تازه داشتم حال می کردم . بیشتر از این که بابا ناصرمو از خودم راضی نگه داشته بودم خوشحال بودم .
-بابا تو این همه از من انتظار داری از نسترن هم این انتظارو داری ؟ اصلا نمی دونم خواهرم چیکار می کنه .
-عزیزم اون شوهر داره . ولی تو مجردی .. باید هوای تو رو داشت که یه وقتی شیطون گولت نزنه و نری به این سمت و اون سمت .
-تو از کجا می دونی که من نمیرم .
-من تخم خودمو خوب می شناسم .
-پس این جوری که تو می شناسی که باید فاتحه منو خوند .
من و پدر فقط شکممونو داشتیم و از خنده ریسه می رفتیم .. بابا رفت و من چشامو گذاشتم رو هم . شانس آورده بودم که اون حسادت می کرد از این که مردان دیگه ای منو ببینن و رو من نظر خاصی داشته باشن . همین به نفع من تموم می شد . . همچین خوابیدم که وقتی بیدار شدم آفتاب در اومده بود . بدنم کوفته بود . ولی خستگیم در رفته بود . احساس سوزش شدیدی در ناحیه کس و کونم می کردم با این حال شاداب و سر حال بودم . برادر و خواهر و مادرم بیدار شده بودند و صداشون در نمیومد . در مورد من حرف می زدند که چرا این قدر زیاد می خوابم . می تونستم بازم بخوابم ولی دیگه زیادی فایده ای نداشت . نمی دونستم بیرون چه خبره . و تظاهرات به کجا رسیده ..
-بابا از سیاست چه خبر ..
-دختر چند بار باید بهت بگم که خودت رو وارد سیاست نکن . اونی که وارد سیاست میشه باید دروغگو و متقلب باشه . نترس هم باید باشه . چون هم باید از کشتن رقباش و اونایی که سد راهشن نتزسه و هم از کشته شدن باکی نداشته باشه . حق رو ناحق کنه ...خلاصه نامرد باشه و حکومت کنه . اگه یه انگشت شماری مثل دکتر مصدق باشن که بخوان وجدان داشته باشن .. بخوان برای ملت خودشون کار کنن . دزدی نکنن حتی از حقوق خودشون بگذرن سر اونا رو می کنن زیرآب . حالا تو بیا و تا ابد هی شعار بده که میشه درست بود . میشه پاک بود ..
-بابا می دونی علتش چیه که این گروه دزدان و جنایتکاران موفقند ؟ علتش اینه که اونا در پلیدیهای خودشون با هم اتحاد دارن . چون هدفشون غارتگریه . به کارشون ایمان دارن . آره پدر ایمان حتما اون نیست که تو باید در کار خیر اعتقادی راسخ داشته باشی .. کسی هم که در کار منفی تلاش کنه به هدفش می رسه . من سخنم اینه .. حالا که هستند عده زیادی که از این وضع موجود می نالن طرفدار آزادی و دموکراسی و رفاه مردمن چرا اونا به یک اتحادی نمی رسند که حکومت رو در دست بگیرن و به این دزدان فرصت خود نمایی ندن ؟ میشه توطئه ها رو خنثی کرد اونایی که برای خودشون تلاش می کنن دزدو خود خواهند و حق و ناحق می کنن این جور آدما خیلی تر سو هستند به راحتی شکست می خورن . ممکنه چند وقتی اذیت هم بکنن ولی میشه شاخ و شونه شونو شکست . اونا مثل سگ می ترسن ...
-نادیا خیلی خطرناک شدی .
-بابا جامعه جدای از من و تو نیست . ما همه مون مسئولیم . انسانیت رو ستون انسانها بنا شده .. پس باید شخصیت انسانی خودمونو نشون بدیم .... ولی یه روزی نادیا به همه نشون میده که چه کسی بوده که فتیله این انقلاب جدید رو روشن کرده . دیگه این بار مثل سال 57 نباید این اجازه رو بدیم که امریکا و انگلیس با توقف حرکت مردمی این باور غلط رو در مردم به وجود بیارن که ما پیروز شدیم و اونا رو روونه خونه هاشون بکنن و با حرکت لاک پشتی به اهدافشون برسن . چرا اونا در باطل خودشون موفق هستند . و چرا ما نمی تونیم در حق خودمون و احقاق حقمون موفق باشیم ؟!به خاطر این که احساس نیازی قوی نمی کنیم . بی حوصله ایم . اراده ای قوی نداریم ...
-نادیا صلوات بفرست . من نمی خوام دخترمو ازدست بدم .
-بابا جون من !یه کمی هم برو سراغ نسترن ..
-از دست تو یکی دارم دق میام ....
همه شون رفتن بیرون و من موندم و خودم . نمی دونستم بیکاری رو چیکار کنم . نشستم و کمی فیلم سکسی دیدم . با توجه به اون همه فعالیتی که کرده بودم فیلمهای سکسی فوق العاده بهم می چسبید . در این لحظات حس دیدن هارد سکس رو داشتم . اتفاقا یه کانالی هم داشت همین مدل فیلمو پخش می کرد .بعد راه افتادم سمت خیابون .... از تظاهرات خبری نبود . توقع داشتم که مردم بیشتر از اینا جنب و جوش داشته باشند . چون واقعا ستم رو به اوج خودشون رسونده بودند ... وای یه گوشه ای گشت ارشاد افتاده بود به جون یه زنی و می گفت چرا حجابت این طوره ... روسری خودمو در آوردم یکی دو تا از دگمه هاب بلوزمو باز کرده سینه هامو انداختم توی دید .. -خواهرا برادرا .. این جوری حلاله ؟ این که باز داشتی نداره ... تا اونا از مات زدگی رهایی پیدا کنن من خودمو غیب کرده و رفتم به گوشه ای ... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر