کف دست پارسا همچنان لای پای مادرش قرار داشت .. دو سه تا از انگشتاشو از کناره های شورت به لبه کس پریسا رسوند ..
زن حس کرد که یه تیکه آتیش روی کسش قرار گرفته . دوست داشت اون انگشتا رو بیشتر توی کسش حس کنه .
پارسا لباشو رو نوک تیز سینه مادرش گذاشت و شروع کرد به مکیدن اون . پروین حس می کرد که شور و حال ابتدای جوانی داره به سمتش بر می گرده ... واکنشی جز سکوت نمی تونست نشون بده ..
و پارسا هم موقعیت رو به صورتی می دید که حس کرده بود اونم فعلا ساکت بمونه و عمل کنه بهتره ..
شورت مادرشو یه دستی کمی پایین تر آورد ... و این بار کف دستشو انداخت روی کس .. و به نرمی چنگش می گرفت ..
-آههههههههه ... نههههههههه ... نههههههههه ...
و این نخستین کلامی بود که پس از دقایقی سکوت از زبان مادر حشری جاری شده بود ...
پارسا مادرشو روی تخت کاملا خوابوند و شورتشو تا آخر از پاش در آورد .. کس درشت و سفید و بشقابی مانند اون طوری نبود که با کیر کلفت و درازش همخونی نداشته باشه .. اون به خوبی می تونست از عهده این کس بر بیاد . .. رو سر مادرش قرار گرفت و جلوی چشای خمارش شورتشو کشید پایین .. دستای پروین به سمت کیر پسرش رفت . با این که پارسا دوست داشت زود تر قال قضیه رو بکنه و کیرشو بکنه توی کس مادرش ولی از اون جایی که خودشم کیف می کرد از خورده شدن کیرش و از طرفی هم می خواست گربه رو دم حجله بکشه و شایدم مادرش از ساک زدن کیر لذت می برد اجازه داد که پروین کیرشو با یه دست بگیره اونو بفرسته سمت دهن خودش ..
اولش زن کمی می لرزید ولی یواش یواش عادت کرد . می دونست که برای لذت بردن و به آرامش رسیدن باید خیلی از تا بو ها رو شکست . اون دیگه خسته شده بود از ناراحتی خیال و افکار پریشان و بی توجهی های شوهرش و این که به اون و ارضا شدنش اهمیت نمی داد . پروین از ساک زدن کیر شوهرش پرویز لذت نمی برد و خیلی کم پیش میومد که این کارو اونم با چندش واسش انجام بده ولی حالا با لذت داشت این کارو واسه پارسا انجام می داد .. بی اندازه کیف می کرد ...
پارسا هم در حالی که کیرش توی دهن پروین قرار داشت و تا اون جایی که می تونست همگام با حرکت لبای مادرش کیرشو هم کمی حرکت می داد دستشو از روی کس مادرش بر نداشته بود و حالا چند بند از چند انگشتشو هم فرو کرده بود توی کس . .. همین باعث می شد که مادرش با لذت و حرص و شدت بیشتری کیر پارسا رو ساکش بزنه . دست خودش نبود ... .
پسر حس کرد که دیگه طاقتش طاق شده نمی تونه جلوی خودشو بگیره ...
-اوووووووووففففف ..ماااااااماااااااااان .. داره میاد . داره می ریزه .. داره خالی میشه ... پروین سرشو به آرومی تکون می داد و با لبخندی که چهره شو بشاش تر نشون می داد می خواست به پارسا بگه که بذار بیاد .. آبتو خالی کن توی دهنم . همه شو تا قطره آخر می خورم . کاری که تا حالا واسه پدرت انجام ندادم . با لذت هم آب کیرت رو می خورم .. ..
پروین کمی خودشو بالا کشید . جفت دستاشو پشت سر پارسا قرار داد طوری که کیرش بیشتر به حلقش بچسبه و یه وقتی نخواد که اونو بکشه بیرون ...
-آخخخخخخخ پروین جون داره می ریزه ... پسر حس می کرد که تا به حال از هیچ کس کردنی , خالی کردن آبی توی کس تا به این حد لذت نبرده که داره آب کیرشو توی دهن مادرش خالی می کنه ...
دو طرف لپ های داغ و نرم مادرش از درون و طرز ساک زدنش به گونه ای بود که پارسا حس می کرد تمام شیره و لذت وجودش داره توی دهن مادرش خالی میشه .. و پروین هم با عشق و لذت و اشتها میک زدنشو ادامه می داد و تا می تونست آب کیر پسرشو می کشید و می بلعید .. یه نیم نگاهی هم به چهره و چشای خمار پار سا داشت و لذت می برد از این که اون داره این جوری لذت می بره . با این که پارسا تا می تونست توی دهن مادرش خالی کرده بود ولی شوق و التهابش برای فرو کردن کیر توی کس مادرپروینش به اندازه ای بود که کیرشو تا حدود زیادی شق و استوار نگه داشته بود .
مادر تمام منی های خالی شده پسرشو خورده بود . با لذتی که نمی دونست چه جوری وصفش کنه و پسر هم احساس آرامش و سبکی می کرد ..
نگاهشونو به هم دوخته بودند .. لباشون رو لبای هم قرار گرفت و پارسا کیرشو گذاشت سر کس پروین ...
و حالا این پروین بود که در رویای هماغوشی کسش با کیر پارسا چشاشو خمار کرده بود .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
زن حس کرد که یه تیکه آتیش روی کسش قرار گرفته . دوست داشت اون انگشتا رو بیشتر توی کسش حس کنه .
پارسا لباشو رو نوک تیز سینه مادرش گذاشت و شروع کرد به مکیدن اون . پروین حس می کرد که شور و حال ابتدای جوانی داره به سمتش بر می گرده ... واکنشی جز سکوت نمی تونست نشون بده ..
و پارسا هم موقعیت رو به صورتی می دید که حس کرده بود اونم فعلا ساکت بمونه و عمل کنه بهتره ..
شورت مادرشو یه دستی کمی پایین تر آورد ... و این بار کف دستشو انداخت روی کس .. و به نرمی چنگش می گرفت ..
-آههههههههه ... نههههههههه ... نههههههههه ...
و این نخستین کلامی بود که پس از دقایقی سکوت از زبان مادر حشری جاری شده بود ...
پارسا مادرشو روی تخت کاملا خوابوند و شورتشو تا آخر از پاش در آورد .. کس درشت و سفید و بشقابی مانند اون طوری نبود که با کیر کلفت و درازش همخونی نداشته باشه .. اون به خوبی می تونست از عهده این کس بر بیاد . .. رو سر مادرش قرار گرفت و جلوی چشای خمارش شورتشو کشید پایین .. دستای پروین به سمت کیر پسرش رفت . با این که پارسا دوست داشت زود تر قال قضیه رو بکنه و کیرشو بکنه توی کس مادرش ولی از اون جایی که خودشم کیف می کرد از خورده شدن کیرش و از طرفی هم می خواست گربه رو دم حجله بکشه و شایدم مادرش از ساک زدن کیر لذت می برد اجازه داد که پروین کیرشو با یه دست بگیره اونو بفرسته سمت دهن خودش ..
اولش زن کمی می لرزید ولی یواش یواش عادت کرد . می دونست که برای لذت بردن و به آرامش رسیدن باید خیلی از تا بو ها رو شکست . اون دیگه خسته شده بود از ناراحتی خیال و افکار پریشان و بی توجهی های شوهرش و این که به اون و ارضا شدنش اهمیت نمی داد . پروین از ساک زدن کیر شوهرش پرویز لذت نمی برد و خیلی کم پیش میومد که این کارو اونم با چندش واسش انجام بده ولی حالا با لذت داشت این کارو واسه پارسا انجام می داد .. بی اندازه کیف می کرد ...
پارسا هم در حالی که کیرش توی دهن پروین قرار داشت و تا اون جایی که می تونست همگام با حرکت لبای مادرش کیرشو هم کمی حرکت می داد دستشو از روی کس مادرش بر نداشته بود و حالا چند بند از چند انگشتشو هم فرو کرده بود توی کس . .. همین باعث می شد که مادرش با لذت و حرص و شدت بیشتری کیر پارسا رو ساکش بزنه . دست خودش نبود ... .
پسر حس کرد که دیگه طاقتش طاق شده نمی تونه جلوی خودشو بگیره ...
-اوووووووووففففف ..ماااااااماااااااااان .. داره میاد . داره می ریزه .. داره خالی میشه ... پروین سرشو به آرومی تکون می داد و با لبخندی که چهره شو بشاش تر نشون می داد می خواست به پارسا بگه که بذار بیاد .. آبتو خالی کن توی دهنم . همه شو تا قطره آخر می خورم . کاری که تا حالا واسه پدرت انجام ندادم . با لذت هم آب کیرت رو می خورم .. ..
پروین کمی خودشو بالا کشید . جفت دستاشو پشت سر پارسا قرار داد طوری که کیرش بیشتر به حلقش بچسبه و یه وقتی نخواد که اونو بکشه بیرون ...
-آخخخخخخخ پروین جون داره می ریزه ... پسر حس می کرد که تا به حال از هیچ کس کردنی , خالی کردن آبی توی کس تا به این حد لذت نبرده که داره آب کیرشو توی دهن مادرش خالی می کنه ...
دو طرف لپ های داغ و نرم مادرش از درون و طرز ساک زدنش به گونه ای بود که پارسا حس می کرد تمام شیره و لذت وجودش داره توی دهن مادرش خالی میشه .. و پروین هم با عشق و لذت و اشتها میک زدنشو ادامه می داد و تا می تونست آب کیر پسرشو می کشید و می بلعید .. یه نیم نگاهی هم به چهره و چشای خمار پار سا داشت و لذت می برد از این که اون داره این جوری لذت می بره . با این که پارسا تا می تونست توی دهن مادرش خالی کرده بود ولی شوق و التهابش برای فرو کردن کیر توی کس مادرپروینش به اندازه ای بود که کیرشو تا حدود زیادی شق و استوار نگه داشته بود .
مادر تمام منی های خالی شده پسرشو خورده بود . با لذتی که نمی دونست چه جوری وصفش کنه و پسر هم احساس آرامش و سبکی می کرد ..
نگاهشونو به هم دوخته بودند .. لباشون رو لبای هم قرار گرفت و پارسا کیرشو گذاشت سر کس پروین ...
و حالا این پروین بود که در رویای هماغوشی کسش با کیر پارسا چشاشو خمار کرده بود .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر