ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 36

یک لحظه لبامو از لبای قاسم جدا کرده گفتم نه . نه .. نه سوخخخختتتتم . خواهش می کنم . زودتر سبکم کنین . من دیگه قلبم داره وای می ایسته . میون اونا طوری گیر کرده بودم که فقط می تونستم یه خورده از کیر قاسمو که هر وقت داخل کون محجوب عقب نشینی می کرد ببینم . اگه می خواستم خودمو جلو بکشم که دور سوراخ دوستمو کشیده شدن پوست و حلقه اشو ببینم نظم کلی رو بهم می زدم و اونوقت لبامو که مثل زالو به لبای قاسم چسبونده بودم باید جدا می کردم . از اون زیر هم این محجوبه خانم ول کن نبود -بکنین اووووخخخخ کوسسسسم کوووووننننم . کوس و کون زن آخوندو بکنین . بگایین . بکنین . زن شیخ به این راحتی گیر نمیاد . من تو دلم گفتم خواهر! جنده مث تو زیاد پیدا میشه حالا تو از هر دو طرف آدم مهمی هستی اون دیگه از شانس این برادراس . ایشاءالله که تو جهنم با هم محشور میشین . کمی خودمو خم کرده و قاسم هم مجبور شد با من پایین تر بیاد که همین طور در حال بوسیدنم باشه . حتی از تماس ریشاش هم با صورتم لذت می بردم . وقتی چند سانتیمتر خودمو پایین کشیدم هم می تونستم کون و کمر محجوبه رو بمالم و هم سینه هامو دیگه به کمر زن جنده آخوند مالیده و لذتمو به درجه اعلا برسونم . فکر کنم همه مون یه جورایی خودمو نو سبک می کردیم که به بقیه فشار نیاد . این میونه وضعیت کاظم بهتر بود . ما زنها زار می زدیم که سریعتر .. سریعتر تا زودتر ار ضا شیم و تنمون درد نگیره . چون اگه یه خورده این طرف و اون طرف می کردیم دیر تر ارگاسم می شدیم . وایییییی چوچوله های من داشت تو دهن محجوبه آب می شد . انگشت کاظم هم به خوبی کارشو انجام می داد . بیچاره کاظم از دست من خسته شده بود . از بس ازش می خواستم انگشت وسطی اشو که مثل کیر داخل کوسم رفت و بر گشت می کرد هر یه دقیقه در میون خشک کنه تا بیشتر حال کنم -کاظم جون تند تر بیرون نکش . این دفعه انگشتتو در نیار ادامه بده . محجوب جون کوسمو همین جوری بلیسش . تند تر . چوچولام تو دهنت باشه . فکر کن داری یه شکلات سفتو میک می زنی و کیف می کنی . ولم نکن آهههههههه  . اومد  جووووون دیگه چشام بسته شده بود اما با این که آب کوسم از جاش تکون خورده ریخته شده بود اما حرکت انگشت و زبون کاظم و محجوبه روی کوسم ادامه داشت . فقط اتوماتیک وار از قاسم کنده شده بودم . در همین حال محجوبه یهو جیغی کشید و زبونش دیگه رو کوس من حرکتی نداشت . لرزش بدنشو احساس می کردم . می خواست به نوعی در بره تا اوج شهوتشو کنترل کنه . اونم آبش اومده بود و ما نمی ذاشتیم در ره . کیر ها بودن تو سوراخاش و منم با این که در عالم خلسه بودم محکم به بدنش فشار می آوردم .-بچه ها آبتونو بریزین تو سوراخش دیگه تحمل نداره . یه موقع قلبش بی حرکت میشه اون وقت جواب آخونده رو نمی تونین بدین . دوتایی باهم پس از چند ضربه محکم و پی در پی و سریع آب کیرشونو یک دفعه توی سوراخهای کوس و کون محجوبه ریخته و منم قبل از این که کیرشونو بکشن بیرون سریع خودمو به پشت محجوبه رسونده و مثل یک گاوداری که منتظر دوشیده شدن شیر گاوش باشه و یا مثل تشنه ای که سرشو بگیره زیر شیر آب  سرمو پس از بیرون کشیده شدن کیرها فوری گذاشتم زیر کون محجوبه و ازش خواهش کردم که با این که کمرش درد گرفته چند لحظه ای رو این جوری بمونه . مرداهم واسه این که یه حالی کرده باشن و زن شیخه بیکار نشینه رفتن جلوشو دو تا کیرو به زور چپوندن تو دهن محجوبه که این جوری از هر کدوم چند سانت بیشتر نرفت داخل . که بعدش هر کدومشون مجبور شدن نوبتی کیرشونو بکنن تو دهن زنه و تتمه آبشونو نثار وجود خانوم خوشگله کوس گشاد کنن . از اون طرف این محجوبه و کوس و کونش این قدر بخیل بودن که این خانوم مث یه کویر بیشتر آب کیرو داخل شکم و مقعدش حل کرده فقط به اندازه پنج شش قطره اشو برام پس فرستاد که راستش زیاد تشنگی امو رفع نکرد و به امید سرویس بعدی نشستم ولی خیلی خوب ار گاسم شده بودم . حالاکه دیگه یه خورده بیکار شده و مشغول استراحت شدیم چشم چرونی رو شروع کردیم . زری و سامان انگار که توی این عالم نبودند و یا طوری بودن که مثل این که تنها آدمای رو زمینن . می گفتند و می خندیدند و مدام حالت عوض می کردند -قربون هیکلت برم زری جون . کاش زودتر بهم معرفی می شدی . دلم نمیاد حالا حالا ها ولت کنم . زوده باید بیشتر بگامت -میام عزیزم بیشتر میام این جا مامان اینا هر وقت خونه نیستن میگم بیای پیشم . منم دیگه نمی تونم از کیرت دل بکنم . زری به شکم و کون به هوا روی زمین دراز کشید و از سامان خواست که روش دراز بکشه و قمبل کونشو به طرفش کرفته و ازش خواست که کیرو فرو کنه تو کوسش .-بکن منو بازززززم کیر میخوام .سااااماااان تلمبه بزن .-مگه این لاستیکه که من بادش بزنم .. سامان از پشت شونه هاشو گرفت کیرشم فرو کرد توی کوس زری و با هر ضربه تا ته و مماس با بیضه کیرشو داخل می کرد -عزیزم دستمو از رو شونه هات بگیرم بذارم روی کونت ؟/؟-نه همین خوبه شونه هامو محکم با دستات داشته باش . با هر ضربه خودتو بالا بکش دوباره برو پایین . بازم کیرو بفرست تا ته بره . تند تر اگه بزنی دیگه نزدیکه . زری انگار خوابش برده بود . یه چیزایی می گفت که فکر نمی کنم خودشم می فهمید چه برسه به من که یه چند متری باهاش فاصله داشتم . فقط سامان که سوار برش بود فهمید که کی تونسته زری رو ارضاش کنه . اون وقت از همون طرف هم خودشو خالی کرد و شیر آبشو به طرف کوس زری باز کرد و به همون حالت روی کون و کمرش دراز کشید . ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

ناشناس گفت...

مثل همیشه ایرانی جان داستان زیبایی بود.ممنونم که این داستان رو باجزئیاتی بیان میکنی که آدم احساس میکنه همون جا وسط اون جمعه!!!شور و حرارت داستانت همیشگیه.ممنونم(نادر)

ایرانی گفت...

نادر جان ممنونم از حسن نظرت .هدف من رضایت شما و سایر عزیزان است .همه شما را با سلیقه های گوناگونتان دوست می دارم .پاینده باشی نادر گلم !ایرانی

matin گفت...

خیلی طولانی شده مرسی

ایرانی گفت...

احوال آقا متین .چطوری ؟/؟فکر نمی کنم این داستان به سال 91 برسه .صبر کنی احتمالا اسفند امسال تموم میشه .نصفه شب خوش ..ایرانی

ایرانی گفت...

احوال آقا متین .چطوری ؟/؟فکر نکنم این داستان به سال 91 برسه .احتمالا اسفند امسال تموم میشه .چیزی نمونده .نصفه شب خوش ..ایرانی

ایرانی گفت...

احوال آقا متین .چطوری ؟/؟فکر نکنم این داستان به سال 91 برسه .احتمالا اسفند امسال تموم میشه .چیزی نمونده .نصفه شب خوش ..ایرانی

 

ابزار وبمستر