.من تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم . در رشته حسابداری فوق لیسانس گرفته بودم . قرار بود در یه شرکتی مشغول شم .... یه چند ماهی می شد که دنبال الواطی و زن و دختر بازی نبودم . تازگی ها یه میوه فروشی اومده بود سر کوچه مون که خیلی با حال بود و مرتب در مورد همین عشق و حال کردنا حرف می زد . منم خوشم میومد بیشتر وقتای بیکاری رو با اون گپ بزنم . یه روز عکس بر هنه زنی رو در خواب بهم نشون داد خیلی خوشگل و خوش اندام بود ...
-ببینم مش قاسم .. تو با هاش بر نامه داشتی ؟
مش قاسم که میانسالی رو هم رد کرده بود گفت زورم نرسید ولی تا صبح تو بغلش بودم و واسم ساک زد . اون جوری هم نیست که با هر کی باشه و بگیم هر زه هست .. اگه می خوای واست جورش کنم . ولی خیلی هم جدی و خوش بر خورده اصلا نمی دونی که اون این کاره هست ....
راستش از این که مش قاسم گفته بود که شبو پیش اون بوده کمی پکر شدم . ولی خیلی وقت بود که حال نکرده بودم . خلاصه من و اون زن آشنا شدیم و قرار شد یه شب برم خونه شون .... اون روز بهترین عطر و ادکلنو زدم و شیکترین لباسامو پوشیدم انگاری که دارم میرم خواستگاری ... لیلا سی و خوردی ساله نشون می داد . همون جوری بود که عکسای بر هنه اش نشون می داد . قاسم اون عکسا رو پنهونی بر داشته بود ... یه هفت هشت سالی رو از لیلا کوچیکتر بودم ولی هیکلم درشت تر نشون می داد . لیلا همون اول یه تاپ چسبونی تنش کرده بود با یه استرچی که دلم می خواست همون جا شلوارشو پایین می کشیدم . نمی دونم موقع عشقبازی این فلسفه زندگی چی بود که همش داشتیم در مورد اون حرف می زدیم ... وقتی به هم نزدیک شدیم بوش مستم می کرد ... موهای سرش صورتمو قلقلک می داد . وقتی هم کاملا لختش کردم برای چند دقیقه نشستم فقط اندامشو نگاه کردم . همون بر جستگی باسنو داشت ... کسش فقط یه خورده گنده بود که با کیر کلفت من همخونی داشت ... یه دستی به زیر بیضه هام کشید و گفت این همون چیزیه که من می خوام . عالیه . دنبال یه همچین چیزی هم می گشتم . .. کونشو باز کردم و با یه نگاه به قالب اندام و اون سینه های درشت و صورت گرد و بینی قلمیش .. کیرمو یه ضرب کردم توی کسش ..
-آخخخخخخخخ رحم نکن .. بزن .. بزن تا آخر شو .. بذار بره .. جووووووووووون ... جوووووووووون .... خسته شدم از دست کیر کوچولو. ... اصلا معلوم نیست کیر شوهرمون به کی رفته ...
یکه خوردم ..
-مگه تو شوهر داری ؟
-نگران نباش هر چند روز در میون یه سری می زنه و میره ...
پس این زن صاحاب داشت .آخه کردن زنای شوهر دار در مرام من نبود ... ولی چون دیگه شروع کرده بودم و طلسم شکنی کرده بودم ادامه دادم . فقط باید خد مت این مش قاسم می رسیدم ...
-اووووووخخخخخخخ حامد خان .. دارم از حال میرم .. میرم ..
کیرمو کشیدم بیرون از همون پشت آب کسش ریخت بیرون ... کیرمو گذاشت توی دهنم و واسم ساک زد .. این بار کردم توی کونش ... جیغ می کشید ..منم موهاشو می کشیدم .... کونش هم نمی شد گفت تنگ بوده ولی خب سوراخ کون هر قدر هم گشاد باشه یه تنگی و لذت خاصی داره که تنگ تر از کس نشون می ده .. این بار اونو از رو برو کردمش . سینه ها شو میک زدم .... دیگه کاملا سست شده بودم ... آبم داشت خالی می شد ولی اون دستشو گذاشت رو سینه هام و منو با فشارر پس زد ... این بار آب کسش جهش بیشتری داشت و بدنمو خیسش کرد . من یه بار دیگه کیرمو کردم توی کسش دیگه تاب نداشتم .
-آخخخخخخخخ لیلا لیلا ..
چشامو بستم و با هیجان آبمو توی کس زن خالی کردم .... کیرمو بیرون کشیدم و لیلا آب کیری رو که از کسش بر گشت کرده بود می خورد ... لبامو گذاشتم رو لباش و با چند بوسه یک بار دیگه هر دو مون داغ شدیم . تلفنش زنگ زد ..
-واییییی شوهرمه ... دم دره .. الان داره کلید می زنه وارد میشه .
من کاملا لخت بودم . می خواستم فرار کنم با همون شرایط و یک طرفی در رم ..
-نرو ... جوانمرد یک زنو تنها می ذاری ؟
در همین لحظه در باز شد و مش قاسم وارد شد ..
لیلا : این شوهرمه ..
می خواستم فرار کنم که یادم اومد خود مش قاسم منو فرستاده سراغ اون . ترسیدم که صحبت اخاذی باشه ... یه چیزی طلبکار شدم .. رفتم سمتش
-نامرد .. توی ذات ما نا مردی نیست تو خودت منو فرستادی سراغش .
قاسم : ناراحت نباش . کارت رو بکن . من خودم خواستم . من لیلا رو دوست دارم نمی خوام اونو از دست بدم و ازم جدا شه می خوام اسم من رو سرش باشه ..
لیلا : اینو هم بگو که حال می کنی که یکی با هام حال کنه.
رو کردم به لیلا و گفتم من فقط خوش ندارم که غیر من مردای دیگه ای هم تو ی زندگیت باشن . باید فقط مال من باشی ...
زن و شوهر هر دو جا رفته بودن . دیدم دیگه معطلی جایز نیست . خودمم حال می کردم از این که جلو شوهره , زنشو می کنم و هر دو شون حال می کنن . کمر لیلا رو گرفته یک بار دیگه کیر کلفتمو کردم توی اون کون گشادش . و با دو تا دستام رو سینه هاش فشار آوردم .. کیرمو از کونش بیرون کشیدم و کردم توی کسش ..
قاسم : نترس .. خالی کن توی کسش .
هر چند یه بار این کارو کرده بودم ولی این بار ترسیدم که نقشه ای باشه که بعدا فهمیدم مش قاسم بچه اش نمیشه و خیلی دوست داره که از زنش یه بچه داشته باشه حالا باباش هر کی می خواد باشه ..ما هم دیگه از اون به بعد شانسمونو آزمایش می کردیم .. بعضی وقتا شبا رو میرم خونه مش قاسم می خوابم . بهش گفتم که نمی خوام هر شب شاهد سکس من و زنش باشه . قبول کرده ولی می دونم که دزدکی از یه جایی دید می زنه که خوشا به حالش .. یه چند روزی هم هست که پریود لیلا عقب زده ... دیگه چیکار میشه کرد به این زندگی با حالم ادامه میدم . کردن زنای شوهر دار حالاه وقتی که شوهره می خواد . تقصیر من چیه تازه ثواب هم کردم که تونستم یک زندگی رو از خطر سقوط نجات بدم و احتمالا یه زن و شوهری رو هم به آرزوشون برسونم که بچه دار شدن بوده .. وای که این حامد چه ثواب و صوابی می کنه !..پایان ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر