ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن ذلیل مرد ذلیل 3

مخم تاب آورده بود . دیگه واسه این جا نداشت که به خاطر این خیانت بخوام سرو صدا کنم . اصلا دیگه غیرت و ناموس پرستی واسم مفهومی نداشت . راستش واسه لحظه اول ناراحت شدم . ولی وقتی که یادم اومد من اصلا زن نگرفتم بلکه این زنه که منو گرفته دیگه تونستم خودمو قانع کنم که باید با این موضوع کنار بیام . به به !چی می دیدم ! ارباب من شده بود نوکر و قدرت خان هم شده بود ارباب و قدرت خودشو روی همسرم پیاده می کرد . چنین است رسم سرای درشت گهی پشت به زین و گهی زین به پشت . نمی دونم چرا دوست داشتم قدرت تا می تونه زنمو لت و پار کنه و دق و دلی منو سرش خالی کنه . حالا این قلاده به گردن ساغر بسته شده بود و اون مثل یه سگ داشت رو زمین راه می رفت . هر چند قدم معشوقه همسرم یه لگدی به کونش می زد و اونم مث یه خری که بهش لگد بزنن مثل فرفره می رفت به طرف گاییدنگاه . قدرت با قدرت هر چه تمامتر زنمو مثل یه وزنه هالتر اززمین بلندکرد و پرتش کرد رو تخت . موهای سرشو تو دستش جمع کرد و با آخرین زورش اونو می کشید -آییییییییی قدرت قدرت منو کشتی . تو که می دونی من در مقابل کیرت تسلیمم توکه می دونی من برده توام با برده ات مهربون باش . داشتم صحنه رو می دیدم . دوست داشتم ساغر همچین درب و داغون شه که دیگه نتونه تا مدتها کاری به کارم داشته باشه . قلاده گردن ساغرو کشید طوری که کمر و گردنش اومد عقب . هردوشون قبل از شروع برنامه کاملا لخت لخت شده بودند . بکن و ارباب همسرم دستشو گذاشت لاپای ساغر و انگشتاشو توکوس و کون همسر نامردم فرو کرد . ساغر جیغ کشید -وایییییی ارباب من آقای من رئیس جان ,مالک وجودم رحم داشته باش . خدایگان با بندگان خود مهربانند . من اسیر توام کنیز توام . با من مدارا کن . تن ناقابل من در اختیار وجود گرانمایه شماست -ساکت کنیزک گستاخ . دخالت در کارهای ارباب بی پاسخ نمی ماند . داشتم فکرمی کردم که اینا راستی راستی دارن سکس می کنن یا این که دارن نمایشنامه بازی می کنن . حرکات اونا منو به یاد فیلمای رومی یا نمایشنامه های شکسپیر مینداخت . در هر حال کاری به کوس شرات اونا نداشتم فقط دوست داشتم زنم پاره پاره شه و دلم خنک شه . وقتی قدرت قلاده رو به همراه گردن ساغر به عقب کشید زبونش از حلقش زده بود بیرون وواسه یه لحظه حس کردم زنم مرده و دیگه نفس نمی کشه . البته اگه می مرد که خیلی خوشحال می شدم ولی قاتل اگه فرار می کرد جنازه کثیف زنم رو دستم باد می کرد حتما فکر می کردن من اونو کشتم . بیشتر واسه این ترسیده بودم . کیرشو یک آن فرو کرد تو کوس ساغر طوری که اونو چند متر پروند به طرف جلو . همین شوک باعث شد که قلاده شل شه ونفسش برگرده دوباره اونو به طرف خودش کشید و این بار کیرشو فرو کرد تو کون ساغر . سوراخ کونش خشک بود و تنگ . ولی قدرت با بیرحمی فشارش می داد تا این که کیرشم فرستاد تو کون ساغر .. بازم چند قدمی تمام تنش رو به جلو حرکت کرد ولی ضربه قبلی محکم تر بود . کیرشو کشید بیرون واین بار قلاده رو بیرحمانه تر از دفعات قبل به طرف خودش کشید . صدای ساغر دیگه در نمیومد . این بار دیگه باید تارهای صوتیشو پاره کرده یاشه . اگرم پاره نکرده باشه این کیری که الان می خواست بره تو دهنش این کارو می کرد . ساغر داغون شده بود واسه این که از این حالت خشن نجات پیدا کنه با ایما و اشاره به قدرت می فهموند که زودتر کیرشو بفرسته تو دهنش . با این که عیال جلادم خودش دهنشو باز کرده بود ولی ظاهرا این ارباب جون ما با خشونت بیشتر حال می کرد طوری که بالا و پایین لبهای باز شده ساغرو گرفت و به دو طرف کشید . منتظر بودم که لبها و حاشیه های لب و دهن زنم جر بخوره و یه خونریزی خوشگل راه بیفته ولی ارباب به کارش وارد بود قبل از این که لبشو پاره کنه کیرشو فرو کرد تو دهن ساغر طوری هم فرو کرده بود که انگار دوست داره از نافش در بیاره . ساغر چشاش گرد شده بود . داشت از حدقه در میومد . سرفه اش گرفته بود من بی اختیار می خندیدم . هر کاری می خواستم بکنم که جلوی خوشحالی خودمو بگیرم نمی تونستم . آخه می دونستم اگه زنم منو در همچه حالتی ببینه بعدا دق دلیشو سر من خالی می کنه . با خودم می گفتم اوهو اوهو بخور میکش بزن . تو کیر می خواستی تو تنوع می خواستی . تو منو اذیت می کنی . می خواستی حال کنی ؟/؟چه مفت خودتو فروختی ساغر . حالا کیر همسایه غازه ؟/؟درازه ؟/؟کوفتت می گرفت به من یکی از این حالا بدی ؟/؟حالا بکش بکش . ببین که یه من ماست چقدر روغن داره . خدا جای حق نشسته . می دونه چه طور انتقام منو ازت بگیره . دست بالای دست بسیار است .  اون همه قدرت همه پوف و پوف شده بود و از اون همه هارت و پورت دیگه خبری نبود . قدرت سر ساغرو میون دستاش گرفت و در حالی که کیرشو تا ته فرو کرده بود تو دهن همسرم محکم سر عیالو به کیر و لاپاش فشار می داد تازه داشت صداش در میومد -آخ آخ آخ جان همه جارو بخور می دونم خیلی تشنه اته . بخور حالشو ببر ویتامین داره . قوت می گیری بهتر و بیشتر می تونی حال بدی . کنیز من اگه بخوای اخم کنی و با من خوب تا نکنی مجبورم خشن بشم و دیگه این جور بهت محبت نمی کنم . تو دلم خوشحال شده بودم اوخ جون اوخ جون کیف کردم . خوار عیالمو گاییده بود و تازه می گفت که دارم بهت محبت می کنم . اگه محبت اینه پس خشونت چیه . زنم داشت زیر کیر و دست و پای قدرت تلف می شد ولی هنوز از کرکری خوندن برامن دست نمی کشید . در یکی از این صحنه ها که متوجه لبخند و خوشحالی من شده بود از همون فاصله چند متری واسم یه خط و نشون کشید ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

کامران گفت...

ایرانی جان سلام
این داستانت که واقعا عالیه و جای هیچ گله ای نداره

فقط در مورد داستان زبون دراز به نظرم حد خشنونت و انتقام یک مقدار از حالت اروتیک خارج شده و وارد خشونت جنایی شده به عنوان مثال کوبیدن سربه دیوار و ... به نظرم خشونت و گرفتن انتقام بهتره با سکس تحقیر امیز همراه باشه

موفق باشی

ایرانی گفت...

کامران جان سپاسگزارم از تفسیر و بررسی موشکافانه و علمی ات .در هر حال قهرمان داستان هم گاهی وقتا دوست داره اونجوری که دلش می خواد دق دلیشو خالی کنه هر چند در داستان زبون دراز مجتبی و خواهرزنش مرجان بعدا با هم جیک می شن .شادباشی ..ایرانی

matin گفت...

مرسی داستان زیبایی هست

 

ابزار وبمستر