پریسا فقط به این فکر می کرد که تا لحظاتی دیگه بین اون و برادرش چه اتفاقی میفته و اون تا چه حد می تونه در هماغوشی با اون پیشرفت داشته باشه ... دوست داشت مثل یک زن در اختیار پارسا قرار بگیره ... خودشو به سمت اون بر گردونده بود .. دستاشو به سمت لباس زیر برادرش برد .. دوست داشت خودش اونو بر هنه کنه .. لحظاتی بعد پارسا و پریسا فقط با یه شورت کنار هم قرار داشتند و پریسا انگشتاشو به آرومی لای موهای بدن پارسا فرو برده آروم آروم موهاشو می کشید ... خودشو سفت و سخت به بدن داداشش می فشرد ..
-بگو ! بگو فقط منو دوست داری .. بگو فقط از من لذت می بری ..
-من فقط از تو لذت می خوام . به تو لذت میدم ..
این بار وقتی که دستای برادر رو شورت فانتزی خواهر قرار گرفت و اونو به آرومی پایین می کشید پریسا از احساس تماس انگشتا روی باسن خود لرزش و برق گرفتگی خاصی رو در تمام تنش تجربه می کرد ...
انگشتای پارسا روی کس خواهرش قرار گرفته بود .. مو ریزه های کسشو که غرق خیسی هوس شده بود به خوبی حس می کرد .. چشای پریسا خمار و چرخون شده بو د .زانوشو در تماس با شورت پارسا قرار داده بود تا کیرشو حس کنه . می خواست به برادرش بگه که آمادگی لمس کیرشو داره . خیلی دلش می خواست کیرشو واسش ساک بزنه . اون بار ها و بار ها به دیدن فیلمای سکسی حشری شده بود و تا حدودی فوت و فن سکسو از این فیلمها یاد گرفته بود هر چند تا حالا تجربه آمیزش و عشقبازی رو نداشت .
-پارسا من دارم می میرم ..من سوختم ... کمکم کن .ولم نکن .. دارم می سوزم ... پسر اومد پایین و پایین تر .. نگاهشو به کس خواهرش دوخت .. اون هیکل ناب و قد کشیده و رعنای پریسا و باسن بر جسته با این کس غنچه ای و نقلی و نازش حسابی اونو حشری کرده بود . طوری که اصلا نمی تونست باور کنه که ساعتی پیش زن داداشاش اونو حسابی ارضا کرده باشن . انگار هنوز سیر نشده بود . دهنشو گذاشت رو کس پریسا .. در همون حال به این فکر می کرد که چیکار کنه تا یه جورایی پریسا رو با توسکا و تلکا کنار هم قرار بده ....پارسا لباشو گذاشت روی کس پریسا . نوک زبونشو به آرومی روی لبه های کس می کشید و اونو وسط شکاف قرار می داد.. پریسا که تا به حال تجربه این حرکات رو نداشت از تماس گوشت داغ با حفره کسش بی اندازه حشری شده و به شدت موهای سر برادرشو می کشید . برای لحظاتی پسر به این فکرافتاد که باید حالا با سوراخ کون خواهرش ور بره و اونوآماده کنه واسه فرو کردن کیرش . از اون جایی که می دونست اون دختره.. نمی خواست اونو به اندازه ای حشری کنه که بیفته به جونش و ازش بخواد که فرو کنه توی کسش . اون نمی خواست آینده خواهرشو خراب کنه ...دوباره پریسا رو به شکل دمرو قرار داد . شورت خودشو هم در آورد . پریسا هم متوجه شد که حالا اگه سرشو بر گردونه کیر داداششو می بینه .. دستشو گذاشته بود روی کسش و با اون بازی می کرد . ولی پارسا سرشو روی کون خواهرش قرار داد و در حالی که نگاهشوبه سوراخ کون پریسا دوخته بود انگشتشو آغشته به کرم کرد و آروم آروم به سمت داخل کون فرستاد ... پریسا : آخخخخخخخخ نهههههههه دردم میاد ...
-عزیزم تحمل کن ... باید یه چیز کلفت ترو هم تحمل کنی ...
-نهههههههه .. سخته ... حالا چرا می خوای بکنی توی کونم .. نکنه دوست داری بذارم توی کست و تو رو از هستی ساقط کنم ..
-اووووووووفففففففف گل گفتی ..گل گفتی این همون چیزیه که من می خوام . اگه این کارو بکنی که به من هستی میدی و این همون چیزیه که من می خوام و آرزوشو دارم -پریسا ! نه ...
پریسا : من نمی دونم اگه منو دوست داری باید هر کاری رو که من دوست دارم انجام بدی ..
-واااااییییییی نههههههههه پریسا باورم نمیشه این حرفا رو تو داری می زنی ؟
-حالا تو هر کاری رو که دوست داری می تونی با یه دونه خواهرت ا نجام بدی ولی آخرش باید همون چیزی بشه که من می خوام .
پارسا بوی خوشی رو حس می کرد .. طوری به وجد اومده بود که نوک زبونشو گذاشته بود روی سوراخ کون پریسا و اونم کف دست پارسا رو گرفته و اونو به سمت جلو و روی کسش هدایت کرد ..
-اووووووووههههههه پارسا با کونم ور برو کسمو هم فراموش نکن ....
پریسا تعجب می کرد که چطور شده این قدر زود تونسته خودشو با فضای سکس هماهنگ کنه . حس می کرد به خاطر صحنه هایی بوده که از سکس داداشش با زن داداشاش در ذهنش نقش بسته . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-بگو ! بگو فقط منو دوست داری .. بگو فقط از من لذت می بری ..
-من فقط از تو لذت می خوام . به تو لذت میدم ..
این بار وقتی که دستای برادر رو شورت فانتزی خواهر قرار گرفت و اونو به آرومی پایین می کشید پریسا از احساس تماس انگشتا روی باسن خود لرزش و برق گرفتگی خاصی رو در تمام تنش تجربه می کرد ...
انگشتای پارسا روی کس خواهرش قرار گرفته بود .. مو ریزه های کسشو که غرق خیسی هوس شده بود به خوبی حس می کرد .. چشای پریسا خمار و چرخون شده بو د .زانوشو در تماس با شورت پارسا قرار داده بود تا کیرشو حس کنه . می خواست به برادرش بگه که آمادگی لمس کیرشو داره . خیلی دلش می خواست کیرشو واسش ساک بزنه . اون بار ها و بار ها به دیدن فیلمای سکسی حشری شده بود و تا حدودی فوت و فن سکسو از این فیلمها یاد گرفته بود هر چند تا حالا تجربه آمیزش و عشقبازی رو نداشت .
-پارسا من دارم می میرم ..من سوختم ... کمکم کن .ولم نکن .. دارم می سوزم ... پسر اومد پایین و پایین تر .. نگاهشو به کس خواهرش دوخت .. اون هیکل ناب و قد کشیده و رعنای پریسا و باسن بر جسته با این کس غنچه ای و نقلی و نازش حسابی اونو حشری کرده بود . طوری که اصلا نمی تونست باور کنه که ساعتی پیش زن داداشاش اونو حسابی ارضا کرده باشن . انگار هنوز سیر نشده بود . دهنشو گذاشت رو کس پریسا .. در همون حال به این فکر می کرد که چیکار کنه تا یه جورایی پریسا رو با توسکا و تلکا کنار هم قرار بده ....پارسا لباشو گذاشت روی کس پریسا . نوک زبونشو به آرومی روی لبه های کس می کشید و اونو وسط شکاف قرار می داد.. پریسا که تا به حال تجربه این حرکات رو نداشت از تماس گوشت داغ با حفره کسش بی اندازه حشری شده و به شدت موهای سر برادرشو می کشید . برای لحظاتی پسر به این فکرافتاد که باید حالا با سوراخ کون خواهرش ور بره و اونوآماده کنه واسه فرو کردن کیرش . از اون جایی که می دونست اون دختره.. نمی خواست اونو به اندازه ای حشری کنه که بیفته به جونش و ازش بخواد که فرو کنه توی کسش . اون نمی خواست آینده خواهرشو خراب کنه ...دوباره پریسا رو به شکل دمرو قرار داد . شورت خودشو هم در آورد . پریسا هم متوجه شد که حالا اگه سرشو بر گردونه کیر داداششو می بینه .. دستشو گذاشته بود روی کسش و با اون بازی می کرد . ولی پارسا سرشو روی کون خواهرش قرار داد و در حالی که نگاهشوبه سوراخ کون پریسا دوخته بود انگشتشو آغشته به کرم کرد و آروم آروم به سمت داخل کون فرستاد ... پریسا : آخخخخخخخخ نهههههههه دردم میاد ...
-عزیزم تحمل کن ... باید یه چیز کلفت ترو هم تحمل کنی ...
-نهههههههه .. سخته ... حالا چرا می خوای بکنی توی کونم .. نکنه دوست داری بذارم توی کست و تو رو از هستی ساقط کنم ..
-اووووووووفففففففف گل گفتی ..گل گفتی این همون چیزیه که من می خوام . اگه این کارو بکنی که به من هستی میدی و این همون چیزیه که من می خوام و آرزوشو دارم -پریسا ! نه ...
پریسا : من نمی دونم اگه منو دوست داری باید هر کاری رو که من دوست دارم انجام بدی ..
-واااااییییییی نههههههههه پریسا باورم نمیشه این حرفا رو تو داری می زنی ؟
-حالا تو هر کاری رو که دوست داری می تونی با یه دونه خواهرت ا نجام بدی ولی آخرش باید همون چیزی بشه که من می خوام .
پارسا بوی خوشی رو حس می کرد .. طوری به وجد اومده بود که نوک زبونشو گذاشته بود روی سوراخ کون پریسا و اونم کف دست پارسا رو گرفته و اونو به سمت جلو و روی کسش هدایت کرد ..
-اووووووووههههههه پارسا با کونم ور برو کسمو هم فراموش نکن ....
پریسا تعجب می کرد که چطور شده این قدر زود تونسته خودشو با فضای سکس هماهنگ کنه . حس می کرد به خاطر صحنه هایی بوده که از سکس داداشش با زن داداشاش در ذهنش نقش بسته . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر