ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 6

نمی دونستم واسش چیکار کنم . هر چی می خواست باباش واسش فراهم می کرد جز این که نمی تونست دنیا و زیباییهاشو ببینه . همه چی رو یه رنگ می دید . راستی اگه من جای اون بودم چه حالی می شدم . چه طور می تونستم با این وضع کنار بیام ؟/؟دوست داشتم مثل یه برادر سر یه خواهرو بذارم رو سینه هام نوازشش کنم دلداریش بدم ولی همون قدر که دستشو می گرفتم تا زمین نخوره از سرم زیادی بود . بالاخره اون شب ساکت شد و منم رفتم پایین کپه مرگمو گذاشتم . حالا مگه از ناراحتی خوابم می گرفت ؟/؟تازه رفتم بخوابم که زنگ ساعت و موبایل دو تایی به صدا در اومد که یعنی پاشو برو سر کار . یه هشت ده ساعتی از شر روضه خونیهای ندا خلاص بودم . دوست داشتم کار صبح بیشتر طول بکشه تا من یه خورده کمتر شاهد غم و غصه های ندا باشم .. ولی ظهر که می شد دلم واسش تنگ می شد واسه اون غر زدنهاش . اون همیشه یه مدل شکوه می کرد و منم یه مدل دلداریش می دادم . نمی دونم چه جوری روش می شد که مطالب عاشقونه و دنیای احساساتشو پیش یکی دیگه بیان کنه تا واسش بنویسه . من اگه بودم همچه رویی نداشتم باید از خجالت آب می شدم . من به اون یکی ندای خودم همون خیانتکاره می خواستم بگم دوستت دارم عاشقتم روم نمی شد ولی این ندا دومیه خیلی قشنگ می نوشت و بیشتر قشنگی جملاتش وقتی به دلم می نشست که اونو با یه آهنگ و حزن خاصی واسم می خوند . بعضی وقتا خیلی اذیتش می کردم . می گفتم دوباره بگو دوباره بخون متوجه نشدم . یه بار ازش می خواستم کامل مطلبو از اول تا به آخر واسم بخونه و دفعه دیگه شمرده شمرده . مثل این که هر وقت بیکار بود می نشست و احساسات بیانی خودشو حفظ می کرد .بعض وقتا می خواست دوباره بیان کنه چند تا کلمه رو جا می ذاشت و می گفت نوید دقت کن دیگه سخته آدم همونو دوباره از حفظ بگه .... بذار دلش به همین چیزا خوش باشه و خودشو تخلیه کنه . منم که دارم حقوقمو می گیرم . چیکار به این کارا دارم . فرض کن داری سر یه ساختمون عملگی می کنی . تازه موقع عملگی یه دختر خوشگل که وردستت نشسته نیست . فقط وقت و بی وقت هوس بیرون رفتن و الهام گرفتن از طبیعت به سرش می افتاد -ندا الان شبه کجا راه بیفتیم بریم -می خوام برم تا با ستاره های آسمون راز و نیاز کنم .-مگه ستاره ها تو روز روشن میرن سفر ؟/؟فرض کن تو آسمون چشای خوشگلت و تو این روز روشن هم می تونی ستاره ها رو ببینی -ولی واقعیت یه چیز دیگه ایه . من می خوام دنیا رو همون جوری که هست لمسش کنم احساسش کنم . من نمیخوام خودمو فریب بدم . می خواستم بگم این کاری که داری می کنی خودش یه نوع فریبه و گول زدن خودته ولی دلشو نمی شکوندم و همراش می رفتم . دستشو آروم داشتم و با هم تو ساحل قدم می زدیم . یکی از این روزا گیر سه تا نحسی افتادیم . همه چی دست به دست هم داده بود تا آرامش چند روزه ما بهم بریزه . نشسته بودیم لب رود خونه و به همهمه مسافرا و همشهریا گوش می دادیم به اونایی که داشتن از زیبایی های طبیعت و شهرمون استفاده می کردند . البته شهر من ,نه شهراین ندا غرغرو . یهو سر و کله ندای شماره یک پیداشد .-به !به !آقا نویدو پارسال دوست  امسال آشنا . مارو به این خانوم معرفی نمی کنی ؟/؟دوست دختر جدیدته یا باهاش ازدواج کردی ؟/؟ببینم باز جیب کی رو زدی این قدر وضعت توپ شده ؟/؟ریخت آدما رو پیدا کردی . خواستم بذارم زیر گوشش دیدم هیچی رو زن جماعت دست بلند کردن یعنی دیه دادن و چند ماه رفتن به زندان و شلاق خوردن . لال شدم گذاشتم تا چرندیات خودشو بگه .. بالاخره کاسه صبرم لبریز شده بود -برو گمشو خودم دیدمت که داری با دوست پسر جدیدت می پلکی . فقط دیگه نمی خوام ریختتو ببینم -معلومه دیگه وقتی پولتو میای واسه یکی دیگه خرج می کنی منم میرم دنبال یکی دیگه دیگه . ندای روشندل ما به حرف اومد و گفت خانوم ببخشید ایشون دوست پسر من نیستن پیش بابام دارن کار می کنن . یه خورده هم سعی کنین نزاکتو رعایت کنین -بی ادب خودتی دختره بی شعور . پدرت بهش گفته که با دخترش لاس بزنه ؟/؟ندا غرغروی باادب بدون این که من بفهمم از جاش بلند شد تا بره طرف صدا و بزنه تو صورتش ولی یه لحظه پاش سر خورد و سریع اونو به وضعیت قبل بر گردوندم ندای آشغال وقتی که فهمید این یکی ندا کوره و نمی بینه به جای عذر خواهی و احساس شرم بلند بلند داد می زد که لیاقت همین کور ها رو داری بد بخت . مگر این که خودتو به همینا بچسبونی تا تو رو نبینن و نشناسن . راهشو گرفت و رفت .-تو حالت خوبه ندا -آره اگه می خوای دنبال دوست دخترت راه بیفتی باهاش درددل و تجدید خاطره کنی من همین جا می شینم و منتظرت میشم .-من اون عفریته رو دوست ندارم . هنوز هیچی نشده داره آدمو قورت میده وای به این که اگه چیزی بین من و اون بود . ندا تو از من دلخوری ؟/؟من که گناهی ندارم . من که همه چیزو واست تعریف کردم -به من چه مربوطه تو چیکار می کنی . زندگی خودته . من و تو نسبت به هم غریبه ایم . تو داری وظیفه اتو انجام می دی حقوقتم می گیری . ندا غر زدنهاشو شروع کرده بود منم دیگه به این جور حرف زدنهاش عادت کرده بودم . حواسمو بردم جای دیگه تا اعصابم بهم نریزه . این اولین بلای آسمونی امروزیا اون روز بود که شکر خدا رفع شد . تازه غر زدنهای ندا تموم شده بود که دیدم یه جوون اتو کشیده کراواتی که دست یه دخترو گرفته تو دستاش داره میاد این طرف -نداخانوم سلام . ندا با شنیدن صداش لرزید .عینک دودیشو از چشاش برداشت . انگار این جوری می خواست اونو راحت تر ببینه . من خنگ خدا تازه چند تا جمله بین اونا رد و بدل شد تا بفهمم که این پسره همون هم نام خودمه که ندای بدبختو به امون خدا ول کرده -خوشحالم که می بینم حالت داره بهتر میشه .-آره آقا نوید همه جا رو یک رنگ می بینم . چشام هم مثل دلم شده . ظاهرا مثل باطنمه . همه یه دست تاریک . همه از تاریکی فرار می کنن .-عزیزم منو به این خانوم معرفی نمی کنی ؟/؟-ببخش فرشته جون این ندا خانوم یکی از همکلاسیهای دانشگاهی ما بوده و هست . یه مشکلی واسش پیش اومده موقتا بینایی اشو از دست داده به خواست خدا که حالش خوب شد بر می گرده . حلقه های طلایی بر انگشتان آن دو داد می زد که باید تازه از دواج کرده باشن . -نداجان این هم فرشته .. فوری پریدم وسط حرفش و یه خورده مغلطه بازی در آورده تا اونا رو از اونجا دور کنم و نذارم که به ندا بگه که این زن همسرشه . هر چند ندا می گفت که دیگه علاقه ای بهش نداره ولی مگه می تونست به این زودی خاطراتشو فراموش کنه .اون وقت به یاد نابینایی خودش میفتاد و روحیه اش کسل می شد . این بلای دومی بود که رفع شد . ندا اخم کرده بود -دختر بیا این عینکتو بذار چشت تا من دیگه اخماتوخوب نبینم -واسه چی نذاشتی این نوید حرفاشو ادامه بده -بس کن ندا چقدر میخوای خودتو عذاب بدی . باورکن اگه اون دختره که همراش بود لب باز نمی کرد هیچوقت بهت نمی گفتم که همراه نوید بوده -از بس دورویی دروغگویی -دورو ؟/؟دورو و دوروغگو همونیه که یه دختر خانوم خوب و مهربون و خوشگل و با وفایی مثل تو رو گذاشته و رفته . حالا منی که نمی خوام دلتو درد بیارم دورو شدم ؟/؟ای بشکنه این دستم که نمک نداره . دلش گرفته بود . سکوت و صورتش اینو به خوبی نشون می داد .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

8 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام دوست عزيز من به وبلاگت هر شب سر ميزنم و داستاناتو دوست دارم ولي ميشه خواهش کنم يه داستان تموم کن بعد برو سراغ يکي ديگه

ناشناس گفت...

mamnoon irani jan qesmat be qesmat dare zibatar o jazab tar misheee

Khodaiiiish kheyli khob minevisiii kheyli kheyli khob


Bazam khaste nabaashii :x

ایرانی گفت...

دوستان خوب آشنام از محبت و تشویقهاتون نهایت تشکررو دارم .من که فعلا دارم قسمت به قسمت, چاشنی داستانو زیادترش می کنم .یه خوبی که این داستانها داره و داستانهای سکسی نداره اینه که اگه سوژه این مدل داستانها مشابه هم باشه چون عشق و احساس و عاطفه در همه انسانها حداقل در اندیشه هم که شده گرایش به خوبی داره اثرش در روح و روان آدم بیشتره ولی در داستانهای سکسی مخصوصا در بعضی صحنه ها باید یه سری واژه ها و لغتها رو همش تکرار کنی که اگه مرحوم دهخدا هم زنده می بود نمی تونست مترادف دیگه ای گیر بیاره که از یکنواختی نجاتش بده .در این مورد که یه داستانو تموم کنم برم سر وقت یه داستان دیگه بد فکری نیست ولی من یه عادتی دارم که یه خورده انعطاف پذیرم بعضی وقتا یه خواننده خوبی یه در خواستی داره که حس می کنم شاید نتونم زود انجامش بدم و یا این که یادم بره و فکر کنه من به اون بی احترامی کردم ومیرم می نویسم و مشغول میشم ومنتشر می کنم یهو می بینم داستان طولانی شد و چند تا در خواست دیگه هم میاد. ولی تا این داستانها تموم نشه به غیر از داستانهای یک قسمتی داستان جدید دیگه ای نمیذارم .بیشتر این داستانها هم از تولید به مصرفند و همه شون هم اختصاصی و مربوط به این سایت هستند .شاد وشادکام باشید..ایرانی

ناشناس گفت...

tnx iraniii jan

Hamishe paydar bashiiiiiiiiii

ناشناس گفت...

dehkhoda ro khob oumadiii iraniiii =)))))

Yadam andakhti 1 sar bezanam loqat name dehkhoda :d

ایرانی گفت...

سلام به آشنای عزیزم .برقرار باشی و همیشه تندرست ..ایرانی

جاوید گفت...

ایرانی جان واقعا دستت درد نکنه عالی بود .

ایرانی گفت...

ممنونم جاوید جان .شبت خوش ..ایرانی

 

ابزار وبمستر