ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عجله کار شیطونه

من یه زن خیلی خیلی حشری هستم و اصلا نمی تونم هوسمو کنترل کنم . تو هر مهمونی و دعوتی که بریم و شب هم بخواهیم اونجا بخوابیم شبو باید کنار شوهره بخوابم . اگه نشه راضیم کرد یه فکرای بد به سرم میفته اون وقت هر مردی رو که می بینم تو ذهنم تجسم می کنم که داره منو میگاد و باهام حال می کنه و داره بهم میگه تو بهترین کوس و کون و سینه دنیارو داری . این قدر از این فکرا می کنم تا آریا شوهر 35 ساله ام که یه سال ازم بزرگتره بیاد و منو بکنه . ما فقط یه پسر 13 ساله داریم که خیلی هم سر به زیر و آرومه و خیلی هم منو که مامانش باشم دوست داره . پسر زرنگیه و درسش عالیه .اسمشم آرینه . تازگیها آریا یه خورده شل شده و زیاد نمی تونه ارضام کنه . همیشه نیمه کاره ولم می کنه و همین تاثیر منفی در من گذاشته و دوباره افکاری که نباید به سراغم بیاد میفته تو کله ام . قبلا این افکارو به این امید که پس از چند ساعت محو میشه تو کله ام راه می دادم حالا که بهش عادت کردم و مشکلم رفع نمیشه از سرمم خارج نمیشه . یواش یواش اون چیزی که ازش می ترسیدم داشت میومد سراغم . هوس یه کیر تازه رو داشتم یه کیر تازه و بی دردسر وتازگیها پسر همسایه خیلی رفته بود تو کفم . راستش یه سالی می شد که رفته بود تو نخم ولی من فقط این چند روزه رو یه توجه مخصوص بهش می کردم تا بتونم به عنوان زاپاس اونو داشته باشم . هر بار که آریا باهام سکس می کرد به جای این که حالمو بهتر کنه بدترش می کرد . چاره ای نداشتم تا این که با پوشیدن لباسای وسوسه انگیز اکثرا خودمو به پسر همسایه نشون می دادم و زیاد می رفتم دم در و سر کوچه . ظاهرا دیپلمشو گرفته بود . چون سال قبل کتاب دستش بود و لی حالا بیشتر وقتا یا صبحها همش دور و بر خونه مون می پلکید . نمی دونم جوونای امروز چقدر پررو شدن . قبلا از خانوما حساب می بردن . از خونواده اشون می ترسیدن . تو دلشون ممکن بود هزار تا خیال راجع به زن شوهر دار بکنن به این امید که دارن اونو میگان جلق بزنن ولی از این که بهشون متلکی چیزی بگن یه شرم و حیای خاصی داشتن . البته خودمونیم ما زنا هم دست کمی از اونا نداریم . شاید گاهی شیطون یه فکرایی شیطونی تو سرمون مینداخت ولی عمل کردنش کار حضرت فیل بود . مثل یک رویای شیرین و یا یه کابوس تلخ بود اما حالا از هر ده تا زنی که اراده کنن حال کنن و خیانت ,ده تاشون راحت این کارو انجام میدن و اونی که میخواد گیر ببیفته و دم به تله بده و لوبره باید گفت که دیگه خیلی خیلی کوس خله . ساعت 9 صبح بود . آرین رفته بود مدرسه و آریا هم رفته بود وسط شهر سر مغازه اش . هردوشون واسه ناهار میومدن . فقط 3 ساعت وقت داشتم . اگه امروز موفق نمی شدم باید می رفتم لخت وسط خیابون دراز می کشیدم . درو باز کردم اونجا بود . شش متر اون طرف تر وایستاده بود . قد و قامتی متوسط داشت . در عوض چهره اش داد می زد که خیلی شیطون و هوسبازه . از اونایی که می تونست منو کشته و مرده خودش بکنه . چشم و ابرو و مومشکی با صورتی جذاب . نه سبزه بود نه سفید یه چیزی وسط این دو تا . در عوض من با صورتی گرد و سفید و موهایی بلوند و باسنی برجسته و اندامی تقریبا مرد پسند و کوسی بی حیا طالبش بودم . اونم که از خیلی وقت پیش منو می خواست . راستش بعضی وقتا باید تعارفات و استخاره رو کنار گذاشت . اون باید خیلی با تجربه بوده باشه که نگاه من و خواسته منو خونده باشه . وقتی بهش گفتم اینجا چی میخوای بهم گفت تو رو . من با یه لحنی مثلا تند و نیمه تشری بهش گفتم بیا داخل ببینم چیکار می تونی بکنی . اونم با پررویی همون طوری که من دوست داشتم اومد . به همین راحتی . می دونست یه زنی که 34 سال سنشه این جور اندامشو ریخته بیرون حتما یه چیزیش میشه و یه چیزی میخواد دیگه . مرض که نداره بیاد به جوون مردم گیر بده . خب تو کوچه وایستاده بود . اذیت که نمی کرد ... بردمش به اتاق خواب خودم -بگو ببینم چیکارداری . روبروی هم قرار گرفته بودیم . دلم می خواست لباشو ببوسم . لباسمو در بیارم و بپرم تو رختخواب و خودمو تحویلش بدم تا هر کاری دوست داره بکنه . خیلی زود منو به آرزوم رسوند . او از چشای خمارم فهمید که من به دنبال یک کیر تازه نفس و خستگی ناپذیر هستم که عین گوشت کوب هاون کوس منو بکوبه . بکوبه و بکوبه و خسته نشه . هنوز لباشو به لبام نچسبونده بود که آه و ناله من شروع شد . قبل از این که دستای اونو دور کمر خودم احساس کنم این دستای من بود که دور کمر معشوقه جوانم حلقه شد .-آخخخخخخ داریوش عزیزم لختم کن .-یواش یواش . بذار من و تو اول مزه بگیریم . دوست نداری حال کنیم ؟/؟. با عشوه گفتم چرا من نرم نرم عشقبازی کردنو خیلی دوست دارم یه خورده می ترسم . لبها و گونه ها و زیر گلو و روی سینه های منو غرق بوسه کرده بود . خودم شروع کردم به در آوردن بلوز و سوتینم و اونم شورت و شلوار لی منو در آورد و این بار در یه حرکت وارو داریوش لخت شد . دستشو رسوند به جای حساسم . حساس ترین و بی شرم ترین نقطه بدنم که داشت پس از چهار ده سال زندگی مشترک با شوهرش به اون خیانت می کرد  . انگشت دستشو که از فرو کردن توی کوسم خیس شده بود می لیسید . اون خیسی کوسمو می خورد و من هوسم زیاد می شد . کیر داریوشو گذاشتم تو دهنم . خیلی کیف می کردم . لذت می بردم از این که خیلی راحت تورش کردم . حالا می تونستم این آرامشو داشته باشم که هر وقت دوست داشته باشم می تونم باهاش حال کنم . چون پسرا خیلی دوست دارن با زنایی که عبور از کوسشون آزاده حال کنن . براشون سن و سال و اختلاف سنی در درجه بعدی اهمیت قرار داره . کیر داریوش نشون می داد که چقدر تازه و سر حال و قبراق و آماده به کاره . دیوونه همچین کیر هایی بودم . دیگه حتی فیلمهای سکسی هم نمی تونست عطش منو بخوابونه . منو از پهلو بغل کرد . اسیر دستاش بودم . چقدر دوست داشتم که مرد من منو این طوری بغل کنه . آریا همش کمرش درد می گرفت ولی من بدون این که بگم و بخوام اون منو عاشقونه با دنیا و دریایی از هوس بغلم کرد و برد رو تختم گذاشت و خودشو پرت کرد رو من و کوسم وفضای کوسمو به اشغال دهنش در آورد . فقط داشت با اشتها می خوردش -داریوش چی داری می خوری . هر کی ندونه فکر می کنه خیلی گشنه اته و داری لذیذ ترین  غذای دنیارو می خوری-من یه ساله که گشنه امه . یه ساله که تو هوس تو غرقم .به کوست قسم که یه ساله از روزی که تو رو دیدم کوس نکردم -لات بازی در نیار وقتی با یه خانوم محترم داری سکس می کنی از کوسای دیگه نگو -داشتم می گفتم که چقدر واسم می ارزی .-اووووفففففف چقدر بامزه لیسم می زنی . خیلی حال می کنم . اصلا درد و سوزشم نمیاد .هیچ ,خیلی قلقلک با حالیه که داره منو حالی به حالی می کنه . هر لحظه فکر می کنم دارم می پاشونم . آب کوسسسسمو میگم .-هنوز کییییییرررررم که توی کوسسسست نرفته -مازنا اگه خیلی هوس داشته باشیم با میک زده شدن کوسسسسسمونم آبمون میاد ولی خب باید اعصابمون راحت باشه و فکرمونم مشغول نباشه -پانیذ !پانیذ خوشگل من .!زود از میک زدن جفت لباش روی کوسم رسید به لیسیدن با زبون . اینم واسه خودش یه حال و تنوعی بود . نوک سینه هامو خورد .-چه جوری دوست داری کیرتو فرو کنی توی کوسم از چه سمتی بیشتر حال می کنی -از طرف کون -قمبل کرده کونمو به طرفش گرفتم زانو هامو گذاشتم رو زمین و اونم کیرشو فرو کرد تو کوسم . خیلی با حال تر از کیر آریا بود . یه دستشو گذاشته بود روکمرم و یه دستشو رو کونم و باهام حال می کرد . خیسی شدید کوسمو احساس می کردم . بعدش من رفتم رو کیرش -از پشت سر پاهاشو نگه داشته و کونمو رو کیرش سوار کرده تند و تند کیرشو تو کوسم حرکت می دادم با پهلوهام و سینه هام بازی می کرد .-نههههههه نههههه نهههههه نزدیکه آب کوسسسسم بریزه . دوست دارم از روبرو ارگاسم شم و تو هم آبتو تو کوسسسسم خالی کنی . تازه دو روز بود که از شر پریود خلاص شده بودم . این بار طاقباز شدم و اون از روبرو گذاشت تو کوسم . پاهامو گرفت تو دستاش و کیرشو محکم به کوسم می کوبید . چه سرعت و چه فشار و چه شدتی داشت ضربات کیر کلفت و دراز این داریوش خان ما -نهههههه نهههههههه بزززززززن بززززززززززن نزدیکه -پانیذ خواهش می کنم ار ضا شو منی من داره می ریزه . کوست زود تر داره آب کیر منو میاره .-داریوش عزیزم داره می ریزه داره می ریزه داره می ریزه همین جور هوس داره قلقلکم میده . ادامه داره ولم نکن داریوش همین جور منو بکن . بزن . من تا حالا این جوری نشده بودم . می خوام طول بکشه . ادامه داشته باشه .اوخخخخخخخ فقط نیم دقیقه داره بیاد . دارم از حال میرم چه کیفی داره حالا بریز بریز بریز آب کیرتو بریز . نه تنها این طولانی ترین و کش دار ترین لذتی بود که از سکس داشتم بلکه بیشترین آب کیری که در یه وهله رفته بود تو کوسم مر بوط به همین سکس بود . داریوش رو من خوابید و در حال بوسیدن من و در آغوش گرفتنم آب کیرشو با چند جهش پی در پی ریخت تو کوسم -آخ آخ آخ جان جان پانیذ پانیذ فدای کوس تنگ و داغت برم من . آخیش خنک شدم ولی هنوز هوستو دارم یه لحظه حس کردم یکی داره از روبرو نگام می کنه . سرمو بلند کردم . نزدیک بود سکته کنم . اونم متوجه شد که دیدمش زد به چاک . پسرم آرین بود . پسر محجوب و خجالتی من . مامان قربون شرم و حیاش بره . حتی در خونه رو طوری بست و رفت که من فقط یه صدای خفیفی شنیدم . دوست داشتم بیشتر با داریوش سکس کنم ولی حالم گرفته شده بود . در این مورد چیزی به داریوش نگفتم . ار گاسم شده بودم . سبک شده بو.دم . احساس نشاط فوق العاده ای می کردم . ولی اگه ناراختی وجدان و احساس شرم از لو رفتن نزد آرین نبود این نشاط و آرامش روحی می تونست خیلی بیشتر از اینا باشه . نمی دونم آرین از کی شاهد صحنه گاییده شدن مادرش بوده . هوس من کارشو کرده بود و منو گیر داده بود . من اون روز اشتباه بزرگی کرده بودم . آرین معمولا خودش صبحونه اشو می خورد و می رفت . منم خب یه زن خانه دار بودم و اون روز که کوسمو تقدیم پسر همسایه کرده بودم یه روز تعطیل عمومی وسط هفته بود که مغازه ها باز بود و منم در جریان نبودم فکر می کردم آرین رفته مدرسه تو نگو تو اتاق خودش خواب بود و منم متوجه نشدم و هوس کیر هوش از سرم ربوده بود و اونم مارو دیده . هر چند به روی من نیاورد ولی بر خورد سردی با من داشت . باهام گرم نمی گرفت . تقریبا با من حرف نمی زد . بیشتر جوابا و عکس العملهاش به من و حرفام با یه بله یا خیر همراه بود . من نمی تونستم این وضعو تحمل کنم . دیگه دلم نمی کشید برم طرف داریوش . شرمم میومد . همش حس می کردم پسرم منو می بینه و من شرمنده اش میشم . از طرفی آریا هم نمی تونست ارضام کنه . خودمو با فیلمای سکسی ماهواره و اینترنت مشغول کرده بودم . جالب اینجا بود که زیر نویس بعضی از فیلمها و کلیپ های سکسی اینترنت عنوانش این بود که سکس مادر با پسرش و خوندن داستانهای سکسی سکس مادر با پسر و این گند کاری که بالا آوردم منو یه خورده گستاخ تر و آماده تر کرد نسبت به این مسئله که بتونم هر طوری که شده یه باجی هم به این پسر خودم بدم . یعنی یک تیر و دو نشون می زنم هم از دل آرین در میارم و هم یه کیر تضمینی دیگه واسه خودم دست و پا می کنم و اگه یه خورده قلق پسرمو بگیرم بازم می تونم به داریوش کوس بدم . بعد از ظهر ها که پسر سیزده ساله  تازه به سن بلوغ رسیده ام تو خونه بود خیلی سکسی و نیمه لخت می گشتم . لکه های روی شورت آرین نشون می داد که این اثر آب کیر و بلوغشه . واسه این که بیشتر دلشو ببرم بیش از اندازه خودمو تو دل برو و هوس انگیز می کردم که احساس مادری فرزندی تبدیل به نوعی حس معشوق و معشوقه ای بشه . خیلی کار می برد . می خواستم از داستانهای لیف و کیسه زده شدن مامان توسط پسره و بعد تحریک پسر استفاده کنم دیدم شاید اینا بیشتر همون داستان بوده باشه . مونده بودم که چیکار کنم تا این که یه روز من و آریا و آرین و پدر و مادرم و خواهر مجردم رفتیم اطراف لواسان که یه رود خونه ای داشت و جای دنجی و خوش آب و هوا . بند و بساطو پهن کرده و منقل و کبابی ردیف کردیم و ناهارو که خوردیم دسته جمعی چرت زدیم . پدر و مادر و شوهر و خواهرم طوری خواب رفته بودند که صدای خرناس بعضی هاشون اصلا نمیذاشت چشامو رو هم بذارم . منتظر بودم که آرین هم بخوابه تا بتونم یه دوری این اطراف بزنم و ببینم می تونم کسی رو پیدا کنم که دردمو در مون کنه یا نه . چشام نیمه باز بود و حواسم به پسرم . دیدم پا شد و از حاشیه رود خونه به طرف بالا رفت . منم پا شدم و دنبالش راه افتادم . واسه یه لحظه فکر کردم گمش کردم که صدای خش خشی از بوته های روبروم شنیدم . آرین کیرشو در آورده داشت جلق می زد . از اون فاصله دور چشامو تیز کرده متوجه شدم که کیرش بد نیست ولی اندازه کیر داریوش نمی شد . شاید اگه در نخستین روزهای بلوغش بهش می رسیدم می تونستم یه رشد خوبی بهش بدم . هنوز هم دیر نشده بود . جای خیلی خوبی بود که به پسرم کوس بدم  . بتونم با تقدیم خودم به اون باهاش آشتی کنم . به نوعی یک تیر و سه نشون و شایدم چهار نشون و پنج نشون بزنم . برایه لحظه تصمیم گرفتم خودمو به آرین نشون بدم و به روش بیارم که داره چه کار بدی می کنه و بعد بگم بیاد با من این کارو بکنه . دیدم نه این طوری نمیشه . شیطون فوری به دادم رسید . نمی دونم ابلیس شورت و دامنمو پایین کشید یا خودم . در هر حال رو زمین چمباتمه زده کون و کوسمو طوری به طرف آرین گرفتم که هر دو تاشو خیلی راحت ببینه . کف یه دستمو گذاشتم رو کوسمو چند تا انگشتمو فرو می کردم تو کوس و درش می آوردم . یه ناله های خفیفی هم می کردم که توجه آرینو جلب کنم . پیش خودم حساب کرده بودم که این جوون تازه بالغ شده شاید چیزی از استشهای زنها که همردیف جلق زدن مرداست ندونه و فکر کنه که من دارم کوسمو می شورم و خجالت بکشه و بره واسه همین حیا رو کنار گذاشته و همراه با مالیدن کوسم می گفتم آهههههه کیییییییررررررر می خوام . یه کیر بیاد منو بکنه . کوسسسسسسم کیییییییرررررررررر میخواد . پسرم هم کونمو می دید هم کوسمو وهم وررفتن من با خودمو و هم صدای ناله ها و طلب کیر منو می شنید . سرمو به طرف مکان آرین مایل کردم . دیدم داره منو نگاه می کنه و کیرشو میذاره داخل شلوار . صورتش سرخ شده بود .-مادر برات متاسفم . هنوز اون اخلاق فاسد خودتو ترک نکردی ؟خجالت می کشم از این که تو مادرم هستی -پسرم آدم با مادرش از این حرفا نمی زنه . من دیدم تو هم داشتی با کیرت ور می رفتی . این نیاز هر انسانیه که شهوت خودشو کنترل کنه و با هوسش کنار بیاد و مهارش کنه . عزیزم وقتی بابات نمی تونه خواسته هامو تامین کنه میگی من چیکار کنم ؟-مامان یه فکر دیگه ای بکن . این که نمیشه هر کی رو که دلت خواست بیاریش خونه و اون کار زشتو انجام بدی . رفتم جلوتر و گفتم عزیزم بیا حالا قهر نکن . رفتم اونو بوسیدم از چشاش داشت اشک میومد . خیلی احساساتی بود . نمی تونست کوس مادرشو زیر کیر یه غریبه ببینه . لباشو بوسیدم . اما این بار بر خلاف دفعات قبل فوری ولش نکردم بلکه بهش چسبیدم و با نفسهای آروم خودم صورتمو به صورتش چسبوندم . لحظه به لحظه داغ تر می شد . طوری که حس می کردم صورت منم از گرمای وجودش داره می سوزه . خیلی آروم و آهسته با صدایی پایین بهش گفتم میای یه کاری بکنیم که به دو کار بیارزه ؟-نمی دونم چی بگم خیلی از دستت دلخورم -هم تو راحت میشی عزیزم هم من . ببین این رود خونه قشنگ با آبهای جاری و زلالشو . ببین این درختا با آسمون آبی و خورشید طلایی رو! این پرنده هایی که لا به لای درختا دارن میخونن . تا دور دستا کسی نیست . کسی هم اگه بخواد بیاد از صد متری میشه صدای پا و حرفشو شنید . تازه میریم یه گوشه ای من و تو با هم سنگامونو وا می کنیم و به درد هم می رسیم . تو مشکل منو حل می کنی و من مشکل تو رو حل می کنم .-مامان یعنی ..-آره عزیزم درست فهمیدی -شرمم میاد خجالت بکش . دستمو گذاشتم لای شلوارشو کیرشو لمس کردم در جا شق شد -عزیزم پسر گلم بریم اون گوشه امنیتش بیشتره . خیلی راحت تسلیمش کردم . خوشم اومد به خودم رفته بود تعارفو کنار گذاشته بود . از آب فاصله گرفته بودیم ولی لای درختا و روی چمنا همدیگه رو بغل کرده بودیم -پسرم تو شورت و شلوارتو در بیار منم شورت و دامنمو در میارم . اگه بخواهیم کاملا لخت شیم تنمون درد می گیره . خونه که رفتیم می تونیم لخت لخت تو بغل هم هر کاری که دوست داشتیم و تا هر وقت که دلمون خواست سکس کنیم -مامان قول میدی دیگه با داریوش نباشی ؟به جون تو فقط همون یه باری بود که تو منو دیدی . اگه تو خوشحالم کنی اون جوری که من میخوام جور باباتو بکشی ,مرضم چیه که برم به داریوش کوس بدم !-باشه مامان به خاطر تو و این که خیانت نکنی و با غریبه ها سکس نکنی هر کاری می کنم . اینو دیگه کلک میومد چون به خوبی می دیدم که از هوس داره آب میشه و منو بهونه می کنه -آرین جلق که زدی آبتم ریختی ؟/؟لباشو گاز گرفت و گفت آره مامان -خوب شد حالا دیرتر داغ می کنی . کیرشو گذاشتم تو دهنم اولش سختش بود ولی بعدش دیگه داشت از حال می رفت . بیضه هاشو هم می ذاشتم تو دهنم و میکش می زدم . دوست داشتم کوسمو بخوره ولی هنوز زود بود . اول کار نباید کوسمو می دادم به دست دهنش . شاید بدش میومد وشایدم نمی دونست باهاش چه رفتاری داشته باشه . چون تجربه اشو نداشت . حتی ممکن نبود راه سوراخ کوسو بدونه . واسه همین در حرکت بعدی  پاهاشو به دو طرف و مثل یه عدد هشت باز کردم . پاهای خودمم به دوطرف باز کرده کیرشو به طرف کوسم هدایت کردم . کیرشو که شق و راست شده بود به کوسم می مالیدم -اووووووههههههههه آرین تو چطور می خوای حریف این کوس گردن افتاده سمج من بشی عزیزم . یه خورده از کیر آرین که رفت تو کوسم بیشتر خودمو به طرفش کشوندم . اون اگه می تونست جلوگیری کنه غصه ام نبود . چون خیلی قدرتمندانه و با سرعتی زیاد منو می گایید -عزیزم پسرم کیر به این خوبی داری و از من دریغ می کنی ؟!اون وقت من باید برم به داریوش پسر همسایه کوس بدم ؟اوخخخخخ کمکم کن . نذار مامان منحرف بشه . من کیرتو می خوام . بهم حال بده . آرین غیرتی شده بود . خونش به جوش اومده بود .-مامان من خودم میگامت . خودم بهت حال میدم . هیشکی جز من و بابا حق نداره بیاد طرف تو . راستی راستی موتورش عین جت کار می کرد . کیرش مثل کیرهای مصنوعی برقی که سرعتشو بذارن رو دور تند داشت کار می کرد و حس می کردم اگه فقط پنج دقیقه منو همین طور بگاد می تونه به ار گاسمم برسونه . خودمو آروم کردم . تر جیح دادم در سکوت به صدای پرندگان و شر شر آب گوش بدم و به صدای نفس نفس زدنهای پسر پر هوس و تازه بالغم که کیر هیجان زده اش منو هم به هیجان می آورد - مامان مامان قول بده فقط همین یه بار نباشه . من بازم می خوام کوستو میخوام من کونتم می خوام . خونه که رفتیم هر وقت بابا نیست باید به من کوس بدی کون بدی . فقط سکوت کرده بودم و به حرفای پر هوسش گوش می دادم . دوست نداشتم به آرین گلم آسیبی برسونم ولی موقع ار گاسم به شدت اونو کیرشو به خودم چسبوندم طوری که نتونست درره و به کیرش استراحت ثانیه ای بده و در یک داغی شدید خالی کرد تو کوسم . موقع ار گاسم من صدام در نمیومد فقط قلبم داشت در میومد ولی آرین مثل کسی که از مادرش چیزی بخواد بایه فریادی از ته دلش می گفت -اوووووفففففف مااامااااان مااااماااااان ماااااااماااااان جان کیییییییررررررم کیییییییرررررم همش دارررره تو کوسسسسست آب میشه . مامان مامان جان -جان مامان بریزش تو کوس مامان . مامان فدات شه . چند تا سوال کرده بودی تو حال خودم بودم نتونستم خوب جوابتو بدم .عزیزم من همیشه بهت کوس میدم . کونم میدم . هر چی دلت خواست میدم . فقط تو هم یادت باشه سکس با زن فقط گاییدن کوس و سوراخ کونش نیست که آبتو خالی کنی و بری پی کارت . باید کوسشو میک بزنی بلیسیش . با سینه ها و سایر نقاط بدن و اندامش ور بری -مامان من همه جاتو می خورم . سوراخ کونتم با اشتها می خورم . هر چی بگی می خورم -دیگه باهام قهر نیستی ؟/؟دوستم داری ؟/؟-آره مامان دوستت دارم دوستت دارم عاشقتم . پس بریم که دیرمون شده . از اون روز به بعد من و آرین خیلی صمیمی شدیم . با آموزشهای لازمی که به اون دادم ازش یه کوس و کون کن حرفه ای ساختم . سینه هامو خیلی با حال می خوره . نوازش کردنهاش و ماساژدادنهاش حرف نداره . بعد از ظهر ها همش تو رختخواب من و پیش من می خوابه . یه کوس خور به تمام معنا شده . تمام این کار هاش اشتهای منو باز کرده که بتونم یه سری هم به داریوش بزنم . فقط صبحها می تونستم با داریوش حال کنم . چون بعد از ظهر ها متعلق به آرین بودم . داریوش دو تا دوست دانشجو داشت که یه خونه مجردی داشتند . منتهی صبحها اکثرا خونه بودند و به من گفت اونا انتظار دارن که شریکش بشن و منو بگان . ته دلم خیلی خوشحال شدم . یه چیز متنوع در سکس می خواستم . بازم شیطان این حلال مشکلات به دادم رسید و در جا گفتم من زیاد وقت ندارم . بخوام نفری یه ساعت به همه حال بدم ناجور میشه . پس سه نفری هم زمان بیفتین روم که یه خورده صرفه جویی در وقت بشه ... بار اول که می خواستن سه تایی منو بکنن چون تجربه اولشون بود خجالت می کشیدند ولی کمکشون کردم . از خودشون خجالت می کشیدند نه از من . کار به جایی رسیده بود که یکی از دانشجوها می گفت که من تو یکی از فیلمها دیدم که دو تا کیر رفته تو یه کوس -عزیزان من . مگه من چی از اونا کمتر دارم . این چیزارو واسه من تعریف نکنین که بهم بر می خوره . کوس و کون من آماده پذیرایی همزمان از سه تا کیر شماست . ببینم شما چیکار می کنین . آمادگیشو دارین یا نه ؟/؟چند مرده حلاجین ؟/؟سه تایی ذوق زده شدند . افتادن روم . خیلی محشر شده بود . نمی دونستم چه جوری و با کی دارم حال می کنم . یه کیر می رفت تو دهنم و در می میومد و پشتش یه کیر دیگه . پاهامو باز می کردند و به نوبت کوسمو می خوردند و می گاییدند . از سه کیره بگم که اوج کار ما و لذت ما بود مخصوصا من -واییییییی بچه ها مبی بینین ؟/؟کوس بی حیای منو می بینین ؟/؟یه هواپیمای دو موتوره رفته توش و یه هواپیمای تک موتوره هم رفته تو سوراخ کون من و سه موتوره دارن منو می رسونن آسمون واییییی که چه حالی داره . چه عشق و صفایی داره -اووووففففف اونایی که کیرشون آزاد تره تند تر منو بگان . آخخخخخخ تحملش خیلی سخته . هیجان عشق و صفا . نمی تونم وصفش کنم . خیلی باحاله . مثل دیوونه های زنجیری جیغ می زدم . نعره می کشیدم . مجنون شده بودم .-شما نمی دونین نمی دونین چه حالی دارم . اصلا تصور کنین با یه کیر سه تا کوس دارین می کنین . هر کوس هم به یه اندازه لذت خاصی میده . نمی تونین فکرشو بکنین . کوس من کون من سوراخای منم همین احساسو داره . سه تا کیر تازه و با حال سه تا جوون تر گل وورگل . آخ که دارم ارضا میشم تند تر تند تر بیشتر بیشتر هووووووففففففف هوووووففففف سه تایی محکم بغلم کنین . نذارین تکون بخورم . هر سه نفرشون همین کارو انجام دادن . لذت زیاد و تمتع من از نهایت هوس طوری بود که جز فشار دادن پاهام و بدنم به تن سه تا جوون لخت کار دیگه ای از دستم بر نمیومد . ازشون خواستم کیرشون در هر سوراخی که قرار داره آبشو همونجا خالی کنن . هر سه تاشون بیحال شده بودن . داریوش :پانیذ عزیزم انگار که تازه دارم میگامت .پرویز :پانیذ خانوم واقعا معرکه ای کوس و کون و اندام و چهره ناب که داری هیچ اخلاق و رفتارتم بیسته . مهرزاد :مثل یه دوشیزه تازه ای و همیشه تازه خواهی ماند . سه تایی تقریبا با هم ریختند تو کوس و کونم . گفته بودم حداکثر یه ساعت وقت دارم ولی سه ساعت تمام زیر کیر اونا بودم . از اون به بعد دیگه همشون دوست داشتن به سبک سه نفره منو بگان . مگر آن که بنا به دلایلی غیبت می داشتند که گاهی یه نفره یا دونفره میومدن سراغم . اولویت با سکس دسته جمعی بود . آرین هم که فکر می کرد فقط اونه که به من شور و حال میده . شوهرم آریا هم که روز به روز بیحال تر می شد . حس می کردم خیلی سبک و آروم شدم . بهتر با زندگی کنار میومدم . اخلاق و رفتارم خیلی بهتر شده بود . دیگه کاری به کار شوهرم نداشتم . مراقب بودم که بار دار نشم . البته اگه می شدم مینداختم گردن آریا . برام مهم نبود که شوهرم پدر بچه ام نباشه و یه فرزند خیانتی داشته باشم . ولی دوست نداشتم که در مورد هویت پدرش بی اطلاع باشم . آزمایش هم که نمی شد داد به ریسکش نمی ارزید . این چند وقتی در شرایط سخت تصمیمهای سریع خیلی به دادم رسیده بود . نمی دونستم با چه زبونی از شیطون تشکر کنم . خیلی به دادم رسیده بود . راسته که میگن عجله کار شیطونه .. پایان. .. نویسنده .. ایرانی 

8 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام ایرانی عزیز
باز هم مثل همیشه بی نظیر و زیبا نوشتی واقعا یدونه ای مرسی دستت و پنجه شما درد نکنه از امیرمون چه خبر هنوز خیال برگشتن نداره به ایشون بگو دلمون برای سبک نوشتنش تنگ شده بیاد
پیروز و سربلند و موفق و پایدار باشید--- امید

ایرانی گفت...

امید عزیز!بااین که من با امیر گلم مرتب در تماسم ولی خودمم دلم برای نوشته هاش داستانهاش چه اونایی که خودش می نویسه و چه اونایی که انتخابش می کنه تنگ شده .در هر حال زندگیه دیگه .می بینی یکی گرفتار مشکلاتی میشه که تا مدتها فرصت کاری رو که بهش علاقه داره پیدا نمی کنه .حتی بعضی از خوانندگان ما ممکنه تا مدتها فرصت خوندن داستانهای ما رو پیدا نکنن و یا شاید بعدا یه مسائل و گرفتاریهایی واسه منم پیش بیاد .ما که امیررو خیلی دوست داریم .همین که این محیطو واسه مون فراهم آورده ازش ممنونیم و صددرصدهم اونم به فکر شماست و این که هر چه زودتر مثل سابق فعالیتشو ادامه بده و حتی با ارسال پیام و نظرات خودش نشون میده که هیچوقت شما رو فراموش نمی کنه .من که خیلی مدیونشم و دوستش دارم .امیدجان آخر هفته خوبی داشته باشی مثل هر روز دیگه زندگیت ...ایرانی

امیرسکسی گفت...

بادرودی دیگر خدمت همه عزیزان و آنانی که به من لطف داشته و با پیامهای گرمشون شرمنده ام می کنند و با تشکر از امید عزیز .همان طور که بار ها و بار ها به عرض رسانیده ام و دوست و برادر خوبم ایرانی عزیز نیز عنوان نموده به خاطر مشکلات و در گیریها و مشغله هایی که دارم مدتیست که نتوانسته ام در خدمت شما عزیزان باشم در حالی که آین آرزوی قلبی من است که همیشه پاسخگوی محبت شما عزیزان باشم .این امید و انتظار را دارم که اگر امیر را دوست می دارید آن چنان که امیر به شما ارادت دارد با نظرات گرم و پرشورتان این مجموعه را سر پا نگه داشته تا به امید خدا و پس از برطرف شدن مشکلات ,بهتر و بیشتر در خدمت شما باشم .ارادتمند شما ..امیر

ایرانی گفت...

امیرجان !دوست وبرادر وهمکار و استاد گرامی و ارجمندم !تو همیشه در قلب من وسایر دوستان جای داری .آنان هر گز تلاشها ومحبتهای تورا از یاد نخواهند برد .فراموش نخواهیم کرد که این خانه ,خانه عشق توست ویا این که این خانه عشق, خانه توست . چند صباحی سکوت تو هر گز به معنای فراموش کردن تو نیست که همه فریاد زنان سراغ تو را می گیرند .هنوز از یاد نبرده ام وهر گز فراموشم نخواهد شد که آن زمان که دیگران از بها دادن به من هراسان بوده یا در تردید بوده اند توبا مرام و معرفت خود به یاریم شتافتی برای من و نوشته هایم ارزش قائل شدی و از تجربیات خود بهره مندم نمودی .نام تو هنوز براریکه این مجموعه می درخشد آن چنان که خود می درخشی به خاطر همه فرصتهایی که در اختیار من و سایر دوستان قرار داده ای از تو سپاسگزارم .شادمان تندرست وآسوده خاطرباشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

ایرانی جان سلام بسیار زیبا بود.ممنون.امیرجان منتظرت هستیم.(نادر)

matin گفت...

خیلی داستان زیبای مرسی ایرانی عزیز

مرتضی گفت...

درود به ایرانی و امیر عزیز.
چند روزی بود نتونستم بیام اینجا و خیلی خیلی دلم واستون تنگ شده بود.فک کنم باید کلی وقت بذارم تا داستان های جدید رو بخونم.

ایرانی گفت...

داداش مرتضای عزیز درکت می کنیم .به هر حال هر کس مشکلاتی داره و من یکی به خوبی می دونم که تو هر وقت که وقت کنی فراموشمون نمی کنی .سرفراز باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر