من با توام یا مهدی ! می خواستم از تو بپرسم که کی می آیی ؟ به یادم آمد که تنها خدا می داند که کی می آیی .. آن کس که ما را آفریده است و تو را آفریده . تنها خدا می داند ..
مهدی جان ! من با توام . شاید غرق گناه باشم .. شاید بر من بخندند که چگونه من با توام در حالی که دور از خواسته خدایم ؟! می گویند که گناهکاران از خدا دور می شوند ... مگر خدا همه جا نیست ؟ پس می توان هر لحظه که اراده کرد به سوی او باز گشت .
مهدی جان ! من خلق خدا را نمی پرستم ... من از بندگان بت نمی سازم من خدا را می پرستم آن کس که مرا آفرید و تو را . به من هستی و روزی داد توانایی داد تا بنویسم و سپاسگزارش باشم .
خداوندا ! به خدا قسم آن چنان قلمم را به راه تو خواهم کشاند که وجود شیطان بلرزد مهدی جان ! منتظریم تا با اجازه الهی بیایی . آن روز اگر من باشم می خواهم که در کنار تو باشم . می دانم که خدا با من آشتی خواهد کرد . می دانم , آخر قلبم برای او می تپد ...
وقتی که به کلام و قرآن و محمدش توهین می کنند قلبم می لرزد شرمم می آید که وقت طلایی ام را برای ننگ نوشته هایی تلف کرده ام که خدایم از من ناخشنود گردیده و ابلهانی هستند که کلام ماورایی قرآن را به سخره می گیرند ... آن بهانه جویانی که به خواسته های دنیوی خود نرسیده اند و در بازار چپاول عقب مانده اند .
مهدی جان ! کمکم کن از خدا می خواهم آن چنان دانشی عطایم فرماید که با دشمنان مغلطه گویش بستیزم . آنان که باورش ندارند و خاک گور هم چشمانشان را پر نمی سازد .
بازهم روز تولد تو رسیده است . تو منجی عالم بشریت ... البته این خداست که بشر را از یوغ ستم و ستم کشی ها نجات می دهد . اما به دست تو فرزند پاک پیامبر ... به دست تو که از نسل پاک محمد و علی و فاطمه ای ...
یا مهدی ! من با توام . چون می خواهم غرق خدای خود باشم .. امروز دنیا پرستان فراری از زیر بار مسئولیت دینی و انسانی می خواهند با جعلی شناختن دین خدا , خیالشان را راحت کنند که روز جزا و کیفر و پاداشی نیست تا هر آن چه می خواهند انجام دهند . خود فریبی بد ترین فریب است . آن که خود را فریب می دهد گاه باورش می شود که حقیقت همین است و جز این نیست .
مهدی جان ! ای ستاره درخشان عالم بشریت ! من در کنار توام . در کنار خدای خود ... هنوز پاک نگردیده ام اما قلبم , روحم , احساسم تو را و خدای تو را فریاد می زند . بر شیطان لعنت می فرستم و بر انسانهای شیطان نمایی که قابل هدایت نیستند . جهان سراسر پر ظلم و فساد گردیده ... حتی به نام دین و به نام اسلام جنایت می کنند . نمی دانم چرا حکام اسلامی ستم را ظلم را دزدی و چپاول را می بینند و می دانند و دم بر نمی آورند ؟! مگر نه آن است که خداوند فر موده باید که با باطل جنگید ؟ فقر و فحشاء و غارتگری را می بینند و سر مایه های ما را به بیگانه سرا می فرستند تا ملت و امت اسلامی را در فقر و بیچارگی بدارند ... به خدا قسم که این جا هم سرزمین اسلام است . آن زنی که تنش را به خاطر لقمه نانی کرایه می دهد اوهم مسلمان است .. آن کس که از گرسنگی دست در جیب برادرش می گذارد اوهم مسلمان است ...
مهدی جان بیا و عباهای خاموش و صاحبان آنها را که ستم را می بینند و دم بر نمی آورند با دم مسیحایی خویش به آتش عدل الهی انداز ! بیا و نشان ده آن چه امروز به نام اسلام و مسلمانی به خورد جهانیان داده اند جزآئین شیطانی هیچ نمی باشد .
مهدی جان ! جهان در انتظار توست . وحشی ها می کشند , وحشی ها چپاول می کنند ... دنیا پر از داعش و داعشک ها شده ... قبل از کشتن داعش ها باید که داعش های وجود خود را بکشیم . باید که نفس سر کش خود را اصلاح کنیم . باید که خوب و پاک و مهربان و صادق باشیم ... دست برادر و خواهر خود را بگیریم و نگذاریم که زمین بخورد . به خیابانها برویم ... به جای رقصیدنها و دیسکو ها و عمر تلف کردنها , عشق و محبت و انسان دوستی ها را نثار هم کنیم .
تشنه و گرسنه ای بر این کره خاکی نخواهد ماند اگر گرسنه و تشنه عشق و حقیقت باشیم . گرسنگان و تشنگان عشق و حقیقت گذشت را پیشه می کنند . برادر م ! خواهرم ! گرسنه ای را سیر و تشنه ای را سیراب کن اگر تشنه عشق و عدالتی ! امروز روز نبرد با باطل هاست . امروز روز تولد توست ای نجات دهنده انسانها ... و تو بنده ای از بندگان خدایی یا مهدی !... و تو آن بنده ای را دوست می داری که خدا را بیشتر از تو دوست بدارد .. خدا عشق حقیقی ماست . خداوند نوریست حاکم و محاط بر دنیای ما , ماورای دنیا ما .. محاط بر هستی ما ... قدرتی عقلانی ..
نمی دانم کی می آیی ؟! نمی دانم خدا تو را کی می فرستد ؟! کاش وقتی بیایی که من هم باشم . تا تو را و مسیح , بنده پاک خدا را در کنارت ببینم . و شما می آئید و جهان را گلستان می سازید .. کاش آن روز من هم بتوانم در کاشتن گلی از گلستان این کره خاکی سهمی داشته باشم .
می دانم که تو و خدای تو از من راضی نیستید اما من از شما خواهم گفت و خواهم نوشت ...
و خداوند جوهر جادوی عشق را در قلمم ریخته تا با قلبم به سوی تو بیایم و به سوی خدا .. شاید چند صباحی رقص شیطان فریبم داده باشد اما من با قلمم بر قلب او نیش خواهم زد تا وقتی که شیطان به دست مبارک تو کشته می شود من هم به خود ببالم که خراشی بر سینه اش داده ام .
هر آن که به راستی با خدا باشد خدا هم با او خواهد بود و هر آن کس که خدا با او باشد تو هم با او خواهی بود مهدی جان ...
اگرآن سعادت را داشته باشم که به وقت آمدنت زنده باشم مرا هم با خودت ببر .. ببر تا با هم با ستم بستیزیم .. مرا هم با خود ببر .. آرزوی من این است که لبخند تو و لبخند خدای تو همان خدای خود را به روی خود ببینم ..
خداوندا ! به ما ایمانی ده که وقتی مهدی می آید آماده باشیم .. آماده باشیم تا در راه تو , برای دین تو بجنگیم .. تولدت مبارک ای امام و ولی راستین ما !...... پایان ... نویسنده .... ایرانی
مهدی جان ! من با توام . شاید غرق گناه باشم .. شاید بر من بخندند که چگونه من با توام در حالی که دور از خواسته خدایم ؟! می گویند که گناهکاران از خدا دور می شوند ... مگر خدا همه جا نیست ؟ پس می توان هر لحظه که اراده کرد به سوی او باز گشت .
مهدی جان ! من خلق خدا را نمی پرستم ... من از بندگان بت نمی سازم من خدا را می پرستم آن کس که مرا آفرید و تو را . به من هستی و روزی داد توانایی داد تا بنویسم و سپاسگزارش باشم .
خداوندا ! به خدا قسم آن چنان قلمم را به راه تو خواهم کشاند که وجود شیطان بلرزد مهدی جان ! منتظریم تا با اجازه الهی بیایی . آن روز اگر من باشم می خواهم که در کنار تو باشم . می دانم که خدا با من آشتی خواهد کرد . می دانم , آخر قلبم برای او می تپد ...
وقتی که به کلام و قرآن و محمدش توهین می کنند قلبم می لرزد شرمم می آید که وقت طلایی ام را برای ننگ نوشته هایی تلف کرده ام که خدایم از من ناخشنود گردیده و ابلهانی هستند که کلام ماورایی قرآن را به سخره می گیرند ... آن بهانه جویانی که به خواسته های دنیوی خود نرسیده اند و در بازار چپاول عقب مانده اند .
مهدی جان ! کمکم کن از خدا می خواهم آن چنان دانشی عطایم فرماید که با دشمنان مغلطه گویش بستیزم . آنان که باورش ندارند و خاک گور هم چشمانشان را پر نمی سازد .
بازهم روز تولد تو رسیده است . تو منجی عالم بشریت ... البته این خداست که بشر را از یوغ ستم و ستم کشی ها نجات می دهد . اما به دست تو فرزند پاک پیامبر ... به دست تو که از نسل پاک محمد و علی و فاطمه ای ...
یا مهدی ! من با توام . چون می خواهم غرق خدای خود باشم .. امروز دنیا پرستان فراری از زیر بار مسئولیت دینی و انسانی می خواهند با جعلی شناختن دین خدا , خیالشان را راحت کنند که روز جزا و کیفر و پاداشی نیست تا هر آن چه می خواهند انجام دهند . خود فریبی بد ترین فریب است . آن که خود را فریب می دهد گاه باورش می شود که حقیقت همین است و جز این نیست .
مهدی جان ! ای ستاره درخشان عالم بشریت ! من در کنار توام . در کنار خدای خود ... هنوز پاک نگردیده ام اما قلبم , روحم , احساسم تو را و خدای تو را فریاد می زند . بر شیطان لعنت می فرستم و بر انسانهای شیطان نمایی که قابل هدایت نیستند . جهان سراسر پر ظلم و فساد گردیده ... حتی به نام دین و به نام اسلام جنایت می کنند . نمی دانم چرا حکام اسلامی ستم را ظلم را دزدی و چپاول را می بینند و می دانند و دم بر نمی آورند ؟! مگر نه آن است که خداوند فر موده باید که با باطل جنگید ؟ فقر و فحشاء و غارتگری را می بینند و سر مایه های ما را به بیگانه سرا می فرستند تا ملت و امت اسلامی را در فقر و بیچارگی بدارند ... به خدا قسم که این جا هم سرزمین اسلام است . آن زنی که تنش را به خاطر لقمه نانی کرایه می دهد اوهم مسلمان است .. آن کس که از گرسنگی دست در جیب برادرش می گذارد اوهم مسلمان است ...
مهدی جان بیا و عباهای خاموش و صاحبان آنها را که ستم را می بینند و دم بر نمی آورند با دم مسیحایی خویش به آتش عدل الهی انداز ! بیا و نشان ده آن چه امروز به نام اسلام و مسلمانی به خورد جهانیان داده اند جزآئین شیطانی هیچ نمی باشد .
مهدی جان ! جهان در انتظار توست . وحشی ها می کشند , وحشی ها چپاول می کنند ... دنیا پر از داعش و داعشک ها شده ... قبل از کشتن داعش ها باید که داعش های وجود خود را بکشیم . باید که نفس سر کش خود را اصلاح کنیم . باید که خوب و پاک و مهربان و صادق باشیم ... دست برادر و خواهر خود را بگیریم و نگذاریم که زمین بخورد . به خیابانها برویم ... به جای رقصیدنها و دیسکو ها و عمر تلف کردنها , عشق و محبت و انسان دوستی ها را نثار هم کنیم .
تشنه و گرسنه ای بر این کره خاکی نخواهد ماند اگر گرسنه و تشنه عشق و حقیقت باشیم . گرسنگان و تشنگان عشق و حقیقت گذشت را پیشه می کنند . برادر م ! خواهرم ! گرسنه ای را سیر و تشنه ای را سیراب کن اگر تشنه عشق و عدالتی ! امروز روز نبرد با باطل هاست . امروز روز تولد توست ای نجات دهنده انسانها ... و تو بنده ای از بندگان خدایی یا مهدی !... و تو آن بنده ای را دوست می داری که خدا را بیشتر از تو دوست بدارد .. خدا عشق حقیقی ماست . خداوند نوریست حاکم و محاط بر دنیای ما , ماورای دنیا ما .. محاط بر هستی ما ... قدرتی عقلانی ..
نمی دانم کی می آیی ؟! نمی دانم خدا تو را کی می فرستد ؟! کاش وقتی بیایی که من هم باشم . تا تو را و مسیح , بنده پاک خدا را در کنارت ببینم . و شما می آئید و جهان را گلستان می سازید .. کاش آن روز من هم بتوانم در کاشتن گلی از گلستان این کره خاکی سهمی داشته باشم .
می دانم که تو و خدای تو از من راضی نیستید اما من از شما خواهم گفت و خواهم نوشت ...
و خداوند جوهر جادوی عشق را در قلمم ریخته تا با قلبم به سوی تو بیایم و به سوی خدا .. شاید چند صباحی رقص شیطان فریبم داده باشد اما من با قلمم بر قلب او نیش خواهم زد تا وقتی که شیطان به دست مبارک تو کشته می شود من هم به خود ببالم که خراشی بر سینه اش داده ام .
هر آن که به راستی با خدا باشد خدا هم با او خواهد بود و هر آن کس که خدا با او باشد تو هم با او خواهی بود مهدی جان ...
اگرآن سعادت را داشته باشم که به وقت آمدنت زنده باشم مرا هم با خودت ببر .. ببر تا با هم با ستم بستیزیم .. مرا هم با خود ببر .. آرزوی من این است که لبخند تو و لبخند خدای تو همان خدای خود را به روی خود ببینم ..
خداوندا ! به ما ایمانی ده که وقتی مهدی می آید آماده باشیم .. آماده باشیم تا در راه تو , برای دین تو بجنگیم .. تولدت مبارک ای امام و ولی راستین ما !...... پایان ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر