ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 5

من و ندا وقتی از جامون بلند شدیم و من دستشو گرفتم تا به طرف ماشین هدایتش کنم یه غم خاصی رو تو چهره اش دیدم . ظاهرا دوباره داشت دچار افسردگی میشد . هر وقت همچین حالتی بهش دست می داد یا خیلی پر خاشگر می شد یا خیلی وراج .-وایسا ماشین داره میاد این قدر دستتو شل نکن -به درک که ماشین اومد بزنه منو له کنه از شر این زندگی خلاص شم -دوست نداری دیگه آفتاب زندگی رو ببینی ؟/؟-آفتاب زندگی من خیلی وقته که غروب کرده -حالا زود باش بریم اون ور خط بعدا از این حرفا بزن . از قضا اون شب جناب ناصر خان تشریف برده بودن تهرون و من باید سرپرست خانوم بچه ها می شدم . از اون شبای بیست هزار تومنی بود . از اون بالا حتی به خوبی با دوربین می شد بیشتر جا ها رو دید . هر گوشه ای از خونه یه چشمی کار گذاشته شده بود . اون موقعها تازه داشت از این چیزا مد می شد . ندا خانم طبع شعر و شاعری و نویسندگیش گل کرده بود . از من خواست که برم بالا . تازگیها یه خورده رفتار کلیش نسبت به من بهتر شده بود . به من گفته بود که دیگه این قدر تشریفاتی و مثل برده هایی که اربابشونو صدا می زنن خطابش نکنم . یعنی باهاش خودمونی باشم و ضمن این که جایگاه خودمو بدونم و حفظش کنم صداش کنم ندا . یه حسی به من می گفت که سه چهار ساعتی رو باید خر حمالی کنم . این بیست هزار تومن هم قرار نبود مفت بره تو جیبم . فاطمه خانوم و نادر مشغول تماشای تلویزیون بودند و من و ندا تو اتاقش بودیم -نوید می خواستم یه چیزی ازت بپرسم -بپرس فقط طول نکشه . من صبح باید برم سر کار -دیگه پررو نشو نوید . وقتی بهت میگم راحت باش تو دیگه نباید این قدر سوءاستفاده کنی . مگه یه سرباز تو سربازی موقع نگهبانی می گیره بخوابه که تو می خوای سر پستت بخوابی -نگهبانی که دوساعت بیشتر نیست -حالا چها رصبح به بعدو خواستس بخوابی عیبی نداره -چیه بازم داری تنبیهم می کنی ؟/؟دیگه چه خلافی ازم سرزده ؟/؟-می خواستم بپرسم اگه آب رود ولگا هر سال بخواد بریزه تو دریای مازندران چند سال طول می کشه تا این جایی رو که ما توش هستیم آب بگیره . این جا یه جایی تو مسیر پارکینگ سه هستش . با دریا هم تقریبا یک کیلومتری فاصله داره -من نمیدونم میزان بارندگی سالیانه رو باید در نظر گرفت و میزان تبخیر رو واون آبی رو که ول میدن تو دریا -نمیشه از اون دخترایی که امروز لب آب داشتن در موردش صحبت می کردن بپرسی ؟/؟یواش یواش داشتم به یه چیزایی مشکوک می شدم -خب من اونا رو از کجا گیر بیارم -من می شناسمشون از دوستام بودند . حرفایی رو که در مورد دریا و شهر می گفتند شنیدم حالا دیگه به من دروغ میگی ؟/؟من همه حرفاشونو که در مورد من بود شنیدم فکر می کردم که باهام روراستی فکر می کردم که برام ارزش قائلی . فکر می کردم می تونی درکم کنی و منو از دیدگاه یه آدم عادی ببینی -ندا من دارم میرم پایین تو اتاقم بگیرم بخوابم . من همون موقع ازت پرسیدم که آیا حرفای اونا رو شنیدی یا نه . تو هم گفتی نه . با این حساب آیا درست بود من اون بلایی رو که سرت اومده به رخت بکشم ؟/؟به روت بیارم ؟/؟اون دردهاتو واست زنده کنم ؟/؟تو همینو می خواستی ؟/؟تازه تو به من میگی دروغگو ؟/؟دروغگو خودتی . خودت . مگه من ازت نپرسیدم که آیا حرفای دخترا رو شنیدی یا نه و تو خودتم گفتی نه . پس دروغ اول رو تو گفتی . اگه واست اهمیت داشت حقیقتو می گفتی . من صلاح دونستم که با دروغ تو با مصلحت تو پیش برم . گناه کردم که خواستم به تو توجه نشون بدم ؟/؟اینه درک تو از شخصیت آدما ؟/؟تو فقط بینایی اتو از دست ندادی . تو عقلتم از دست دادی . من رفتم پایین بخوابم . بابا جونت که برگشت می تونی کاری کنی که عذرمو بخواد . فقط یه خورده به کارهات فکر کن . تو دوست داری همه مثل خودت بشن تا درکت کنن . فکر نمی کنی این جوری هم درکت می کنیم ؟/؟شب بخیر لجباز -نه حق نداری بری . از این در که رفتی بیرون حق نداری برگردی -تو منو استخدام نکردی که اخراجم کنی . می تونی ازم بدگویی کنی ولی حق اخراجمو نداری . اگه می تونی وجدانتو زیر پا بذاری برو ازم بد بگو .-نرو باهات کاردارم -من باهات کاری ندارم . ازبس حرص داشتم پنج تا طبقه رو از پله ها رفتم پایین و تا چند ساعت خوابم نبرد . همش از این می ترسیدم که وقتی باباهه برگشت ندا واسم مایه بیاد . این دختره خیلی کله خر و لجوج بود . منطق حالیش نمی شد . دست و دلم به کار نمی رفت . دوست داشتم ناصر خان زودتر برگرده و از شر این اضطراب خلاص شم . صد رحمت به ندای خائن خودم . حداقل مثل این ندای از خود راضی این قدر دیوونه نبود . ظاهرا پدر ندا دوسه شب دیگه هم قصد داشت تهرون بمونه . این دختره یه خورده گیج می زد . شب بعدش دوباره احضارم کرد . بعد از شام رفتم بالا . بازم اون غرور همیشگی اشو داشت .-چیه تو که دیگه نمی خواستی پاتو بذاری اینجا . منم در جا بهش جواب دادم تو که نمی خواستی راهم بدی . یه خورده فکر کرد و گفت دلم واست سوخت . یه لحظه یه سنگینی و فشردگی خاصی رو روی قلبم احساس کردم دلم گرفت -یه سگ ولگرد و کثیف هم این روزا از گرسنگی نمی میره که من محتاج تو باشم . باید از همون اول میدونستم که تو هم مثل ندای بی وفای من بد جنسی . توی این دنیا به عشق اون دلم خوش بود . اون یکی دیگه رو به جای من تو قلبش کاشت . از همون اول باید می دونستم که صاحبان این اسم سنگدلن و ذاتشون بده . بی مرامن .. حس کرد که دارم میرم اومد منو بگیره که نرم نمی تونست منو ببینه و افتاد زمین . نادر و مادرش اومدن این طرف -چی شده آقا نوید -هیچی به خیر گذشت -دخترم چیزیش نشده که -نه مامان من خوبم ... مادره و پسره رفتن و همین جریان باعث شد که من اونجا میخ بشم . با یه حالت سر د با هم اخت شده بودیم . اون از عشق بیوفای خودش واسم گفت . از کسی که بهش اعتماد داشته دوستش داشته و قصد ازدواج با اونو داشته -می گفت تا دم مرگ کنارت می مونم هیچوقت تنهات نمیذارم در غمها و شادیها در تلخیها و شیرینیها شریکتم . ولی وقتی اون تصادف واسم پیش اومد ولم کرد و رفت . حرفشم این بود که نمیخواد موجب ناراحتی من شه . ولم می کنه تا من راحت باشم . آدما رو باید تو سختیها شناخت . اسمشم بود نوید . اسم تو رو داشت . توچی نمیخوای از دوست دخترت بگی ؟/؟-داستان من با داستان تو فرق می کنه . من و اون یه مدت کوتاهی با هم بودیم . یه روزی اونو با یکی دیگه دیدم چیزی هم بهش نگفتم و رفتم همین . واسه همین از هر چی عشق و دوست داشتنه بدم اومد . اسمشم بود ندا. ناراحت نشو که من از این اسم خیلی بدم میاد . فکر می کنم همه نداهای دنیا بد جنسن و بی وفان -حتی من ؟/؟-در بدجنسی تو که شکی نیست . تو دل منو به درد میاری . تو تحقیرم می کنی . تو نمی دونی معنی فقر و نداری چیه . نمی خوام غمتو زیاد یا تازه کنم فقط ازت می پرسم اون موقع که این وضعو نداشتی بازم تا این حد ذاتت بد بود ؟/؟-من اون موقع دنیا رو این جوری نمی دیدم . الان همه جا واسم تاریکه -اگه دنیای دیگرانو تاریک و تباه کنی دنیای تو روشن میشه ؟/؟-من همچین قصدی ندارم . فکرکردی واسه چی دوست دارم بمیرم . وقتی بمیرم چشام خوب میشه . اون دنیا با چشام می تونم همه جا و همه چی رو ببینم . دیگه حسرت گذشته های از دست رفته امو نمی خورم . نه من نمیخوام بد باشم . بازم اشک از چشاش جاری شد . دلم واسش سوخت . هر کینه ای که نسبت بهش داشتم در یه لحظه تبدیل شد به دلسوزی . نباید تا این حد ازش انتقاد می کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

7 نظرات:

ناشناس گفت...

merc iranai jan khaste nabashii

Mamnon k zod gozashtiii

O mamnon babate zahmat hai ke baraye ma mikeshi

ایرانی گفت...

صبحت به خیر همیشه آشنای خوبم !من هم ممنونم از این که یار و همراه من و امیرعزیز بوده وفراموشمان نمی کنی .خرم و خندان باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

salam
man chad hafte ast ke daram webetoon ro dobal mikoam ta be hal dasta haye sade shekaste o zaboo deraz ro kamel khoondam be baghie ham ye nim negahi kardam dastanatoon jaleban mamnoon ye pishnehad ham daram :antor ke man didam web harrooz up mishe vase hamin age baraye har dastan haye seriali zamani ro moshakhas konid behtar mishe masaln dastane zaboon deraz roozaye 1shanbe o 3 shanbe hamintoor baghi dastana ye rooz ham bezarid vase dastan hayi ke seriali nistan kheili ali mishe

ایرانی گفت...

با سلام خدمت دوست خوب آشنام از این که محبت کردی و نظر و پیشنهاد خوب و منطقی خودتو برای ما فرستادی ممنونم .در حال حاضر نود درصد انتشارات از یه نظم خاصی پیروی می کنه .چون اکثر شبها یه داستان منتشر می کنیم به این صورت شده .داستانهای راز نگاه وسدهای شکسته هر 3زوز یک بار منتشر میشه .داستان ندای عشق یه روز درمیون یعنی هردوروز یه بار وگاهی هم هر یک روز ونیم یک بار .به غیر از این سه تا فکر می کنم 6تا داستان دنباله دار دیگه هم باشه که به نوبت و به ترتیب در رابطه باخودشون منتشر میشن .به غیر از شبهایی که نوبت راز نگاه و..باشه این ترتیب حفظ میشه .مثلا بعد از زبون دراز نوبت شوخی یا جدیه و بعد از حرف حرف بابا نوبت مامان آمپولی منه. فقط در مورداین چند تا داستانهای چند قسمتیه . درمورد داستانهای یک قسمتی که انتشارش حداقل هفته ای یه باره میره وسط این روال قرار می گیره ولی نظم اصلی رو بهم نمی زنه .اگه تعداد انتشارات زیاد تر از این بود که می شد اینارو بین روزهای هفته تقسیم کرد پیشنهاد شما که منطقی تر و اصولی و استاندارد تر بود قابل اجرا می شد .ازدقت نظر وهمراهی شما بی نهایت ممنونم .فقط یادت باشه که فراموشمون نکنی .امیدوارم که فردایی بهتر از امروز داشته باشی ..ایرانی

مرتضی گفت...

ممنون

جاوید گفت...

ایرانی جان واقعا دستت درد نکنه ممنون .

ایرانی گفت...

واقعا خسته نباشی داداش جاوید ! کامروا باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر