ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شوخی یا جدی ؟ 9

مگه پدر جرات داشت با حرف و عقیده ام مخالفت کنه ؟/؟تحریم کوس و کونش می کردم .  آره بابام شده بود یک دختر ذلیل به تمام معنا ولی من خیلی احترامشو داشتم و بهش می رسیدم . چند دقیقه ای رو تو بغل هم خوابیدیم و رفت سر کار . ازش خواستم که زود بر گرده که امشب کلی بر نامه داریم . از اون طرف هم یه تماس گرفتم با خونه متاهلی خودم که مامان گوشی رو گرفت . ازش تقاضا کردم که شب شامو به اتفاق همایون بیاد این جا بر نامه آشتی کنان  خودمونو یه جور مخصوصی جشن بگیریم . مامان از خوشحالی در پوست نمی گنجید . از بس هیجان زده بود دلش طاقت نمی گرفت . خیلی زود اومد بهم سر زد.  می خواست تو آشپزی واسه شام امشب بهم کمک کنه . خیلی به خودش رسیده بود . مامان آشپزیش خوب بود . من هر چی می دونستم از اون یاد گرفته بودم . خیلی زود همه چی رو ردیف کردیم . هردوما هیجان زده بودیم . از این که دو تا کیر میخواد بره تو کوس و کون ما . اوخ چه حالی میده . داشتم تو ذهنم مجسم می کردم که دارم با مامان دعوا میفتم که دو کیره اولو باید من بخورم و مامان میگه نه من بزرگترم و حق تقدم با مادرته . منم اونوقت به روش میارم که خیانت اولو تو کردی و حق حرف زدن نداری آخ که این هیجان داشت منو می کشت . اصلا در این گونه سکسای تو هم فکر کنم زنا بیشتر حال کنن . دوتا مرد یهو میان طرفشون دوتایی باهاش ور میرن . از تمام انرژی خودشون استفاده می کنن . به کوس و کون و سینه های اونا دست می زنن . و اونا یعنی زنا رو حشری حشری می کنن . زنا هم عشق می کنن از این که در آن واحد به دو تا مرد کیف میدن . مامان دیگه اون حیای سابقو نداشت . مثل زنای جلف با حرفای جلفش داشت خودشو واسم لوس می کرد . یه بادمجون کت و کلفت از تو آشپز خونه آورد و گفت دوست داشتی این قدری می رفت توی کوست . هر کی هیکل شوهرتو می بینه فکر می کنه کیرش انداره یه بادمجون  توپه .-دیدی مامان رفتی زرنگی کنی سرخودت کلاه رفت . هم کلاه گشاد هم کلاه تنگ . کیر بابا خیلی بهتره . ولی تا آخر عمرم تو رو مامان خیانتکار می دونم -خوبه حالا توهم حالتو کردی . کوستم حق داره تو باس جوابگو باشی . آخه تا کی می خواستی یه مدل غذا بهش بدی ؟/؟-مامان من که تازه عروسی کرده بودم -مادر جان دختر گلم گلوریای نازم الان تازه عروسا حشرشون بیشتره . صبر کن بهت میگم . چند روز دیگه اگه هوس کیر سومو نکردی ؟/؟-مگه تو هوس کردی ؟/؟-چرا که نه راستش اولش هراس داشتم خجالتم میومد . شهبال پسر همسایه رو که می شناسی -خب چه طور مگه -می دونی که تراس طبقه دوم خونه شون رو به حیاط ماست اون دفعه با یه شورت اومده بود و اون بالا وایستاده بود منم با لباس خوابم اومده بودم توحیاط . اون به کیرش دست می مالید و منم روی کوسم دست می کشیدم . وقتی بود که همایون خونه بود وگرنه می گفتم بیاد یه دستی به کوس و کونم بکشه . حالا هم که  من تو خونه خودم نیستم . مامان طوری پررو بازی در می آورد که منو به یاد جنده های حرفه ای مینداخت .-دخترم نتونستم خوب تربیتت کنم . در حقت کوتاهی کردم ولی خوشبختانه یه چشمه اشو خوب اومدی که تونستی به بابات کوس بدی . دامن و شورتشو از پاش در آورد و رو کاناپه ولو شد . بادمجونو کشید رو درزوسط کونش و بعد اونو گذاشت تو کوسش . بادمجون به اون درازی و کلفتی رفت تا ته کوس مامان . مامان حق داشت بره دنبال کیر شهبال ولی از کجا معلوم که اون کیر کلفت باشه . آدم که به ورم پشت شورت نمی تونه اطمینان کنه . ممکنه با خایه یا استیل بیضه ها باشه . با تماشای شور و حال مامان منم داشتم حالی به حالی می شدم که در همین لحظه مامان با اشاره دست منو نزد خودش فرا خوند و ازم خواست که من باد مجونه رو تو کوسش فرو کنم . هر چند ازش دیگه خوشم نمیومد ولی احترام مادر واجب بود . اینا جزو دستورای دینی ماست که باید انجامش بدیم . دستورشو انجام دادم -آهههههههه دخترم وایییییی من کیییییررررررمی خوام کیر . با این که مامان اسیر هوس شده بودو زارزار ناله و شیون می کرد معلوم نبود کی و چه جوری شورت و دامن منو در آورده عین جیب برای حرفه ای عمل کرده بود وجالب تر این که اصلا متوجه نشدم بادمجون کوس مامان چه جوری از کوس من سر در آورد.  مامان بادمجونو فرو کرده بود تو کوسم و می کشید بیرون . عجب با حال بود . هم حالت سفتی داشت هم نرمی -وووویییییی مامان مامان ادامه بده خیلی با حالی . خیلی خوب خارش کوسسسسمو می گیری .  من حالا فقط هوس کیر دارم . فقط کیر می تونه مشکل گشام باشه و گره هوسمو باز کنه . اووووووووفففففف مامان هوسسسسس دارم . این جوری نمی تونم تا آخرش برسم . دلم دلم داره می ترکه .-عزیزم گلوری من به خودت سختی نده من خوبی تو رو می خوام . اگه دوست داشته باشی کوس به کوس بمالیم . دو تا کوس که به هم می چسبه مثل این که دو تا سنگ چخماقو به هم بزنی یه جرقه ای می زنه که صاحبشو می سوزونه -مامان من حالاشم سوختم در همون وضعیت که مامان داشت به من حال می داد یه تماس بابابا گرفتم .  دیگه خیلی بی حس شده بودم -بابا کاسبی رو ولش . شب زودتر بیا خونه . من کیییییررررررررتو میخوام -عزیزم من تحملشو ندارم ببینم که شوهرت جلو چشم من داره تو رو می کنه . فقط این یادت باشه امشبه رو به خاطر گل روی تو قبول می کنم ولی بعد از تموم شدن کارمون اگه بخوای با شوهرت بری خونه ومنو با مادر عوضیت تنها بذاری رابطه پدر دختری ما بهم می خوره و تو میشی برام مث یه غریبه . تو الان هم دخترمی هم معشوقه امی هم زنمی .. بذار نازنین تو بغل همون همایونه باشه و با هم خوش باشن . منو تو با هم خوش باشیم . حالا هفته ای ماهی اگه یه بار خواستیم با هم سکس ضربدری دو به دو و از این مزخرفات داشته باشیم به خاطر تو باشه قبول می کنم . از خیر سر بادمجون به هوس افتاده بودم و پدر فکر می کرد که از صحبت با اون این جوری شدم -عزیزم گلوری من . من که همین یکی دو ساعت پیش تو رو گاییدم این قدر عاشق کیر بابایی ؟/؟.. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

داستانهای مامانی گفت...

ایرانی عزیز
ممنون از داستان های خوبت و وقتی که برای نوشتنشون میزاری.
خوب می دونم اداره وبلاگ چقدر مشکله.
راستش من ترجیح میدم یک داستان تموم بشه بعد در موردش صحبت کنم
موفق باشین دوستای خوبم

ایرانی گفت...

داستانهای مامانی گلم از این که همیشه به ما افتخار میدی و عقاید و نظرات خودتو اعلام می کنی سپاسگزارم .وجود دوستان خوبی مثل شما باعث پیشرفت کار هامون میشه .پایدار باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

سلام
مرس امیر جان ازوبلاگ واقعا خوب و با حالی که داری.
موفق باشی.
من از خیلی وقت پیش داستان های سکسی رو دنبال میکنم تو سات های مختلف.
داستان های تو یه چیز دیگه س و دستت درد نکنه.

ناشناس گفت...

سلام وخسته نباشی ایرانی جان.داستانت بسیار زیباست.من که تمام مدت ...بودم!!!این سکس خانوادگی که حالا داره ضربدری میشه بسیار به جذابیتش افزوده.میدونم کارتو بلدی پس خودمو برای هیجان بیشتر آمادده کردم.ممنونم(نادر)

ناشناس گفت...

سلام ایرانی جان
خیلی زیبا مینویسی داستانش داره جالب میشه قربون دستت سریع تر باقی شو بزار که تو کفیم اینقدر کوتاهش نکن گلم مرسی روی ماهت و میبوسم امید

ایرانی گفت...

سلام به نادروامید گل و آشنایان عزیز !ممنونم از توجه و تشویق واحساس دلگرمی که در من ایجاد می کنید .در حال حاضر دو قسمت دیگه از این داستان آماده هست که اونا هم تقریبا به همین حجمه ولی اگه تعداد انتشار به همین صورت باشه یعی می کنم قسمتهای بعدیشو طولانی تر بنویسم .چون تعداد داستانهای نیمه کاره زیاد ه واسه همین فاصله بین انتشار قسمتهای یک داستان زیاد شده .مثلا من خیلی وقته که وسوسه پیروز رو منتشر نکردم .حواسم هست .یه داستان تک قسمتی هم دارم .بالاخره همه رو منتشر می کنم .حتی از همین حالا میشه بر نامه یک هفته رو اعلام کرد .دوستتون دارم تا بتونم واسه همه تون تلاش می کنم .شاد باشید ..ایرانی

امیر سکسی گفت...

جز این که از همه شما به خاطر پیامها و نظرات گرم و دلگرم کننده اتون تشکر کنم چیز دیگه ای نمی تونم بگم .شرمنده الطاف و محبتهای شما هستم .امیدوارم شرایط طوری بشه که بتونم بیشتر در خدمت شما باشم و جواب محبتهای شما رو بهتر بدم .با این حال از سایر دوستان و باز دید کنندگان عزیز هم این انتظارو داریم که ما را از راهنماییهاو نظرات ارزشمند خود بهره مند کرده تا در کنار دوست و برادر خوبم ایرانی عزیز دامنه فعالیتهامونو گسترده تر کنیم .با سپاس از همه شما ....امیر

مرتضی گفت...

امیر و ایرانی عزیز امیدوارم همیشه موفق و سر بلند باشید.
د.ست دار همیشگی شما: "مرتضی"

matin گفت...

داستان توپ به این میگن خیلی ردیفه

 

ابزار وبمستر