم و حقوق یک ماه کار مند قدیمی رو به تو بدم و در بست تو رو در اختیار داشته باشم . هفته ای دوبار کافیه ...
-صبر کن از شوهرم اجازه بگیرم ؟
مراد : مثل حالا که اجازه گرفتی ؟
-الان در بر گشت از مهمونی بودم که شما مثل اجل معلق ریختین سرم . سه تا مرد و یک زن ؟! این انصافه ؟ ..
مسعود : ما که کار بدی نکردیم . همه هم شاهدن که تو چقدر خوب حریف هر سه تای ما هستی و به همه مون حال میدی . من فکر کنم اگه همین حالا شم یک گروه سه نفره دیگه بیان به خوبی می تونی به اونا هم حال بدی . به نظرم این حرفشون درست بود و زیاد بی ربط هم نمی گفتند . اما من در اون لحظات به این می اندیشیدم که بخوام با سیاوش باشم .. ولی گیر سه تا مرد و حریف عاشق هارد سکس افتادن همین بد بختی ها رو هم داره . کف دست محمود رو رو کسم حس می کردم که چه جوری بهش چنگ انداخته . مسعود گردنمو گرفته بود تا دهنمو باز کنم ... اون و مراد دو تا کیراشونو فرو کرده بودند توی دهنم ..
مسعود : محمود توهم بیا تا سه کیر و یک دهن بشه ..
محمود: چه جوری فرو کنم توی دهنش ..
مسعود : حالا لازم نیست همه اونو فرو کنی داخلش . همین که سه کیر و یک هدف خودشو نشون بده خیلی عالیه . یه آینه آوردن جلوی دهنم گذاشتن تا من ببینم چه جوری سه تا کیر رفته توی دهنم . مثل وحشی ها نعره کشیده از این کارشون لذت می بردند . شاید اگه به خاطر شرایطم نبود و نگرانی که بابت سیاوش داشتم منم می تونستم از این مسخره بازی لذت ببرم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر