سیامک دانشجویی که بد جوری گلوش پیش پرتو گیر کرده بود در خونه رو به آرومی باز کرد . استرس خاصی داشت . قلبش به شدت می تپید . اگه به گیرم بیفتی کاری می کنم که دیگه هوس شوهرت رو نکنی . اگه بدونی داخل شلوار سیا چی قایم شده ؟! نصف عمرمو می دم تا یه بار داشته باشمت ...
وقتی پونه رو در یه حالت خاصی دید که پشت به اون قرار داره و انگاری داره چیزی رو بر می داره و با کفشش ور میره حس کرد که کیرش توی شلوارش داره حرکت می کنه ...
پونه هم مضطرب بود ... هنوز مونده بود که چیکار کنه . حرفای پرستو رو به خاطر می آورد و این که شوهرش دوست داره که اونا با هم یه سکس ضربدری داشته باشن ... نه ... من نمی تونم . من که فقط یه بار بیشتر این فیلما رو ندیدم . چه جوری می تونم خودمو قانع کنم ؟!. ولی چرا .. چرا من این حسو داشتم که کیر هر کدوم از اون مردایی رو که توی فیلم دیده بودم وارد بدنم میشن , لذت می بردم . خوشم میومد . ولی اون یه فیلم بود ... و منم یه تصوری رو از اون داشتم .. نمی تونم .. اگه اونا بخوان چی من چه جوری خودمو عادت بدم ... یه لحظه روشو بر گردوند .سیامکو دید با اون ورم داخل شلوارش که به به صورتی مایل در اومده بود اون بر جستگی داخل شلوارش ... سیامک یه لحظه جا خورد .. می خواست بره .. ولی وقتی که نگاه زوم شده زن رو دید پا هاش قفل کرد ترجیح داد که برای لحظاتی بمونه . تعجب می کرد از این که پونه همچنان به اون خیره شده . خیلی دلش می خواست بدونه که این خیرگی معناش چی می تونه باشه . بدون شک سر زنش نبود .. هیشکدوم از اونا جرات نداشتن که قدمی به سوی دیگری بر دارن . پونه می دونست که اون پسر تمنای اونو داره . اینو هم می دونست که خودش هم تا یه حدی اونو می خواد .. تا به اون حدی که بتونه خودشو قانع کنه که اگه پرویز و پرستو از اون و پیمان برای سکس ضربدری دعوت کردند اون بتونه خودشو با مرد دیگه ای وفق بده ... اما هنوز یه حس گریز داشت .. لعنت بر تو پیمان . چه به روزم آوردی که هنوز نمی دونم چیکار کنم .. وااااییییی آبروم داره میره . پونه یه حالت جو زدگی پیدا کرده بود ...
سیامک که این جور دیده بود به خیالش که پونه به طرز شگفتی شیفته اون شده مرتب دستشو به کیرش می مالوند و با اشاره دست می گفت که من بیام ؟ یعنی بیام به سمتت ؟ پونه ماتش برده بود . سیامک اومد به سمتش ... یه لحظه زن از شوک خارج شد . تا بخواد بفهمه چی شده سیامک که می دونست اون در این ساعت در خونه تنهاست اونو کشوند به داخل .
-چیکار داری می کنی ..
-خودت گفتی بیام
-نههههه نهههههه نکن این کارو . من هرزه نیستم .نه ..
-منم نگفتم که هستی .. منم آدمی نیستم که با هرزه ها طرف شم . با اونا بر بخورم .. دوستت دارم . دوستت دارم .. -تو هم که داری از این حرفای بی خود می زنی .. ..
دستای سیاوش می لرزیدند . با این حال حس می کرد که شاید فرصتی بهتر از این به گیرش نیاد ... پونه حس کرد که صورتش داغ شده . نه .. چرا من دارم این کارو می کنم . چرا باید این کارو بکنم . هنوز که چیزی نشده . هنوز که پیمان و پرستو با هم بر نامه ای نداشتن که من بخوام تحریک شم . ولی انگاری طوری حرف می زنن که تمایل دارن . من باید از اونا یک قدم جلو تر باشم . .. حس خوبی نداشت ولی سعی کرد که بر این حسش غلبه کنه .... دوست داشت اون فیلم سکسی شب قبلو بذاره تا با اون بیشتر تحریک شه و حس بدکمتری بهش دست بده ... سیامک جین کشی پونه رو پایین کشید .. باسن پونه و شورت فانتزی او بی اندازه این پسرو حشری کرده بود ... خواست پونه رو بغلش کنه و ببره به اتاق خواب اما زن مانعش شد و گفت نه .. همین جا همین جا خوبه .. سیامک هم شلوارشو کشید پایین . باورش نمی شد که این قدر سریع تونسته باشه تا این جا اومده باشه .... پونه یه نگاهی به پشت سرش انداخت . سیامکو خیلی خواستنی و خوش تیپ دید .. غرق هوس شده بود . با این که دوست داشت تسلیمش شه ولی برای لحظاتی به این فکر افتاد که سختشه و نمی تونه . سیستمش با این شرایط ساز کار نیست . سیامک کیرشو از کناره های شورت پونه به کسش رسونده بود .. دستاشو رو سینه های زن قرار داده بود . قلب پونه به شدت می تپید ... داغ شده بود . سیامک رفت با یه حرکت دیگه کیرشو بکنه تا ته کس پونه ولی زن خودشو کنار کشید ... با کف دستش پسرو پسش زد ... سیامک تعجب کرد ... ولی با پونه همراهی کرد .. در آغوشش کشید لباشو رو لباش گذاشت ... بازم زن دست و پا می زد ..
-نه ..نمی خوام ..حالا نه خواهش می کنم .. باشه بعد .. یه روز دیگه ... نکن جیغ می کشم ... بهت قول میدم .. دفعه دیگه ... نههههههه .. الان نهههههههه ....
سیامک گفت باشه هر چی تو بگی ...
ولی سر کیرشو گذاشت لای کون و شکاف کون پونه و آبشو خالی کرد و رفت ... اون احساس لذت و آرامش می کرد ولی پونه احساس شرم و سنگینی هوسو داشت . از یک طرف ناراحت بود که چرا این کارو کرده و خودشو تا مرز تسلیم کشونده و از طرف دیگه این ناراحتی رو هم داشت که چرا سیامکو تا این جا آورده و اجازه نداده که اون کیرشو بکنه توی کسش ...
رفت جلوی آینه یه نگاهش به چشای خیسش بود و یه نگاهش به کس خیس و کف دستشو رو چاک کونش می کشید و بقیه آب کیر سیامکو پاک می کرد . باید می رفت به حمام .... تلفن زنگ خورد .. پرستو بود ..
-یادت نره که امشب شام تو و پیمان خونه مایین ..
-مگه فر داشب نبود ..
-خانومی حواست پرته ها ... اگه دوست داشتی می تونی زود تر بیای ... خوشگل کن .. راحت باش .. راحت و تنگ و چسبون بپوش که پرویز خیلی خوشش میاد .. به پیمان خوش تیپ خودمون بگو که خیلی آقاست ..
پونه گیج شده بود ... نمی دونست چی بگه ... یعنی واقعا اینا یه چیزایی توی سرشونه که اون سر در نمیاره ؟
پونه : باشه حتما بهش میگم ... لعنتی .. چرا پسره رو فرستادم ؟ چرا خیانت کردم ؟ چرا اون فیلمو دیشب دیدم ؟ امشب چی میشه ؟ لعنتی ها چرا منو وارد این بازی می کنین ؟ ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر