کارینا با عشق و آرامش دیلدو رو فرو می کرد توی کون سحر ... از اون طرف ساناز و سپیده هم خودشونو رسونده بودند به اون دو نفر و می خواستن که شاهد صحنه باشن . ظاهرا بقیه رو گذاشته بودند به حال خودشون و بو بر دار شده بودند که جریان چیه . اونا هم دوست داشتند که سکسی با کیر داشته باشند . در اون شرایط براشون فرقی نمی کرد که این کیر مصنوعی باشه یا طبیعی ...
سحر : آخخخخخخخ بکن .. بکن ... چقدر خوشم میاد ... من اصلا دوست نداشتم در این مجلس صحبت کیر یا عنصری مردونه شه ولی ما زناداریم با هم حال می کنیم .
سحر : دخترا .. ساناز .. سپیده چرا این جوری دارین منو نگاه می کنین . زود باشین با هم مشغول شین هر وقت من حس کردم خوشم اومده از کارینا خواهش می کنم که هوای شما رو هم داشته باشه . من نمی دونم چرا این جا هم دست از سرم ور نمی دارین . دلتون نمیاد منو تنها بذارین ؟
سحر خیلی حال می کرد . اون که تا حالا طعم یک کیر طبیعی رو نچشیده بود با این حال لذت می برد از این که کیر نرم و کلفتی که کارینا به کمرش بسته بود خیلی آروم از مسیر کسش می رفت و بی درد سر این که کیر طبیعی باشه و منی رو داخل کسش بریزه به اون لذت می داد .
-اوووووووخخخخخخخ ... کارینا عزیزم .... بده ... لباتو می خوام ....
کارینا این بار لباشو گداشت رو سینه های سحر و از اون جا آروم آروم رفت به سمت بالاتر و سینه های اون زن
-. اووووووووفففففف نههههههههه کسسسسسم کسسسسم می خاره ....
ساناز و سپیده در حال دست مالی کردن هم بودند . کارینا خودش هم دوست داشت که یکی با اون ور بره . سپیده و ساناز از پهلو در شرایط حالت مدل 69 قرار گرفتند . طوری که ساناز سرشو گذاشت لای پای سپیده و در جهت عکس و مخالف هم همین کارو سپیده با ساناز انجام داد و دو تایی زبونشونو روی کس هم دراز کرده بودند .
-آخخخخخخخ سپیده .. خیلی حال میده ..
ساناز : همین کارو قبلا هم می کردیم .
سپیده : ولی در این انتظار نبودیم که یه کیر بیاد و ما رو بکنه .
ساناز : خیلی حال میده ...
هر کدوم از اونا سینه های درشت خودشونو به بدن دیگری می مالوندند ..
کارینا حالا دستاشو دو طرف کون سحر قرار داده بود و با قدرت همچنان کیرو فرو می کرد توی کس سحر .. و سحر هم یکسره داشت از هوس جیغ می کشید . .
سحر : واااااااایییییییی .. کارینا .. خیلی آتیشه .. آتیش . یه کاری کن که شعله هاش بخوابه . آخخخخخخخخخ من دارم وا میرم ...
کارینا صحنه هایی رو که کامبیز داشت با اون سکس می کرد مجسم کرده دوست داشت به بهترین نحوی سحر رو ار ضاش کنه . اون برای اولین باری بود که از دیلدو استفاده می کرد و می خواست که نقش یک مرد رو بازی کنه . . عادت نداشت این کارو انجام بده .. کف دستاشو به آرومی روی کمر سحر می کشید ... سحر احساس آرامش می کرد ..
-اووووووووههههههه کارینا ..کارینا ..
یه نگاه سحر هم متوجه دوستاش ساناز و سپیده بود که دو تایی شون چه جوری با هم حال می کنن . یگانه و ماریا هم در سمت دیگه استخر با هم لز می کردند .
ماریا : میگم خوب اتز دست خانومامون خلاص شدیم ...
یگانه : خوب بودن ولی یه کمی هم باید به خودمون برسیم . نباید تا این حد عصبی شیم ...
سینه هاشونو به هم می مالوندن و لحظاتی بعد یگانه رو زمین دراز کشید و ماریا اومد روش .... دو تایی شون استادانه عشوه گری رو شروع کرده بودند . دستای ماریا رفته بود رو سینه های یگانه ...
یگانه : بیشتر بهم بچسب ... اوهههههههه ... خیلی خوبه ..همین خوبه .. کست چه قشنگ روی کس من باز میشه و مال منو هم بازش می کنه ..
یگانه پاهاشو باز و باز تر کرد . ماریا هم حرکت کس روی کسو زیاد ترش کرد . کنار اونا سه تا زن تقریبا میان سال ضمن ور رفتن با هم شوخی کرده و می خندیدن ... کارینا هم که شده بود رهبر سحر و سپیده و ساناز ... کارینا : سپیده جون تو برو روبروی سحر جون دراز بکش .. سحر اگه حو.اسش پرت نمیشه کستو بخوره .. ساناز هم بیاد و بالای سر سپیده جون قرار بگیره .. و کسشو بده به لب و دهن سپیده خوشگل ما ..
سحر : نههههههه عزیز دل من . این که بی انصافی میشه . پس کی به تو ناز من سر ویس بده .
کارینا : شما ها هستین دیگه .. .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
سحر خیلی حال می کرد . اون که تا حالا طعم یک کیر طبیعی رو نچشیده بود با این حال لذت می برد از این که کیر نرم و کلفتی که کارینا به کمرش بسته بود خیلی آروم از مسیر کسش می رفت و بی درد سر این که کیر طبیعی باشه و منی رو داخل کسش بریزه به اون لذت می داد .
-اوووووووخخخخخخخ ... کارینا عزیزم .... بده ... لباتو می خوام ....
کارینا این بار لباشو گداشت رو سینه های سحر و از اون جا آروم آروم رفت به سمت بالاتر و سینه های اون زن
-. اووووووووفففففف نههههههههه کسسسسسم کسسسسم می خاره ....
ساناز و سپیده در حال دست مالی کردن هم بودند . کارینا خودش هم دوست داشت که یکی با اون ور بره . سپیده و ساناز از پهلو در شرایط حالت مدل 69 قرار گرفتند . طوری که ساناز سرشو گذاشت لای پای سپیده و در جهت عکس و مخالف هم همین کارو سپیده با ساناز انجام داد و دو تایی زبونشونو روی کس هم دراز کرده بودند .
-آخخخخخخخ سپیده .. خیلی حال میده ..
ساناز : همین کارو قبلا هم می کردیم .
سپیده : ولی در این انتظار نبودیم که یه کیر بیاد و ما رو بکنه .
ساناز : خیلی حال میده ...
هر کدوم از اونا سینه های درشت خودشونو به بدن دیگری می مالوندند ..
کارینا حالا دستاشو دو طرف کون سحر قرار داده بود و با قدرت همچنان کیرو فرو می کرد توی کس سحر .. و سحر هم یکسره داشت از هوس جیغ می کشید . .
سحر : واااااااایییییییی .. کارینا .. خیلی آتیشه .. آتیش . یه کاری کن که شعله هاش بخوابه . آخخخخخخخخخ من دارم وا میرم ...
کارینا صحنه هایی رو که کامبیز داشت با اون سکس می کرد مجسم کرده دوست داشت به بهترین نحوی سحر رو ار ضاش کنه . اون برای اولین باری بود که از دیلدو استفاده می کرد و می خواست که نقش یک مرد رو بازی کنه . . عادت نداشت این کارو انجام بده .. کف دستاشو به آرومی روی کمر سحر می کشید ... سحر احساس آرامش می کرد ..
-اووووووووههههههه کارینا ..کارینا ..
یه نگاه سحر هم متوجه دوستاش ساناز و سپیده بود که دو تایی شون چه جوری با هم حال می کنن . یگانه و ماریا هم در سمت دیگه استخر با هم لز می کردند .
ماریا : میگم خوب اتز دست خانومامون خلاص شدیم ...
یگانه : خوب بودن ولی یه کمی هم باید به خودمون برسیم . نباید تا این حد عصبی شیم ...
سینه هاشونو به هم می مالوندن و لحظاتی بعد یگانه رو زمین دراز کشید و ماریا اومد روش .... دو تایی شون استادانه عشوه گری رو شروع کرده بودند . دستای ماریا رفته بود رو سینه های یگانه ...
یگانه : بیشتر بهم بچسب ... اوهههههههه ... خیلی خوبه ..همین خوبه .. کست چه قشنگ روی کس من باز میشه و مال منو هم بازش می کنه ..
یگانه پاهاشو باز و باز تر کرد . ماریا هم حرکت کس روی کسو زیاد ترش کرد . کنار اونا سه تا زن تقریبا میان سال ضمن ور رفتن با هم شوخی کرده و می خندیدن ... کارینا هم که شده بود رهبر سحر و سپیده و ساناز ... کارینا : سپیده جون تو برو روبروی سحر جون دراز بکش .. سحر اگه حو.اسش پرت نمیشه کستو بخوره .. ساناز هم بیاد و بالای سر سپیده جون قرار بگیره .. و کسشو بده به لب و دهن سپیده خوشگل ما ..
سحر : نههههههه عزیز دل من . این که بی انصافی میشه . پس کی به تو ناز من سر ویس بده .
کارینا : شما ها هستین دیگه .. .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر