سینا یه نگاهی به مادرش انداخت و چشای خوش حالت اونو دید .
-آخخخخخخخخ دارم آتیش می گیرم . آبتو می خوام .. زود باش .. سینا دارم می سوزم . دیوونه شدم . . سینا .. من می خوام می خوام آبت رو می خوام . شیره ات رو می خوام . بعدش باید درش بیاری بذاری توی دهنم تا اونو خوب بمکم .. حال کنم ..
ساناز : مامان می تونی یه کاری بکنی که دیگه هیچی واسه ما نمونه ؟
-دختر تو چقدر بخیل بازی در میاری . نا سلامتی من مامانتم .
سینا : ساکت .. داره میاد بذار با لذت بیاد مامان .. ساناز تو هم بس کن . رودابه رو نگاه کن چقدر ناز و متینه ؟ ساناز از خشم دندوناشو به هم می فشرد ..
ساناز: سینا ! به من که رسیدی دیگه نگی خشکیده ها و آب ندارم و از این حرفا .. همون قدر که توی کس مامان خالی کردی باید برای منم کنار بذاری .
سینا : میگم می خوای یه ذره بینی چراغی بیار تا ته کس مامانو دید بزن ببین چقدر توش آب ریختم همونو هم برای تو کنار بذارم . من که نمی تونم بهت دروغ بگم . مرد که یه بار انزال میشه اگه بخواد با فاصله کمی آبشو بیاره دفعه بعد دیگه به همون مقدار که نمی تونه خالی کنه .
ساناز : دیدی رودایه ؟ ! سینا الان چی گفت ! یعنی با این حساب واسه تو دیگه هیچی نمی مونه ..
رودابه : هیچ ایرادی نداره .. هر چه از دوست می رسد نیکوست ..
سینا : خوشم اومد رودی جون از این حاضر جوابیت ...
ساناز همچنان حرص می خورد و سینا و سارا نگاهشونو به هم داده بودند و سینا آروم آروم آب کیرشوتوی کس سارا خالی کرد .. و یک لحظه دو تایی شون چشاشونو بستند و با یه بوسه داغ و آتیشن خودشونو سخت به هم چسبوندن ...
ساناز : خوبه حالا هر کی ندونه فکر می کنه از زمان جنتی تا حالا عاشق و معشوق بودین ...
سینا کیرشو در آورد .. و اونو فرو کرد توی دهن سارا تا لذت مادرشو کامل کنه ... ساناز خودشو به سینا چسبونده بود تا به محض این که کیر داداشش از دهن مادر بیرون اومد اونو بکنه توی دهن خودش .. میکش برنه و دوباره سفتش کنه . اون می دونست که بهترین راهی که کیر انزال شده بتونه بر گشت داشته باشه به حالت قبل اینه که اونو ساک زد . همین کارو هم کرد ....
سینا : اووووووفففففف تو منو کشتی دختر . چقدر عجولی !
سارا در یه حالت کیفوری دراز کشیده بود و رودابه رفته بود سر وقتش تا به اون حال بده .. دو تایی شون بوسه لب به لبو شروع کردند ... سینا دیگه می دونست حالا باید تا می تونه نشون بده به ساناز که اونو خیلی دوست داره عطش اونو داره . با این که حس می کرد روی سارا فعالیت زیادی داشته و هوسش خیلی کم شده ولی با حرکات و حرفاش می خواست نشون بده که داره بی اندازه لذت می بره . البته خوششم میومد .
-آهههههههه خواهرم خواهر گلم . چقدر کیف داره .. ووووووییییییی کیرم .. کیرم دوباره داره شق میشه . دارم حال می کنم . لذت می برم . چه کیفی داره .. جووووووووون . به من مزه میده .. آخخخخخخخخخ از این رویایی تر نمیشه . سه تا خانوم خوشگل هر سه تا شون مال منن ..
ساناز حس کرد که کیر داداشش به اندازه ای شق شده که وقتی بره توی کس اون بتونه لذت زیادی ببره .
-حالا می خوام . می خوام که بکنیش تو و به من لذت بدی .. جوووووووون . می خوام . داداش کیرت رو می خوام . الان دعوات کنم ؟ گوشت رو بکشم ؟ تو خیلی اذیتم می کنی . می دونی تو دیگه دوستم نداری ....
-ساناز کاری نکن که همین کیر رو یه بار دیگه بفرستم توی دهنت و ساکتت کنم ..
-اوووووووههههههههههه کسسسسسسسم کسسسسسسم جووووووووون وقنی که خشن میشی چقدر با حال میشی . چقدر کیف می کنم . لذت می برم . به من مزه میده . خوشم میاد اگه کیرت رو بکنی توی دهنم . به من حال میده ... جووووووووون .. کیف می کنم ...
سینا : خیلی زبلی .
-خواهر توام دیگه .... ببین چقدر نازمو می کشیدی ؟ حالا که با سه نفرطرف شدی خودت رو گرفتی ... صبر کن من بیام روت ..
ساناز با این کارش می خواست کاری کرده باشه که قالب کون و کیری که می رفت توی کسش و میومد بیرون از پشت مشخص شه و این جوری رودابه و سارا بهتر بتونن اونو زیر نظر داشته باشن ..
-آخخخخخخخخخ ساناز داری چیکار می کنی ...
ساناز خودشو انداخته بود روی کیر سینا و به شدت می گردوند . هم از بالا به پایین و هم به شکل دایره ای ..
-جووووووووون سینا .. داداشم . چه کیر جون داری داری .. فکر نمی کردم بعد از مامان بتونی خواهرت رو سر حال کنی . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
-آخخخخخخخخ دارم آتیش می گیرم . آبتو می خوام .. زود باش .. سینا دارم می سوزم . دیوونه شدم . . سینا .. من می خوام می خوام آبت رو می خوام . شیره ات رو می خوام . بعدش باید درش بیاری بذاری توی دهنم تا اونو خوب بمکم .. حال کنم ..
ساناز : مامان می تونی یه کاری بکنی که دیگه هیچی واسه ما نمونه ؟
-دختر تو چقدر بخیل بازی در میاری . نا سلامتی من مامانتم .
سینا : ساکت .. داره میاد بذار با لذت بیاد مامان .. ساناز تو هم بس کن . رودابه رو نگاه کن چقدر ناز و متینه ؟ ساناز از خشم دندوناشو به هم می فشرد ..
ساناز: سینا ! به من که رسیدی دیگه نگی خشکیده ها و آب ندارم و از این حرفا .. همون قدر که توی کس مامان خالی کردی باید برای منم کنار بذاری .
سینا : میگم می خوای یه ذره بینی چراغی بیار تا ته کس مامانو دید بزن ببین چقدر توش آب ریختم همونو هم برای تو کنار بذارم . من که نمی تونم بهت دروغ بگم . مرد که یه بار انزال میشه اگه بخواد با فاصله کمی آبشو بیاره دفعه بعد دیگه به همون مقدار که نمی تونه خالی کنه .
ساناز : دیدی رودایه ؟ ! سینا الان چی گفت ! یعنی با این حساب واسه تو دیگه هیچی نمی مونه ..
رودابه : هیچ ایرادی نداره .. هر چه از دوست می رسد نیکوست ..
سینا : خوشم اومد رودی جون از این حاضر جوابیت ...
ساناز همچنان حرص می خورد و سینا و سارا نگاهشونو به هم داده بودند و سینا آروم آروم آب کیرشوتوی کس سارا خالی کرد .. و یک لحظه دو تایی شون چشاشونو بستند و با یه بوسه داغ و آتیشن خودشونو سخت به هم چسبوندن ...
ساناز : خوبه حالا هر کی ندونه فکر می کنه از زمان جنتی تا حالا عاشق و معشوق بودین ...
سینا کیرشو در آورد .. و اونو فرو کرد توی دهن سارا تا لذت مادرشو کامل کنه ... ساناز خودشو به سینا چسبونده بود تا به محض این که کیر داداشش از دهن مادر بیرون اومد اونو بکنه توی دهن خودش .. میکش برنه و دوباره سفتش کنه . اون می دونست که بهترین راهی که کیر انزال شده بتونه بر گشت داشته باشه به حالت قبل اینه که اونو ساک زد . همین کارو هم کرد ....
سینا : اووووووفففففف تو منو کشتی دختر . چقدر عجولی !
سارا در یه حالت کیفوری دراز کشیده بود و رودابه رفته بود سر وقتش تا به اون حال بده .. دو تایی شون بوسه لب به لبو شروع کردند ... سینا دیگه می دونست حالا باید تا می تونه نشون بده به ساناز که اونو خیلی دوست داره عطش اونو داره . با این که حس می کرد روی سارا فعالیت زیادی داشته و هوسش خیلی کم شده ولی با حرکات و حرفاش می خواست نشون بده که داره بی اندازه لذت می بره . البته خوششم میومد .
-آهههههههه خواهرم خواهر گلم . چقدر کیف داره .. ووووووییییییی کیرم .. کیرم دوباره داره شق میشه . دارم حال می کنم . لذت می برم . چه کیفی داره .. جووووووووون . به من مزه میده .. آخخخخخخخخخ از این رویایی تر نمیشه . سه تا خانوم خوشگل هر سه تا شون مال منن ..
ساناز حس کرد که کیر داداشش به اندازه ای شق شده که وقتی بره توی کس اون بتونه لذت زیادی ببره .
-حالا می خوام . می خوام که بکنیش تو و به من لذت بدی .. جوووووووون . می خوام . داداش کیرت رو می خوام . الان دعوات کنم ؟ گوشت رو بکشم ؟ تو خیلی اذیتم می کنی . می دونی تو دیگه دوستم نداری ....
-ساناز کاری نکن که همین کیر رو یه بار دیگه بفرستم توی دهنت و ساکتت کنم ..
-اوووووووههههههههههه کسسسسسسسم کسسسسسسم جووووووووون وقنی که خشن میشی چقدر با حال میشی . چقدر کیف می کنم . لذت می برم . به من مزه میده . خوشم میاد اگه کیرت رو بکنی توی دهنم . به من حال میده ... جووووووووون .. کیف می کنم ...
سینا : خیلی زبلی .
-خواهر توام دیگه .... ببین چقدر نازمو می کشیدی ؟ حالا که با سه نفرطرف شدی خودت رو گرفتی ... صبر کن من بیام روت ..
ساناز با این کارش می خواست کاری کرده باشه که قالب کون و کیری که می رفت توی کسش و میومد بیرون از پشت مشخص شه و این جوری رودابه و سارا بهتر بتونن اونو زیر نظر داشته باشن ..
-آخخخخخخخخخ ساناز داری چیکار می کنی ...
ساناز خودشو انداخته بود روی کیر سینا و به شدت می گردوند . هم از بالا به پایین و هم به شکل دایره ای ..
-جووووووووون سینا .. داداشم . چه کیر جون داری داری .. فکر نمی کردم بعد از مامان بتونی خواهرت رو سر حال کنی . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
0 نظرات:
ارسال یک نظر