ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادرفداکار13


ببینم کتی جون حالا اگه دوست داری می تونی بری یه خورده با امیر صحبت کنی من خیلی نگرانشم اون هم تازگیها خیلی تو خط داستان وفیلم و از این جور چیزاست -ببینم المیرا نکنه یه وقتی این داستانهای امیر سکسی دراونم اثر کرده باشه و یه وقتی هوس کنه با من سکس داشته باشه .. -این چه حرفیه می زنی تو . مگر این که خودت دلت بخواد -قاطی کردی المیرا دیگه نشنوم از این چیزا بگی ها توخودت حالا واجب تری که امیر بیاد باهات طرف بشه -ای کلک حالا کتی جون راستشو بگو اومدیم و امیرم خودشو بهت چسبوند یا تورو به خودش چسبوند تو اون وقت رضایت میدی باهاش باشی ؟/؟ صورت عمه جوون امیر سرخ شده بود نمی دونست چی جواب بده . -نمی دونم چی بگم منم اگه راضی باشم ازتو که مادرشی بعیده که این حرفاروبشنوم -وای امیر اگه این حرفارو می شنید نمی دونی چه حالی می کرد -المیرا حرفای ترسناکی می زنی ها -حرفای ترسناک یا هوسناک .-پاشم برم ببینم برادرزاده چیکار می کنه . ازدست تو یکی دیگه دارم دیوونه میشم . امیر که پشت در حرفای اونارو به خوبی می شنید جلدی رفت به اتاقش ومنتظرعمه کتی موند . هیجان یه سکس تازه با یه فرد تازه .. روتختش دراز کشیده بود که کتی اومد کنارش نشست . هنوزم مثل بچگیهاش خیلی راحت باهاش کنار میومد یعنی عمه بابرادرزاده اش وامیر هم که خیلی دوستش داشت . این بار پسر با یه دید دیگه ای به کتی می نگریست . به صورتش ,  به سینه های بیرون زده از بلوز و سوتین صورتیش . به موهایی که دوطرف صورتشو پوشونده بود .  کتی دستشو گذاشت روسر امیر وگفت چطوری عزیزم واسه خودت مردی شدی ! وقتی کتی روی امیر خم شد موهای افشون اون روی صورت امیر پخش شد . کتی می خواست یه بوسه کوتاه از لبای امیر ورداره ولی پسره شیطون که تا حالا دو تن از فامیلاشو گاییده بود وجسورتر شده بود دستشو گذاشت پشت سر عمه اشو ولبای اونو محکم به لباش چسبوند . چشاشو بسته بود . کتی هم همینطور . زن یاد اولین بوسه بین خودش و شوهرش افتاده بود به همین گرمی و حرارت و هیجان بود و با همین تپش قلب پرحرارت . سینه های کتی درتماس باسینه های امیر قرار گرفته بودند . عمه یادش رفته بود اصلا واسه چی اومده سر وقت برادرزاده اشو چی می خواد بهش بگه . یه خورده که امیر اونو بیشتر به طرف خودش کشید بر جستگی کیررو روی پاهاش به خوبی حس می کرد . اون معنای این تیزی رومی دونست . هر وقت کیر شوهرش این جوری می شد تا اونو نمی گایید ول کنش نبود . یکی دوبار سعی کرد خودشوکنار بکشه ولی حس کرد قدرت کندن خودشو نداره . به همون اندازه که هیجان زده بود ترس برش داشته بود نمی دونست چیکار کنه . می ترسید اگه امیر بخواد پیشرفت کنه اون چه کاری می تونه انجام بده -امیر دیگه خوبه حالا من که دوست دخترت نیستم -ولی بیشتر از دوست دخترم دوستت دارم . چون تو واسم همه چیزی درکم می کنی خیلی باحال ودوست داشتنی هستی . این بوسه شیرین خیلی بهم چسبید . -چی واست داشت امیر -یه دنیا راز و عشق وحال . اینو گفت این بار دستشو دور کمر عمه کتی حلقه زد و اونو که سست سست شده بود انداخت رو خودش و دوباره یه بوسه گرم و طولانی رو شروع کرد و این بار دستاشو اززیر بلوز کتی رسوند به کمر لخت زن حشری . سوتینشو باز کرد و سینه های عمه ناز شو که بعد از رفتن شوهرش دوباره  می رفت تا همون حالت ایستادگی اوایل جوونی روپیداکنه گرفت تو دستاش -نهههههه امیر جون نههههه نکن . این کارو نکن بسه از این جلوتر نرو -نه بس نیست بیشتر بیشتر میخوام میخوام .. تو هم می خوای ببین چقدر داغ کردی عمه .. از موقعی که شوهرت رفته همش غصه می خوری من دلم نمیاد ناراحتی تو رو ببینم تو که خودت می دونی چقدر دوستت دارم . کمر زنو مورد نوازشهای خودش قرار داده بود دستاشو دراز کرد و اونو رسوند به دامن کتی . دامنو داد بالا حالا تو دو تا کف دستاشو گذاشته بود رو کون اون و محکم و باشدت هر چه تمام تر چنگشون می گرفت . در اتاق نیمه باز بود و المیرا خیلی راحت همه چی رومی دید . دوباره هیجان زده شده بود . یه تیکه لوله پلاستیکی آبو که حدود بیست سانت می شد گذاشته بود توی شورتش و اونو رو کوسش می کشید و یه چشش هم به اون دونفر بود که نکنه عمه کتی  متوجهش شه هرچند درواقع این المیرا بود که اون دونفرو با هم جورکرده بود ولی هنوز یه پرده ای بین اون و خواهر شوهرش وجود داشت . از اون طرف امیر با دو تا کف دستاش افتاد به جون کوس و کون عمه اش یه دستشو اززیر شورت روی کوسش قرار داده بود و دست دیگه شو ازپشت و از درز وسط کونش به طرف کوس هدایت می کرد طوری که دو تا دستای امیر در دوجهت مخالف ودرمرکز کوس به هم می خوردند و اواین کارو طوری به سرعت و با دقت و قرینه و هماهنگی خاصی انجام می داد که کتی نمی تونست جلو ناله هاشو بگیره . گاه چند تا انگشت امیر با هم می رفتند تو کوس کتی هرچند تنظیم حرکت به صورتی بود که سر انگشتای میانی دو تا دستاش توی کوس کتی می خوردند به هم و این لذت عمه خوشگلشو زیاد تر می کرد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

دلفین گفت...

عالیه

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین جان ..موفق باشی ..ایرانی

جيبر گفت...

كارت درسته خيلي جالبه (راستي ايشاالله تيممون امروزبتونه سرفرازمون كنه )به اميدپيروزي

ایرانی گفت...

انشاءالله امروز برنده میشیم جیبر نازنین ..هرچند که امساله رو هرچقدر بدویم نمی رسیم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر