ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سدهای شکسته 13

قسمت سینه هاشو لاک و مهر کرده بود . سخت بود دستمو از بالا بذارم توش . از پایینم اگه می خواستم رد شم باید اول از سر زمین کوس رد می شدم و تر جیح می دادم حمله رو از زیر شروع کنم . جزوه ها رو از دستش گرفته به گوشه ای پرت کردم و دستمو از دامنه پیرهن قر مزش گذاشتم تو . پس از چند دقیقه تازه به حرف اومده بود .-شهرام جون تورو خدا نهههههه . نمیخخخخخوام گناه کنم تا همین جا بسه -عشق من خیلی جوون و خوشگل شدی . قشنگ بودی و خوشگل تر شدی . حالا گناه که کم و زیادش زیاد فرقی نداره . دلمو نشکن می دونی که چقدر دوستت دارم و منتظر این لحظه بودم . شورتشو تا زانو پایین کشیدم دستمو گذاشتم روی کوسش صاف صاف بود . مثل کوهی که داره برف آب می کنه کوسشم شده بود مثل رود روان . چند تا انگشتمو فرستادم داخل و با کف دستم روشو مالیدم -شهرامممم نه . اووووففف شهراممم لخخخختم کن . لخخخخخخختم کن زودباش . خودتم لخت شو . بیست ساله کیییییرررررررنخوردم -درست به اندازه سن من -زود باش منو لخت کن . بغلم کن به همه جام دسسسسست بکککککشششش -چیه حالا که عقل و احساست فرمان صادر کرد دیگه تحمل نداری ؟/؟چه طور تونستی بیست سال صبر کنی ؟/؟-همون سالی که خدا شاهینو ازم گرفت تو رو به دنیا آورد . در واقع تا امروز تو رو واسم نگه داشت و منو هم واست حفظ کرد . دوستت دارم شهرام . فکر می کنم دوباره جووون شدم دوباره متولد شدم . خودمو لخت کردم . پیرهنشو در آوردم . دیگه به رنگ و مدل شورت و سوتین هم دقت نکرده و هر دو تا رو انداختم وسط هال . یه جوری با هوس پرتش کردم که سیما جونم خیلی لذت برد . نمی دونم چطور شد که هر دو تامون ولو شدیم رو قالی وسط پذیرایی . تشنه تازه از کویر در اومده به آب زلال رسیده کیرتیز و کلفت شده منو دو دستی گرفت و گذاشت تو دهنش . منم با دستام سرشو بیشتر طرف کیرم فشار می دادم . از هوس و خوشحالی و هیجان دستپاچه شده نمی دونس باید چیکار کنه . رو زمین خوابوندمش . پاهاشو گذاشتم روی شونه هام و لبمو رو کوسش . لیس زدنو شروع کردم -آهههههه عزیززززم وایییییییی . دارم می میرم کوسسسسسم کوسسسسسموکبابش کردی -کوسسسست خیلی کوچولوست قربون کوس کباب برم . نمک اتومات که داره و خوشمزه هم که هس . خیلی کوچولو و نازه . فکرشو نمی کردم سیما جون . با گفتن این حرفا که الکی هم نبود هوسشو زیاد تر کرده بودم .-آخه من همه بچه هامو با سزارین به دنیا آوردم .تازه بیست ساله که به کسی تقدیمش نکردم .-پس باعث افتخار منه که منو قابل دونستی و به من اعتماد کردی . قول میدم خوب نگهش دارم . مردش باشم . گردن کسی رو که بخواد بهت نظر بد داشته باشه خرد می کنم . اینو گفته و به لیسیدن و مکیدنم ادامه دادم .-وووووویییییی ووییییییی چیکککککارشششششش کردی سوخخخخخختم . آه .. آه آههههههه قربون زبونت . ادامه بده ادامه بده . خودشو به این طرف و اون طرف می زد . فریاد هاش گوش فلکو کر کرده بود .-جوووووووون جووووووون طلسمو بالاخره شکوندی . بیست سال بود کمرم سنگین بود و خبر نداشتم اووووووخخ فکرشو نمی کردم این قدر زود ار گاسم شم . منو طاقباز رو زمین خوابوند و رو کیرم سوار شد . واسم تلمبه می زد . بد جوری حریص و وحشی شده بود . انگار نه انگار همین چند دقیقه پیش ارضا شده . در بر گشت کیرم از کوسش لکه های سفید روی کیر محصول کوسشو می دیدم که از بیست سال ریاضت سیما جون می گفت .-عزیزم نمی ذارم دیگه سختی بکشی .-آره شاید قسمت این بود که زیر کیر تو بیام -فعلا که روی کیرمی .. هر دو با هم خندیدیم و اون به کارش ادامه می داد . منم سینه هاشو با دستام می فشردم و به چپ و راست می گردوندم . انگار تن و بدنی دست نخورده داشت ومن که ازش دل بکن نبودم یه بار دیگه به شونه هام چنگ انداخت و پس از چند فریاد و جیغ و داد شدید ساکت شده تمام تنش که به تنم چسبیده بود می لرزید . حالا من مونده بودم که چیکار کنم . جامونو عوض کرده من اومدم رو و سیما رفت زیر . کیرمو بیرون کشیده و گفتم اشکال نداره رو سینه هات بمالم و خالی کنم ؟/؟-عزیزم دوست نداری بریزی تو کوسم ؟/؟کوسسسسم تشنه تشنه هس . بیست ساله آب نخورده اون وقت تو میخوای اسراف و حرومش کنی ؟/؟-آخه اگه بچه دار بشی ؟/؟-بریز داخل خیالت نباشه -تا به من نگی چی شده نمی ریزم -حالا که این طور شد بهت میگم تا با آرامش اعصاب آب کیرتو بریزی تو کوس بی حیای من . سر بچه پنجم سر لوله رحممو بستم . حامله بشو نیستم اگرم این مسئله نبود بعد از بیست سال و دو سه روز قبل از پریود کجا بود بار دار شم ؟/؟کارتو بکن . ضربات رفت و بر گشتی خودمو شروع کردم کوسش هنوز خیس بود و لکه های سفید شبیه منی که بر گشت هوس کوس و درون سیما بود همچنان رو کیرم می نشست -عزیزم خوشگلم .. ناز خاتون من .. نذاشت به حرفام ادامه بدم -معطل چی هستی داری از کنیزت اجازه می گیری ؟/؟من دیگه طاقت ندارم . مگه حال و روز کوسمو نمی بینی .؟/؟دیگه دعوتنامه کتبی برات بفرستم ؟/؟روش خوابیده لباشو قفل کرده و در حال بوسیدن لب و مالیدن نرمه های گوشاش به کیر زنی خود ادامه داده و در یکی از این ضربه ها که احساس کردم حداکثر ریزشو می تونستم داشته باشم به ندای کوس سیما لبیک گفتم . وقتی داشتم آبمو می ریختم چشام از هوس باز و بسته می شد و مردمک چشای سیما جون می گشت . چند دقیقه ای روی مبل نشستیم و اون سرشو گذاشت رو سینه هام و برام درددل می کرد -عزیزم پشیمون نیستی که ؟/؟-نه شهرام جون واسه چی ؟/؟احساس سبکی و آرامش می کنم . نیاز داشتم . دیگه فکر نمی کنم گوشه گیر باشم . از اون حالت نیمه افسردگی دارم خارج میشم -سیما من خیلی حسودم تو رو واسه خودم میخوام . فکر نکن عشق من هوسه  .اگه بخوای به من خیانت کنی همین الان بگو -ازت دلخور شدم . تو منو این طور شناختی ؟/؟من بیست سال به یه مرده وفادار بودم که با حرفای تو از خواب بیدار شدم تو به من امید دادی . روح و جسمم با تمام وجود متعلق به توست . تازه جوون و خوش تیپ و با کلاس هم که هستی من میام بهت خیانت کنم ؟/؟نکنه خصلت خودتو داری به رخم می کشی ؟/؟فکر می کنی من تحملشو دارم که تو رو با یکی دیگه ببینم ؟/؟سیما بی اختیار گریه رو شروع کرده بود بغلش کرده اشکاشو با زبونم پاک کرده و ازش معذرت خواستم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

5 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز
مثل تمام داستانهات اینم جلب بود فقط خیلی کوتاه بود تا میای بری تو بحر داستان تموم میشه با این حال ما که طلب کارت نیستیم داداش همینم که مینویسی لطف میکنی دوست دارم
راستی ما که به امیر هر چی ایمیل میدیم و میگیم بیا قبول نمیکنه شما رازیش کن برگرده هردوتون و دوست داریم امید

ایرانی گفت...

سلام به دوست خوب آشنام یعنی امید جان .دوروز دیگه ثابت میشه که یه خورده عجله کردی .اولا این داستان هنوز تموم نشده و ثانیا خود همین سکس در قسمت سیزدهم به پایان نرسیده و با شور و حال و هیجان بیشتری در قسمت چهاردهم ادامه پیدا می کنه .در مورد امیر دوست داشتنی باید بگم همان گونه که خودش بار ها و بار ها عنوان کرده و منم به دفعات به عرض دوستان عزیزم رسوندم و در همین زیر نویس ها و رونویس ها هم مدارکش موجوده به خاطر یه سری مشکلات زندگی و کاری امیر فرصت زیادی نداره تا ما بیشتر بتونیم از وجود و افکار و آثار و اندیشه هاش استفاده کنیم .اون جایی نرفته که بر گرده .همین جا با ماست .پیش شما .همان طور که اون در دلهای تک تک شما جای داره شما هم واسش عزیزین و تو دلش جا دارین .با همه مشکلاتی که من در جریان هستم در همین اندازه هم که به یاد ماست و گاه پیام و نظر میده و مدیریت و مسئولیت و کنترل و انتشار نطرات بر عهده اونه و یک بر رسی اجمالی بر کار های من و سایت داره خودش کلیه .بیایید دعا کنیم که این مشکلات زود تر بر طرف شده تا بتونه بیشتر در جمع ما باشه .از محبتی که به من و امیر دارید سپاسگزارم .فقط یه خورده منو بیشتر تحمل کنین تا با جنبش و کولاک دوباره امیر وضع مثل سابق شه .موفق باشید ..ایرانی

matin گفت...

خیلی زیباست مرسی عالی

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز داستانات توپ توپه د
داستانای سکس خانوادگی رو بیشترش کن خیلی بیشتر مخصوصان با مامان و خاله

ایرانی گفت...

متین جون آشنای گلم ممنونم از پیامتون .حتما بازم داستان خانوادگی خواهم نوشت .حالا من خودم توش موندم .یکی میگه همش خانوادگی میذاری یکی میگه همش متفرقه میذاری .در هرحال تو که خودت خوب می دونی چقدر همه شما رو دوست دارم. باید یه کاری کنم که نه سیخ بسوزه نه کباب .خرم و شاد باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر