ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شوخی یا جدی 8

بابا حال کن حال کن حال کن با کون من حال کن !بکن توش بکن توش !بکش بیرون !-عزیزم گلوریا می دونی بابا چقدر عاشق این کونته ؟/؟-پدر جونم بگو تو عاشق کجام که نیستی که تو خاطرم بمونه که دفعه دیگه کاری کنم که تو عاشق اونجامم بشی . بازم که با زبونت داری منو اسیر خودت می کنی ؟/؟-مگه تو اسیرم نیستی ؟/؟-دختر تو دیگه کی هستی -هر کی هستم فعلا که زیر سایه تو و کیرتم . من اسیرتم زندونیتم . هر کاری دوست داری با من بکن جاااااااااان . کیییییییرررررررکییییییرررررر تو کوننننننننمه بابا پارررررررره پاررررررررررم کن . نذار کونم از زیر کیرت درره . بچسب بهش با دو تا دستاش نگهدار نذار فرار کنه .-کجا میخواد بره گلوری جونم مگه آهو خوشگله من می تونه از دست شیر بابا درره .-اوخ قربون بابای شیرم برم اگه ازدست شیر بابا دررم از دست کیر بابا نمی تونم . روی کاناپه سکس می کردیم . سرم اون طرف کاناپه رو به بیرون قرار داشت و پدر هم رو من سوار بود . پشت به اون بودم و صورت  قشنگشو نمی دیدم مگر این که نیمرخ می کردم تا یه ذره بتونم حال و هواشو اون حالتای هیجانیشو ببینم . دستامو به کناره های مبل فشرده بودم و چشامم بسته بود . دخترم ! بابات خیلی داغ و آتیشی شده -اگه این طور فکر می کنی پس آتشفشون مذابتو بریز تو کون ذوب شده من . تازه داشت از این حالت چسبندگی تماس و اصطکاک کیر بابا با کونم خوشم میومد که حس کردم کیر بابا مث یه ماهی داره تو کونم می پره و بعدشم پر شده از آب هوس پدر جونم . بابا با چند تا آخ مردونه آب کیرشو ریخت تو کونم و خواستم از جام بلند شم برم واسش غذا بیارم که دیدم یه ضربه ای به من وارد شد که نزدیک بود کله معلق شم و از روی کاناپه بیفتم زمین . پس از چند ثانیه که پنجه هامو محکم رو کاناپه کشیده بودم که نیفتم متوجه شدم که پدر کیرشو پس از این که از کونم بیرون کشیده یک ضرب گذاشته تو کوسم اونم تا ته . جالبم اینجا بود که انگاری همون شقی و سفتی اولیه رو هم داشت .-پدر تو گرسنه اته کونتو که کردی . باید غذا بخوری استراحت بکنی من دل ندارم تو ناراحت و کوفته بری سر کار . چی شد که تصمیم گرفتی کوسمو بکنی ؟/؟-یعنی پس از این همه سال هنوز نمی خوام دختر کوچولومو بشناسم و بدونم خواسته هاش چیه ؟/؟فکر کردی من نفهمیدم که چقدر دوست د اری سکس دسته جمعی داشته باشیم ؟/؟فکر کردی من کوس خیستو می بینم و بی اعتنا رد میشم ؟/؟فکر کردی از نگات نخوندم که کوست چقدر هوس کیر داره ؟/؟بخور دخترم بگیر دخترم . سیر سیر کیر باباتو بخور تا یه موقع دنبال حرام نری . من دختر خودمو خبلی خوب و پاک و سر به زیر و سر به راه تربیت کردم -آه بابا بابا چقدر خوب منو درک می کنی . اگه تورو نداشتم دیوونه می شدم کوسسسسسسسم نیازززززززداشت کییییییییررررررررتو می خواست . هوس تو رو داشت . تمنای تو رو داشت . بابابابادوستت دارم . کاش تو شوهرم بودی ,میدونی من چی میخوام . با تمام وجودم از گاییده شدن لذت می بردم . آره پدر می دونست من چی میخوام . خواسته های منو درک می کرد . کیرشو یه بار سبک کرده بود و راحت منو می کرد . دوست داشتم تا ارگاسمم منو بکنه ولم نکنه .-بابابابا-جااااااان چی میخوای . دوست داری تا اونجایی که سبک بشی بکنمت ؟/؟-آره آره بازم فکر منو خوندی -همین جوری به همین حالت منو بکنی ارضا میشم . سهیل جون دو تا قاچای کونمو محکم تو دستش تگه داشته بود و می دونستم از چنگ و چونگ گرفتنش کلی داره حال می کنه لای کونمو بازکرده و کیرشو با هوس داغ خودش و با سرعت زیاد می کرد تو کوسم و درش می آورد -بابا چی داری می بینی ؟/؟چه حسی داری -گلوریا تو نمی دونی ؟/؟-چرا بابا می خوام تو هم از هوست بگی ,از عشقت بگی ,از خواسته و نیازت بگی . دوستت دارم بابا -من الان دارم کونتو می بینم . هم سوراخ کونت توی چشممه هم کوس . کیر من میره تو سوراخ کوست میاد بیرون . یه حالتای حلقوی درست میشه که منو به اوج هوس می رسونه . از این باور که این منم که دارم تو رو ارضا می کنم یه احساس نشاط عجیبی دارم . یه حس غرور . یه اعتماد بنفس . حس می کنم یه قدرت خاصی دارم که تونستم دختر جوون خودمو راضی کنم . همه این حسارو تو در من به وجود آوردی -شخص من ؟/؟-در درجه اول شخصیت تو بعد ... -بعد چی بابا بگو دیگه . دیگه که هنوز نباید مثل روز اول خجالت بکشی -بعد کوس ناب تو, کون تپل و قشنگ و سینه های آبدارت -بگو بابا بگو دارم می سوزم . بزن کیرتو بگو چی می بینی روکیرت چی نشسته -تب هوس من داغی کوس تو . هوس کوس تو -آههههه آههههه بکن بکن . جری شده بودم . بابا منو می کرد و منم کونمو همراه با حرکت رو به جلوش به طرف عقب می فرستادم تا با اصطکاک و لذت بیشتری همراه باشه .-بابابابا من دارم می میرم . دلم تند می زنه وتنم می لرزه . حال کن باهام . بهم حال بده . بگو دوستم داری .بگو بگو عاشق کوسمی . بگو قدر منو کوس منو تن و بدن منو می دونی . بگو که جوجومو می خوری, بگو بابا . دیگه بی حرکت شده بودم و خودمو به کیر بابایی سپرده بودم . بذار هر کاری که دوست داره و هر جوری که دوست داره منو بکنه . اونم سنگ تموم گذاشته بود تا منو به ارگاسم برسونه . سینه هامو تو دستاش می فشرد و سینه و شکمشو به کمرم چسبونده بود و داغی و تب هوسمو زیاد تر می کرد .-یه خورده دیگه . ولم نکن سرعتو کم نکن . سینه هامو داشته باش . داره می ریزه . اوخ اوخ بابایی شومبولتو بخورم . کیرتو بخورم . آوردی آوردی بابای خوشگل من آبمو آوردی .. چند تا ضربه دیگه به کوسم زد و ساکت شد -بابا اگه دوست داری خالی کن . اگه حس می کنی ضعیف میشی صرفه جویی کن واسه امشب -مگه امشب چه خبره -اگه دوست داشته باشی و خسته نباشی و رضایت بدی امشب ما چهار تایی یه آشتی کنان مفصل داشته باشیم .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

4 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی عزیزم سلام وخسته نباشی.با اینکه این داستان کمی طولانی شده ولی به لطف استفاده از تنوع توهر قسمت خواننده(ازجمله خودم)به شدت مشتاق خوندن قسمت بعدیه!پس ادامه بده که مشتاقیم

matin گفت...

واقعا که داستان زیبای هست خیلی حال میکنم با این طور داستان

ایرانی گفت...

از متین عزیز و آشنای گرامی ام به خاطر پیام گرمشون ممنونم .....شاد و سر بلند باشید ..ایرانی

مرتضی گفت...

ممنون...

 

ابزار وبمستر