ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سدهای شکسته 12

صبح دوروز بعد من توی خونه سیما جونم بودم . یه خونه سه طبقه بزرگ نزدیکای میدون پونک بود . اولش فکر می کردم چند واحد آپارتمانه ولی ظاهرا پنج تا بچه داشتن هم یه خونه بزرگ می طلبید و شاید سه واحد آپارتمانو به این صورت در آورده بودن . بگذریم .. خوشگل خانم همون طبقه اول بود . اولش خواستم مثل متجددها باهاش دست بدم ولی بعدش مثل نیمچه مومنها سرشو بوسیدم و از این کار منم خیلی خوشش اومد . مات و مبهوت بهم نگاه می کرد -خدای من امروز دیگه صددرصد عین شاهین شدی . شاهین اسم شوهر مرحومش بود . یه مشت جزوه و مطلب پزشکی تحویلش داده ازش خواستم که جمله بندیهاشو برام ردیف کنه . بقیه مدتو نشسته و از حال و گذشته گفتیم . ضمن تعریف از شوهر مرحومی که ندیده بودمش گفتم که اگه شوهرت زنده بود یه خورده دلخور می شد که چرا این قدر خودتو عذاب دادی و از خودت گذشتی چون اون واقعا عاشقت بوده و خوشی تو رو می خواسته اما تو به این خواسته اش اهمیت ندادی . اگه زبونم لال جای شما دو تا عوض می شد دوست داشتی عشق تو این قدر سختی بکشه ؟/؟جوونی خودتو از دست دادی . احترام به جای خود عشق سر جای خود ولی زندگی ادامه داره آدما یک نیازایی دارن که اگه تامین نشه ضربه روحی و جسمی بزرگی بهشون وارد میشه . تو از جوونیت لذت نبردی به خدا گناه کردی . فکر کن خوب فکر کن تو واسه بچه هات مایه گذاشتی آخرش چی شد ؟/؟به گفته خودت پسرات معلوم نیس چیکار می کنن دخترتم جایی شوهر کرده که همش باید بوی گند تریاک شوهرشو بشنوه . فکر نمی کنی بهشون ظلم کردی ؟/؟اگه یه مرد خوب بالا سرشون بود این طور می شدن ؟/؟این اون چیزیه که شوهرت می خواست ؟/؟شاهین دوست داشت بچه هاش بدبخت شن ؟/؟-آخه یه ناپدری می تونست چیکار کنه ؟/؟-همه ناپدریها که بد نیستن بعضی ها هم از پدر بالاترن . خیلی غریزه ها رو دردرون خودت کشتی . به بچه هات ظلم کردی که چی بشه .. ساکت مونده بود و حرفی نمی زد . خیلی درش تاثیر گذاشته بود . سرشو که بالا آورد توی چشاش نگاه کردم . هر چی تو دلم بود به چشام منتقلش کرده بودم -حالا دیگه خیلی دیر شده کی یک زن مسنو می خواد . تازه از منم گذشته نمی تونم اون شور و هیجانی رو که می تونستم ده بیست سال پیش داشته باشم ,داشته باشم -کی همچه چیزی رو گفته . تو خیلی خوشگلی خانمی با نزاکتی متین و موقری دوست داشتنی هستی .-اصلا چرا از این حرفا می زنیم . کمی خجالت زده و عصبانی شده بود با من تند بر خورد می کرد .-باشه چهار پنج روز دیگه خودم باهات تماس می گیرم ونوشته هارو بهت میدم .-اگه وقت و حوصله اشو نداری نمیخواد خودم یه جوری ردیفش می کنم . یه کپی و دست نوشته دیگه از اینا دارم بیخود وقت شما رو نمی گیرم . من هم مثلا خودمو ناراحت نشون داده و انگار که به من بر خورده و باهاش کتابی صحبت می کردم . خودمو خیلی گرفته و بغض آلودکرده و قبل از خداحافظی بهش گفتم که شاید دیگه باهاش تماس نگیرم و ازش به خاطر فضولی و دخالت در زندگیش عذر خواهی کرده و صحنه رو ترک کردم . این بهترین کاری بود که می تونستم انجام بدم یا زنگی زنگ یا رومی روم . با محافظه کاری دیگه نمی شد کاری کرد نمی دونم چرا احساس می کردم می تونم موفق شم . هنوز بیست و چهار ساعت نشده زنگ پشت زنگ . صدای زنگ موبایل پدرمو در آورد آخر بیصدایش کردم . می خواستم حسابی آتیشش بزنم . آخرش مجبور شد بهم پیام بده . از دستم خیلی دلخوری . دیروز باهات برخورد بدی داشتم . نمی خواستم ناراحتت کنم . تو خیلی خوبی دست زمونه منو این جوری بار آورده . تحقیقتو ردیف کردم اگه دوست داری بیا و ازم بگیرش . اگه هم نمی خوای خودت میدونی . فقط منو ببخش اگه رنجوندمت .. سوار زانتیای مشکی خودم که بابام به مناسبت قبولی در دانشگاه واسم کادو گرفته بود شده و به تیر رفتم طرف پونک . راه زیادی نبود . ده دقیقه ای خودمو رسوندم . در خونه رو که از بالا واسم باز کرد . ولی وقتی که در ورودی واحد یا طبقه خودشو باز کرد انگار که هر دو در هال و حال رو واسم باز کرده . چقدر خوشگل چقدر خواستنی !خیلی زیبا . روسری که سرش نبود . آرایش نیمه غلیظی رو صورتش انجام داده بود که خیلی بهش میومد . سینه هاش معلوم نبود ولی بر جستگیهاش از داخل سوتین می خواست پیر هنشو پاره کنه . لباسش که به تنش چسبیده بود . پیرهنش یکسره تا نزدیک زانوش بود و جوراب هم که نداشت . کیرم بد جوری گردش به چپ کرده بود این بار دل و جرات بیشتری پیدا کرده گونه راستشو که با روژسرخ کرده بوسیدم . خیلی تازه و با طراوت بود . وقتی به من پشت کرد ومنم به دنبال اون رفتم داخل فوری دستمو گذاشتم داخل شلوار و کیرمو از دنده 2 رسوندم به خلاص تا آبروریزی نشه ولی همین که چشام خورد به کون باد کرده سیما جون که از پشت پیرهن چسبون گوجه ای رنگ هر دو تا قاچش جدا جدا مشخص بود دوباره کیرم رفت سر جای قبلی و من بازم میزونش کردم . حتی از سی ساله ها هم کم سن تر نشون می داد . خیلی تو دل برو شده بود . یعنی واقعا پنج شکم زاییده ؟/؟این که اصلا شکم نداره . کون بیرون زده و شکم تو رفته . این اون چیزیه که بیشتر مردا دوست دارن . عطر ملایم و هوس انگیزی به  خود زده بود که شهناز و شهین هم تا به حال خودشونو تا به این حد خوشبو نکرده بودن . به آشپز خانه رفت و با یک سینی و دولیوان شربت آلبالو بر گشت . لحظاتی بعد روی مبلی چرمی و کنار هم نشسته بودیم . بیچاره .. وقتشو گرفته بودم تا این تحقیقات قلابی رو واسم منظم کنه . داشت واسم تو ضیح می داد . موهای افشون سرش که نه بلند بود و نه کوتاه بینی منو قلقلک می داد موهای سیاه و اتو کشیده اشو بو کرده و یک نفس عمیق و آه بلند کشیدم دیگه وقتش شده بود که این سد آهنینو که به یک سد سنگی لق تبدیل شده بود بشکنم . وضعیت نشستنمون طوری بود که دست راستمو گذاشتم روی شونه های راستش . کف دستم روبازوی لختش قرار داشت . اعتراضی نکرد و به توضیحاتش ادامه داد . با همون دست راستم اونو لحظه به لحظه به طرف خودم نزدیک تر کرده سرشو رو شونه راستم قرار دادم . دستم داخل موهاش بودو پشت سرشو می مالید . سرشو بالا آوردم . خجالت می کشید به من نگاه کنه .. چشاش از مظلومیت و معصومیت می گفت و از نیاز بیست ساله اش . لبامو به لبای سرخش نزدیک کرده و اولین بوسه طولانی ما اولین بوسه لب  به لب و شیرین تر از عسل ما بود .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

10 نظرات:

ناشناس گفت...

آقا قوق العاده است . درست مثل فیلم های سکسی کلاسیک می مونه . دستت درست .
مهرذاذ

ناشناس گفت...

عالی بود من برای اولین باره که نظر میدم

ایرانی گفت...

از مهرداد گلم و آشنای تازه واردم بی نهایت ممنونم .امیدوارم که با همراهی همدلی و همکاری شما خوبان بیش تر و بهتر از گذشته در خدمتتان باشم ..ایرانی

matin گفت...

اقا مرسی خیلی زیباست

ایرانی گفت...

متین جان سلام !آخر هفته خوبی داشته باشی ..ایرانی

انسان سکسی گفت...

دستت درد نکنه معرکه است حرف نداره

ایرانی گفت...

انسان سکسی عزیزم ممنونم از نظر و توجه ات ..تندرست باشی ..ایرانی

امیرسکسی گفت...

با تشکر از همه نظر دهندگان عزیز.از این که حتی با نوشتن یک جمله حمایت و توجه خود را نشان می دهید سپاسگزارم .امیدوارم که با عنایت بیشتر شما با دلگرمی بیشتری در خدمت شما باشیم .منتظر نظر های بعدی و پیامهای گرمتان هستم .دوستدار شما ..امیر

siavash گفت...

امير و ايراني عزيز،سلام.
واقعا مرسي.دست خوش با اين داستاناي قشنگتون.اين بهترين سايت داستان سكسيه كه تا الان ديدم.

ایرانی گفت...

سیاوش جان نظر لطفته که همچین عقیده ای در مورد این سایت داری .این از بر کات وجود امیر و زیر سازیهای اونه که این ساختمون رو تا این حد محکم درست کرده .یه درختی پر بار با ریشه و تنی ای قوی که من افتخار می کنم یکی از شاخه های اونم و به وجود خوانندگان خوبی چون شما می بالم .امیر این فرصتو به من داد که آثارمو در این جا منتشر کنم زمانی که کمتر سایتی به نوشته هام توجهی می کردند یا تقریبا توجهی نداشتند .اون یک مربی بزرگ یک همراه و یک استاد و انسان خوبه .امیر جان !بقیه منتظرتن .من خودم میدونم که هر موقع بتونی مثل سابق فعال میشی ولی چه کنم که خیلی ها دوستت دارن .همگی شاد و لب خندان باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر