ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

شوخی یا جدی ؟ 7

پدر واسه ناهار اومد خونه . من واسش خورش قیمه با گوشت گوسفند درست کردم که خیلی دوست داشت . قبل از این که غذارو واسش آماده کنم از بس فتنه گری کردم و کونمو موقع راه رفتن این طرف و اون طرف گردوندم  غذا خوردن یادش رفت -بابا چیه سوپ قبل از غذا می خوای تا اشتهات باز شه ؟/؟ رفتم رو پای بابا که رو مبل نشسته بود نشستم و یه خورده خودمو واسش لوس کردم . بوی عطر موها و لباس و بدنم وسوسه اش کرده بود . بابا مثل اکثر مردا خیلی از گاییدن سوراخ کون خوشش میومد . اینو مامان بارها و بار ها در این چند وقت اخیر که از ازدواج من می گذشت واسم تعریف کرده بود . چون بعد از ازدواج جون خودش احساس صمیمیت و همدردی بیشتری با من می کرد . سفارش می کرد که تا می تونم از کون دادن خودداری کنم . دردش زیاده . زنو به ار گاسم نمی رسونه . مردارو تنبل و بد عادت می کنه . تازه وقتی کیر مردا بره تو سوراخ تنگ زنا مقاومتشون کمتر میشه و زودتر به انزال می رسن . وهمش از پدر بیچاره ام گله و ناله می کرد . وتازگیها هم بهانه آورده بود که اون داخل زخم شده و نمیتونه کون بده ... همراه با عشوه گری لبای بابا رو بوسیدم و گفتم بابا سوراخ کونم میخاره حالشو داری خارششو بگیری یه چیز قوی میخواد منم که می دونم تو قویترینی -گلوریا کور از خدا چی میخواد دو چشم بینا اگه بهم بگی شبانه روز کیرمو تو سوراخ کونت جابدم و درش نیارم حاضرم -بابایی از اون حرفا و تعارفاست . من اگه بگم این کارو می کنی ؟/؟-اگه بخوای میرم رو کوه قاف و سیمرغم واست میارم .-سهیل خوشگله من . من امروز رفتم یه وسیله از خونه ام بردارم مامان و همایونو دیدم مامان خیلی دلش واست تنگ شده بود -حرف اونارو دیگه پیش نکش . تو که می دونی من به بد دهنی عادت ندارم .-بابا جون چیکار کنیم ما که نمی تونیم ازش جدا شیم و مصلحت هم نیست .  بالاخره یه جای مسئله یه پیچیدگی خاصی داره که یک جوری باید حل شه . همایون ازم می خواست برم سر خونه و زندگیمون -یعنی من دختر ناز و خوشگلمو تنها بچه ای رو که هوامو داره دوباره بدم دست اون بی غیرت بی ناموس .نه نه ... شلوار بابا رو در آورده دستمو گذاشتم داخل شورتش . رگ خوابشو یعنی همون کیر ناز و کلفت و سرخ و سفیدشو گرفتم تو دستم . بیحالش کردم . دیگه موقعیت بهتر از این نمی شد که ازش امتیاز بگیرم . اگرم موافقت می کرد و بعدا تو دلش پشیمون می شد هیچوقت از حرف  اولیه اش بر نمی گشت . خیلی با معرفت و با مرام بود . واسه همین چیزا بود که خیلی دوستش داشتم و عاشقش بودم -بابا جونم مامان و همایون یه حرفی بهم زدند که داشتم از تعجب بال در می آوردم .اونا گفتند که ما با هم سکس چهار نفره داشته باشیم .-چی ؟/؟چی گفتی یعنی بیفتیم رو هم هرکی هرکی رو بکنه ؟/؟-من که نگفتم اونا گفتند . گفتن که خیلی حال میده و تنوع داره و زندگی ما از حالت یکنواختی در میاد وما که حالا همه از جزئیات تن و بدن هم اطلاع داریم و با کم و کیف هم آشناییم و ساده تر بگم بابا رومون نسبت به هم باز شده و این کار واسه ما شدنیه و خیلی هم کیف میده .-دخترم واسه چی به حرفای اونا گوش دادی من همچه کاری بکنم ؟/؟من دیگه کوس دادن مادرت واسم عادی شده . اگه این دفعه کیر همایونو تو کوس مادرت ببینم عین خیالم نیست ولی چه طوری می تونم دخترمو بدم دست شوهر نامرد عوضیش . نمی تونم یه کیر دیگه رو تو تن دختر نازم ببینم .-بابا جونم بابای حسودمن می دونی که تو رو از هر مرد دیگه ای تو دنیا بیشتر دوست دارم دوستت دارم می دونی که کیر تو بیشتر از کیر همایون بهم لذت میده چیکار کنم اون شوهرمه یا باید ازش جدا شم یا تا یه حدی هم که شده تمکین کنم .. حرف هم می زدم و بابا جون خودمم انگولک می کردم . چشاش گرد شده بود و می گشت -گلوریا آه نکن نکن تو چی میگی . تو دلت میخواد -نمیدونم هرچی تو بگی پدر جونی من کنیزتم تو سرورمی . تو واسم خیلی خیلی از شوهرم بالاتری . ما که غریبه نیستیم . اینم نباید فراموش کنیم که اگه این خیانت های نازنین و همایون نبود من و تو امروز تو بغل هم نبودیم و از وجود هم لذت نمی بردیم .اگه اونا نبودند و کارای کثیفشون نبود ما هم متوجه نمی شدیم که چقدر تمنای تن همو داریم . من دیگه طعم لذبذ کیرتو نمی چشیدم .-ومنم نمی فهمیدم دخترم چه کوس و کون با حالی داره -آره بابا جونم . عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد . هر کاری توش یه حکمتی هست من میگم همه  اینا رو بهتره به فال نیک بگیریم وواسه یه بار هم که شده امتحان کنیم ببینیم تا کجا می تونیم حال کنیم .-گلوریا من حریف زبونت نمیشم -ولی زبونت که حریف من میشه -دوستت دارم دختر حاضر جواب من .-وقتی که فهمیدم رضایت بابا رو جلب کردم از خوشحالی دوست داشتم خودمو کونمو تمام وجودمو واسش جر بدم -بابا لختم کن لختم کن . تو هوس داشتم می سوختم . کوسم خیس کرده بود .  بیشتر دوست داشتم سهیل جون بکنه تو کوسم ولی دلشو به کون خوش کرده بودم . شوق کون دادن هم داشتم ولی باید ملاتشو زیاد می کردم تا اونم حس کنه که من همگام با اونم . بلوز و سوتینمو خودم در آوردم و دامنو شورتو گذاشتم به عهده بابا . کونمو به طرف سر و صورت بابا گرفتم و اونم که حسابی تو نخ من بود وواسم کف کرده بود زیپ دامن منو کشید پایین و هیجان زیاد نذاشت که به کارش ادامه بده و سرشو فرو کرد لای کون من -بابا حریص من درش بیار درش بیار -دیگه صبر ندارم کی میگه عجله کار شیطونه  .صبر کار شیطونه . من می خوام تحملشو ندارم . دامنمو تا پایین پام پایین کشید و بقیه رو خودم در آوردم . کونمو همچنان چسبیده به صورتش نگاه داشته بودم . شورتمو کشید پایین . صورت داغش داشت کونمو می سوزوند . لای کونمو باز کرد . زبونشو کشیدروسوراخ کونم -آههههههه سهیل بابا باهام ور برو من خیلی خوشم میاد . خیلی هوس دارم منو بکن . انگشتاشو فرو کرد تو کوسم . خیلی داغ بودم داغ داغ . کاش بابا می کرد تو کوسم ولی من باید بهش نشون می دادم که چقدر دوستش دارم و میخوامش و کشته مرده اشم . باید جواب این خوبی اونو می دادم که با همه فکر و فرهنگ و فلسفه اش حاضر شده سکس ضربدری روقبول کنه اون به خاطر من این کاروانجام داده بود . بابا سوراخ کونمو با خیسیهای کوسم خیسش کرد تاراه رو واسه ورود کیرش باز کنه . به هیجان سکس چهار نفره فکر می کردم تا ازاین سکس لذت بیشتری ببرم . نوک کیر بابا رو رو سوراخ کونم حس می کردم . بابا آروم روم فشار می آورد -جان بابا چقدر خوب هوامو داری . کیرت چه با حال و نرم نرم داره میره توکونم . لحظاتی بعد نصف بیشتر کیر بابا رفته بود تو کونم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

5 نظرات:

ناشناس گفت...

بازم سلام بر ایرانی عزیزم.وای که این داستانت خیلی هیجان انگیز شده!من خیلی از خوندنش لذت میبرم.همینطور ادامه بده منتظرم

ایرانی گفت...

آشنای عزیزم من هم با خوندن نظرات گرم و خالصانه ات خوشحال میشم .تندرست و برقرار باشی ...ایرانی

matin گفت...

به جان خودم داستان به این میگن عجب داستانی هست خیلی ردیفه مرسی دادا

ایرانی گفت...

داداش متین گل یاور همیشگی من ممنونم از همراهی همیشگی ات و ممنونم از امیر خوب و عزیزم که خونه اشو در اختیار مهموناش گذاشته وما هم بیصبرانه منتظر پیامهاش هستیم .امیر جان دوستت داریم درکت می کنیم خوبی تو رو می خواهیم آرامش تو برای ما از همه چی مهمتره .همگی شاد و تندرست باشید ..ایرانی

ایرانی گفت...

داداش متین گل یاور همیشگی من ممنونم از همراهی همیشگی ات و ممنونم از امیر خوب و عزیزم که خونه اشو در اختیار مهموناش گذاشته وما هم بیصبرانه منتظر پیامهاش هستیم .امیر جان دوستت داریم درکت می کنیم خوبی تو رو می خواهیم آرامش تو برای ما از همه چی مهمتره .همگی شاد و تندرست باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر