کوروش تو جاودانه ای !
اسطوره آن زمان و این زمانه ای !
دلاور و غیور با کلام شاعرانه ای
تو تا ابد در دل این آشیانه ای
به دور شمع همیشه سوزنده وطن
تو همیشه سوزنده , پروانه ای
چشمان تو بیدار و نگهبان این خانه ای
تو یک حقیقت زیباتر از افسانه ای
تو همیشه بر سر پیمان و پیمانه ای
تو پیامیر و قاصد عشق
در جهان خاکی و هر کاشانه ای
کوروش ! تو طنین و فریاد عاشقانه ای
تو شکوه مناجات عارفانه ای
تو بر دشمنان این آب و خاک
کابوس و جلاد و شمشیر ویرانه ای
برای دل شکسته , جان خسته ما
تو بهترینی نیکوترینی جانانه ای
برای ملت بی گوهر زمانه
تو گوهر پاک و یکدانه ای
*************
بیدار شو کوروش ! بیگانگان بر اریکه شاهی تکیه زده اند و جز چپاولگری هیچ نمی دانند و هیچ نمی خواهند و حال جز آن هیچ نمی خوانند . گستاخانه غارت می کنند ... هر گز این عبارت زیبای تو را از یاد نمی بریم وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد به خاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید . و به فرموده فرزند پاک تو فردوسی بزرگ .. به یزدان که گر ما خرد داشتیم ... کجا این سر انجام بد داشتیم . امروز , زاد روز توست . تولد تو , تولد تویی که می دانم چون تو کسی نخواهد آمد .. اگر هم بیاید بر تر از تو , والاتر از تو نخواهد بود .. بیدارشو کوروش ! که ما با چشمانی باز خفته ایم و در انتظار معجزه ای هستیم که شکوه تاریخ را برای ما زنده گرداند ... کوروش تولدت را تبریک می گوییم .. هنوز چشم به راه فرستاده ای هستیم از فرزندان تو .. که برایمان از عشق به ایران و ایرانی بگوید .. که برایمان از انسان و انسانیت بخواند که برایمان از ویرانی جنگ ویرانگر بگوید ... بگوید که همه می توانیم سهمی از بهشت عشق داشته باشیم که همه می توانیم در گلستان عشق گام بر داریم و گلهای زیبا را ببینیم که دارا و ندار را به یک چشم می نگرد , با چشم خدا گونه و انسان بینانه خود . کوروش کجایی که برای یهودی راه گم کرده و سر گردان و برای مسلمان بی ایمان ترانه مهربانی ها را بخوانی .. بخوانی که وقتی خدا آدم را آفرید حوا را آفرید هر گز نمی خواست که روز گار این چنین باشد . قابیل چون هابیل مرده است .. بگو که می توان قابیل دلهای خود را کشت .. بگو که ایران ما باز هم بر تارک تاریخ خواهد درخشید و شیطان را باسایه سیاه خود به زباله دانی تاریخ خواهد افکند .. زباله ها را می سوزانیم تا در گلستان وطن جز زیبایی هیچ نماند .کوروش تولدت مبارک ! باید که دست به دست هم دهیم ویرانه ها را از نو بسازیم . تا به کی بر ویرانه ها گریستن ؟! تا به کی زانوی غم در بغل گرفتن و حسرت گذشته ها را خوردن ؟! تا به کی چون بوم شوم در ویرانه ها نالیدن و از نالیدن هراسیدن ؟ ! وقت آن است که چون همای سعادت گونه بدانیم که می توان خود سر نوشت خود را در دست گرفت و بر بخت خویش لعنت نفرستاد . کوروش می دانم که به ما می گویی کسی به حال ما دل نمی سوزاند جز خود ما ... امروز روز بزرگیست .. امروز همان روزیست که هزاران سال پیش , آغاز بزرگی کردن کوروش بزرگ بوده است . نمی دانم که چگونه بزرگی کردن آموخته است . اما می دانم که دانسته است که چگونه بزرگی کند .. اسطوره فروتنی ها , عاشق ایران و ایرانی .. مردی که فخر نمی فروخت ... آری کوروش بزرگ شد بزرگ بود بزرگ ماند بزرگانه رفت .. کوروش می دانست که چگونه بزرگی کند چون هر گز خود را بزرگ نمی دانست (بزرگی نمی کرد ) . ... ایرانی آریایی
0 نظرات:
ارسال یک نظر